مرگ مرموز پرستار جوان؛ قتل یا حادثه؟!
این مرد دو سال قبل از آشنایی با آزیتا دختری بهنام مینا را عقد کرده و تصمیم به ازدواج با او داشته است، اما دوماه بعد جدا شدند، چرا که مینا گفته بود درگیریهای فیزیکی مداومی با مهرداد داشته و همیشه او را کتک میزده است.
کد خبر :
۸۳۱۱۸
بازدید :
۱۱۱۹۵
پرونده مرگ مشکوک پرستار جوان در خانهاش در حالی که هنوز علت اصلی مرگ وی مشخص نشده و نامزدش نیز منکر ارتکاب قتل است بار دیگر به قضات دادگاه کیفری سپرده شد. این دختر جوان که در مطب یک پزشک کار میکرد دو سال قبل در حالی که در خانه با نامزدش تنها بود بهطرز مرموزی جان باخت.
مهرداد نامزد وی به پلیس گفت: آزیتا بعد از اینکه دو آمپول برای گرفتگی عضلاتش به خود تزریق کرد حالش بد شد و جان باخت، اما خواهر آزیتا در تحقیقات از بدرفتاریهای نامزد خواهرش و ضرب و جرح بهدست او خبر داد و گفت: کسی که خواهرم را کشته نامزدش مهرداد است، او دروغ میگوید که خواهرم به مرگ طبیعی مرده است.
ژاله در ادامه گفت: خواهرم دختر بسیار زیبایی بود و خواستگارهای زیادی داشت و حتی یک پزشک خواستگارش بود، اما خواهرم عاشق مهرداد شده بود.
ما به او گفتیم که مهرداد مناسب تو نیست، اما قبول نمیکرد. تا اینکه مدتی قبل از حادثه من متوجه شدم که مهرداد با خواهرم بدرفتاری کرده است و بعد هم آثار کبودی روی بدن او دیدم. اما آزیتا شکایتی نمیکرد تا اینکه روز حادثه مهرداد با من تماس گرفت و گفت: آزیتا حالش خوب نیست.
وقتی که مأموران ادعای ژاله را مورد بررسی قرار دادند متوجه شدند پزشکی قانونی نیز آثار ضرب و جرح مشکوکی روی بدن آزیتا پیدا کرده است. همچنین پزشکی قانونی اعلام کرد احتمال اینکه آزیتا براثر خفگی جانش را از دست داده باشد وجود دارد و بهنظر میرسد مرگ بر اثر انسداد مجاری تنفسی بوده است.
به این ترتیب مهرداد بازداشت شد. اما او اتهامش را رد کرد و گفت: من آزیتا را دوست داشتم و رابطه بسیار خوبی با هم داشتیم، اما چون او تحصیلات دانشگاهی داشت و من نداشتم خانوادهاش با این ازدواج مخالف بودند.
من هرکاری که میتوانستم برای آزیتا انجام میدادم که راحت زندگی کند. حتی همه هزینههای خانهاش را هم من میدادم و باوجود مخالفت خانوادهها قرارمان برای ازدواج قطعی بود و داشتیم خانهای را که آزیتا در آن مجردی زندگی میکرد برای زندگی مشترک آماده میکردیم. خانه نیاز به بازسازی داشت.
روز حادثه قرار بود بنا بیاید و خانه را تعمیر کند. وقتی چند ساعت گذشت و نیامد به او تلفن کردم و دعوایمان شد. بعد هم خودمان شروع بهکار کردیم. زبالههای ساختمانی را بیرون بردم. آزیتا ناگهان پادرد شدیدی گرفت، عضلاتش گرفته بود.
او با دوستش تماس گرفت و اسم یک آمپول را از او پرسید با هم به داروخانه رفتیم و آمپول را گرفتیم. چون خودش در تزریقات کار میکرد و پرستار مطب بود خودش دارو را تزریق کرد. حالش کمی بهتر شد میتوانست پایش را حرکت بدهد.
مهرداد در ادامه گفت:، اما چند دقیقه بعد یکدفعه حالش بد شد. من برایش آب قند درست کردم بلند شد که آب قند را بخورد، اما سرش گیج رفت و بیهوش شد و افتاد. بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم وقتی امدادگران رسیدند آزیتا نمیتوانست حرف بزند. من گفتم چند ساعت قبل دو آمپول تزریق کرد.
اسم آمپول را پرسیدند که نمیدانستم. از خانه خارج شدم تا به داروخانه بروم و اسم آمپول را بپرسم. وقتی برگشتم دیدم مأموران پلیس در خانه هستند، آنها گفتند آزیتا فوت کرده است. بعد هم جسد را با خودشان بردند. سه ماه بعد از حادثه من را بازداشت کردند وگفتند که متهم به قتل آزیتا هستم. در حالی که ما رابطه بسیار خوبی با هم داشتیم.
مهرداد گفت: خانواده آزیتا با اینکه من پولدار هستم، اما من را لایق زندگی با دخترشان نمیدانستند و حالا هم به قصد انتقامگیری چنین تهمتی به من زدهاند.
این در حالی است که پلیس در تحقیق از زندگی مهرداد متوجه شد این مرد دو سال قبل از آشنایی با آزیتا دختری بهنام مینا را عقد کرده و تصمیم به ازدواج با او داشته است، اما دوماه بعد جدا شدند، چرا که مینا گفته بود درگیریهای فیزیکی مداومی با مهرداد داشته و همیشه او را کتک میزده است.
بدین ترتیب با تکمیل تحقیقات و با توجه به اینکه پزشکی قانونی نیز اعلام کرده بود آثار خفگی روی گردن مقتول وجود دارد و آثاری هم از جراحت روی بدن او دیده میشود کیفرخواست علیه متهم صادر شد. پرونده به شعبه ۱۷ دادگاه کیفری فرستاده شد، اما قضات این شعبه درخواست کردند پزشکی قانونی درباره علت فوت بهصورت قاطعانه نظر بدهد.
در ادامه نیز متخصصان پزشکی قانونی اعلام کردند بهنظر میرسد ضربات وارد شده بر مقتول عمدی باشد و آثار افتادن نیست. ضمن اینکه آثار فشار برعناصر حیاتی گردن نیز وجود دارد. اما با توجه به داروهای تزریق شده همچنان نمیتوان علت دقیق مرگ را روشن کرد. به این ترتیب پرونده برای رسیدگی بار دیگر به شعبه ۱۷ دادگاه کیفری استان تهران واقع در شهریار ارسال شد.
منبع: روزنامه ایران
۰