پایان شوم عشق ممنوع

پایان شوم عشق ممنوع

در زدم و وارد خانه شدم. با جمال به تماشای تلویزیون مشغول شدیم. ناگهان چشمم به یک شال افتاد. آن را برداشتم، دور گردنش انداختم و فشار دادم. جمال در همان حال از من پرسید چه کار می‌کنی. جواب ندادم. شال را آن‌قدر فشار دادم تا از حال رفت.

کد خبر : ۷۳۶۵۶
بازدید : ۱۳۸۳۶
پایان شوم عشق ممنوع
مردی جوان که شوهر دخترعمه خود را به قتل رساند تا بتواند راحت‌تر با او ارتباط داشته باشد، جزئیات قتل را برای بازپرس جنایی تهران شرح داد. این مرد جوان که از اتباع کشور افغانستان است، در اعترافات اولیه خود گفته بود درددل‌های دخترعمه‌اش با او باعث شد شوهر وی را بکشد. ماجرای این قتل هجدهم مهرماه از سوی امدادگران مرکز فوریت‌های پزشکی به مأموران کلانتری ۱۰۳ گاندی اطلاع داده شد.
آن‌ها در پی تماس زنی با مرکز ۱۱۵ و اعلام خبر بدحالی شوهرش به منزل او رفته و با جسد بی‌جان این مرد ۴۲ ساله به نام «جمال» که تبعه کشور افغانستان بود روبه‌رو شدند. امدادگران اورژانس مرگ این مرد را مشکوک تشخیص دادند و پلیس را مطلع کردند.
پس از حضور مأموران کلانتری در محل، غلامی بازپرس سوم دادسرای جنایی که در زمان وقوع این حادثه مسئولیت کشیک قتل پایتخت را برعهده داشت، در جریان ماجرا قرار گرفت و پس از حضور در قتلگاه دستور بازداشت مظنونان را صادر کرد.

کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تحقیقات خود را با بازجویی از همسر مقتول به نام فریبا آغاز کردند و اظهارات ضد‌و‌نقیض او باعث شد به‌عنوان یکی از متهمان بازداشت شود. این زن پس از دو روز سرانجام لب به اعتراف گشود و گفت: قتل را پسردایی‌اش انجام داده است. به‌این‌ترتیب مرد جوان به نام رحیم نیز بازداشت شد.
این دو متهم در حال حاضر در اختیار پلیس آگاهی قرار دارند تا تحقیقات ادامه یابد. متهمان روز گذشته در دادسرای جنایی تهران از سوی بازپرس غلامی مورد تحقیق قرار گرفتند.

در قتل دخالتی نداشتم
فریبا مدعی است در قتل شوهرش هیچ نقشی ندارد. او در گفتگو با خبرنگار ما درباره این ماجرا توضیحاتی داده است.

‌چرا تصمیم به قتل همسرت گرفتی؟
من در قتل دخالتی نداشتم، حتی وقتی رحیم به من گفت: شوهرم را کشته، سر او فریاد زدم و او را تهدید کردم که اگر بلایی سر شوهرم آمده باشد، من می‌دانم و او.

‌آیا تو از تصمیم پسردایی‌ات خبر داشتی؟
خبر نداشتم، اما او چند بار قبل از آن گفته بود شوهرم را می‌کشد و وقتی من عصبانی شده بودم با شوخی و خنده حرف را عوض کرده بود.

‌چرا او تصمیم به قتل شوهرت گرفته بود؟
پسردایی‌ام سال پیش با خواهرش قاچاقی به ایران آمد، اما خواهرش به‌خاطر اینکه ماشین مسافران زیادی را سوار کرده بود، فوت شد. بعد از مرگ دختردایی‌ام حال رحیم خیلی بد شده و افسرده بود، چون خواهرش در آغوش او فوت کرد.
بعد از آن مادرش از من خواست برای دلداری با او صحبت کنم و آن موقع بود که رابطه ما شروع شد. او با من صحبت می‌کرد و، چون رحیم فامیل من و شوهرم بود زیاد به خانه ما می‌آمد. در این رفت‌و‌آمد‌ها من هم از مشکلات خانوادگی‌ام برایش گفتم و در جریان صحبت‌هایمان رابطه ما صمیمی‌تر شد تا جایی که او تصمیم گرفت برای رهایی من از مشکلات خانوادگی‌ام راه‌حلی پیدا کند.

‌راه‌حل او قتل شوهرت بود؟
اوایل اصرار داشت من از جمال جدا شوم، اما وقتی متوجه شد همسرم حاضر به طلاق نیست، حرف قتل را پیش کشید، اما من در قتل نقشی نداشتم. روز حادثه به خانه پدرم رفته بودم که رحیم تلفن زد و گفت: می‌خواهد به خانه ما برود و شوهرم را بکشد. آن موقع بود که من سرش فریاد زدم و فوری به خانه برگشتم، اما کار از کار گذشته بود.

دخترعمه‌ام حاضر به فرار نشد
رحیم، متهم اصلی این پرونده اتهام قتل را قبول دارد.
‌چرا شوهر دختر‌عمه‌ات را که با خودت هم نسبت فامیلی داشت، کشتی؟
اول قصد کشتن او را نداشتم. از فریبا خواستم با من به ترکیه بیاید، اما او قبول نکرد و گفت: به شوهرش خیانت نمی‌کند. بعد از او خواستم از شوهرش جدا شود، اما شوهرش قبول نکرد. برای همین خواستم برایش پاپوش درست کنم، اما باز هم موفق نشدم. دست آخر او را کشتم.

‌چطور می‌خواستی برایش پاپوش درست کنی؟
با فردی صحبت کرده بودم او گفته بود دو کار می‌تواند انجام دهد. یکی اینکه جمال را با این دلیل که مهاجر غیرقانونی است از ایران به افغانستان بازگرداند و دیگر آنکه او را زندانی کند. روز قتل با آن مرد جلوی خانه جمال قرار گذاشتم.
قرار بود برای این کار هفت میلیون به او بدهم. آن شخص سه میلیون تومان را قبل از کار و باقی پول را هم بعد از انجام کار می‌خواست. وقتی جلوی در خانه رسیدیم، من سه میلیون تومان را به آن مرد دادم، اما او فرار کرد و آن موقع بود که چاره‌ای جز قتل برایم نماند.

‌درباره نحوه قتل توضیح بده.
در زدم و وارد خانه شدم. با جمال به تماشای تلویزیون مشغول شدیم. ناگهان چشمم به یک شال افتاد. آن را برداشتم، دور گردنش انداختم و فشار دادم. جمال در همان حال از من پرسید چه کار می‌کنی. جواب ندادم. شال را آن‌قدر فشار دادم تا از حال رفت.

بعد از قتل چه کار کردی؟
از خانه بیرون آمدم و سوار تاکسی شدم که ناگهان دیدم شال هنوز دستم است. پیاده شدم و آن را دور انداختم. چند ساعت بعد از سر کنجکاوی با مادرم به محل قتل برگشتم و آنجا دستگیر شدم.

‌دخترعمه‌ات در قتل شوهرش چه نقشی داشت؟
او هیچ نقشی نداشت. همه کار‌ها را با تصمیم خودم انجام دادم. او دو فرزند دارد و نمی‌خواهم زندگی‌اش از هم بپاشد.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید