عکس؛ شکستن مرزهای واقعیت: با آثار بونا دماندیاگ آشنا شوید

عکس؛ شکستن مرزهای واقعیت: با آثار بونا دماندیاگ آشنا شوید

بونا دِ ماندیارگس، هنرمند سوررئالیست ایتالیایی، با آثاری پر از نمادگرایی و رویکردی منحصر به فرد در ترکیب مواد، جایگاه ویژه‌ای در دنیای هنر دارد.

کد خبر : ۲۴۴۵۰۲
بازدید : ۲۱

 در دنیای پیچیده و پر رمز و راز سوررئالیسم، بونا دِ ماندیارگس هنرمندی است که با خلق آثار مملو از لایه‌های معنایی عمیق و جنبه‌های شخصی، جایگاه ویژه‌ای یافته است.

به گزارش فرارو به نقل از آرت نت، «من خودآموخته و نادانم، اما دانشی که دارم، دانشی جادوگرانه است»، این سخنی مشهور بونا دِ ماندیارگ، هنرمند ایتالیایی، است. در دستان او، تجربه‌های پیشرو و نوگرای سورئالیسم رنگی تاریک‌تر، زیرکانه‌تر و خودآگاهانه‌تر یافتند. او از سوی برجسته‌ترین سوررئالیست‌های دوران خود شناخته و تحسین می‌شد، اما در عین حال به خاطر شیوه بسیار خاص و منحصر به فردش که آثارش را با جلوه‌هایی هیجان‌انگیز، گاه ترسناک و شهوانی شکل داده بود، جدا از دیگران بود. آثاری پر از نمادگرایی، اسرارآمیز و اشاره به موضوعات غیبی و مخفی که مدت‌ها پس از مشاهده در ذهن مخاطب باقی می‌مانند.

بونا دِ ماندیارگ آخرین نامی است که در موج تازه‌ای از توجه‌ها به زنان سوررئالیست پیش‌تر نادیده گرفته‌شده مانند گرتروود ابرکرومبی و ایثل کولکون به چشم آمده است. حضور بین‌المللی جدی او نخستین بار در شصتمین دوره دوسالانه ونیز در سال گذشته رقم خورد؛ جایی که اثر او با عنوان «گاو نکو» (1958)، کلاژی از پارچه‌ها که سر یک گاو را نشان می‌دهد، در نمایشگاه اصلی آدریانو پدروزا به نام «بیگانگان در همه جا» به نمایش درآمد. این نمایشگاه پس از نخستین بازنگری جامع موسسه‌ای آثار او در موزه نیولا در ساردینیا در سال ۲۰۲۳ برگزار شد، بازنگری‌ای که با کمک دخترش سیبیل انجام گرفت، کسی که آثار مادرش را آرشیو و حفظ کرده بود.

این اثر نمادی است از طنز چالش‌برانگیز هنرمند، علاقه عمیق او به موضوع جنسیت، توانایی‌اش در تبدیل مواد ساده و معمولی به چیزهایی غیرمنتظره و همچنین تمایل او به تلفیق عناصر زندگی شخصی‌اش در کارهایش. طرح سر گاو که معمولا با قدرت و نیرومندی همراه است، در اثر او با نواری از لباس‌های پاره شده همسر سابقش ساخته شده و نامش برگرفته از مراسم قربانی کردن گاو در اسپانیا در قرون وسطی است. آنتونلا کاماردا، مورخ هنر ایتالیایی، می‌گوید: «او به جای نماد معمول گاو، موجودی رام و مطیع را به نمایش می‌گذارد که تسلیم اراده زن-هنرمند می‌شود.»

اوایل همین ماه، نخستین نمایشگاه انفرادی بونا دِ ماندیارگ در بریتانیا در گالری آلیسون ژاک در لندن افتتاح شد که تا ۲۸ ژوئن ادامه دارد. این نمایشگاه بر دوره پختگی هنرمند بین سال‌های ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۵ تمرکز دارد، یعنی سال‌هایی که به مرگ او در سال ۲۰۰۰ نزدیک‌تر بود. سیمون گرانت، گردآورنده این نمایشگاه می‌گوید: «آنچه مرا جذب کرد، فوریت و قدرت خارق‌العاده آثار بود. کلمه‌ای که بیش از همه به کار بردم، «درونی» است، چون واقعا همینطور است. می‌توان شخصیت قوی پشت این آثار را به وضوح احساس کرد. او بسیار صادق است و در عمق وجود فرو رفته و چیزهای فوق‌العاده‌ای درباره زندگی کشف می‌کند. باید بسیار بهتر از این شناخته شود.»

54_11zon (1)

بونا تیبرتلی دِ پیسیس در سال ۱۹۲۶ در رم به دنیا آمد و در مودنا بزرگ شد، جایی که پدرش ناخرسندی خود را از اینکه او پسر نیست، آشکارا نشان داد. این احتمالاً عامل اصلی پیچیدگی مادام‌العمر او نسبت به هویت جنسی‌اش بود. او از سنین کم به نقاشی روی آورد و راه عمو هنرمندش، فیلیپو دِ پیسیس، که رابطه نزدیکی با او داشت را دنبال کرد. در سال ۱۹۴۶ به ونیز رفت و در آکادمی هنرهای زیبا ثبت‌نام کرد و با گنجینه‌های بزرگ هنر ایتالیا آشنا شد. اما بیشتر جذب سبک متافیزیکی شد که عمو و دیگر مدرنیست‌های ایتالیایی مانند جیوِرجیو دِ کیریکو به آن می‌پرداختند. او یک سال بعد، با عمویش به پاریس رفت، جایی که با نویسنده فرانسوی آندره پی‌یر دِ ماندیارگ آشنا شد و در سال ۱۹۵۰ با او ازدواج کرد. آن‌ها بخشی از محیط هنری بین‌المللی بودند که شامل سوررئالیست‌های برجسته‌ای چون مکس ارنست، آندره برتون، دوروتئا تَنینگ، مرت اوپنهایم و من ری می‌شد. 

این تاثیرات را می‌توان در نقاشی‌های آن دوره مشاهده کرد که با روش‌های «اتوماسیونی» ارنست و برتون، از جمله تکنیکی به نام دکالکومانیا که نوعی لکه‌گذاری با فشار دادن رنگ بین کاغذ یا بوم تاخورده است، آزمایش می‌کرد. این روش‌ها به‌منظور سرکوب تفکر منطقی و تشویق به خودانگیختگی و شانس برای رهاسازی نیت ناخودآگاه به کار می‌رفتند و به تدریج بونا دِ ماندیارگ را به سمت آبستره بیشتر سوق دادند. تا اواخر دهه ۱۹۵۰، او در استفاده از مواد آزاده‌خواه‌تر شده بود؛ از جمله ترکیب مواد غیرمعمولی مانند خاک یا پودرها در نقاشی که بعدها به استفاده مکرر از منسوجات منتهی شد. تقریباً همزمان با جدایی تقریبی ده ساله‌اش از همسر و مهاجرت به مکزیک، شروع به بازاستفاده از پارچه‌های پاره شده لباس‌های قدیمی او کرد که با دوخت زیگزاگی شاداب مستقیماً روی بوم‌های بازیافتی دوخته می‌شدند و به مجموعه آثار شناخته‌شده‌اش تبدیل شدند.

اگرچه او به کار با تکنیک پچ‌ورک چهره ادامه داد، اما دوباره به تصویرسازی بازگشت و به موضوعات متنوعی پرداخت. ساده‌ترین آن‌ها پرتره‌های استیلیزه‌شده دوستان یا شخصیت‌های تاریخی مانند آهنگساز ایتالیایی جوزپه وردی یا نویسنده آوانگارد روس، اسیپ بریک بود. برخی آثار دیگر او بسیار ناراحت‌کننده‌تر و عجیب‌تر بودند و صحنه‌هایی فرازمینی را به تصویر می‌کشیدند که با موجوداتی نیمه‌انسانی و منزجرکننده پر شده بودند. یکی از موتیف‌های پرتکرار این دوره، که تقریباً با بازگشت به همسر و تولد تنها فرزندش سیبیل در سال ۱۹۶۷ همزمان است، حلزون است. بونا دِ ماندیارگ احساس می‌کرد تضادهای ذاتی هویت خود را به بهترین شکل توسط این حیوان دوجنسی و بدنام نشان داده است.

او یک بار توضیح داد: «همیشه بین تمایل به فرار و نیاز محافظتی به ماندن در خانه در کشمکش بودم. به امتیاز حلزونی که می‌تواند خانه‌اش را با خود حمل کند حسادت می‌کردم. این حیوان مهتابی و پرخلق و خو نماد حرکت در دل ثبات است.» اما همان‌طور که معمول است در ذهن باز و جستجوگر او، این تجربه‌ها معنای وسیع‌تری یافتند. او گفت: «با در آغوش گرفتن شکل‌های مارپیچ، من ساختار خود کائنات را در آغوش گرفته‌ام.» بدین ترتیب، بونا دِ ماندیارگ نه تنها یکی از چهره‌های منحصربه‌فرد و مرموز سوررئالیسم بود، بلکه نماینده‌ای مهم برای هنرمندان زن و نادیده‌گرفته‌شده این جریان نیز به شمار می‌رود؛ هنرمندی که اکنون پس از سال‌ها، به‌درستی در جایگاه شایسته‌اش دیده می‌شود و آثارش در جهان هنر معاصر بیش از پیش به رسمیت شناخته شده‌اند.

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید