حبیب سماعی؛ پدر سنتور نوازی کلاسیک ایران
این موسیقی دان برجسته در ۱۳۱۹ خورشیدی که نخستین فرستنده رادیویی در تهران آغاز به کار کرد از نخستین هنرمندانی بود که صدای سازش در سراسر ایران طنین انداخت و شهرتش فراگیر شد.
کد خبر :
۹۵۹۴۹
بازدید :
۵۰۱۱
یکی از اسطورههای تاریخ موسیقی سنتی ایران به شمار میرفت که توانست سنتور را دوباره در اواخر دوره قاجاریه زنده کند در حقیقت وی این ساز را که در حال فراموشی بود، چنان خوش و زیبا نواخت که بار دیگر رایج و متداول شد.
در عالم موسیقی، افرادی هستند که امروز کمتر به معرفی آنها پرداخته میشود در حالی که برخی از آنان اسطوره و نابغه این عرصه بودند، یکی از این افرادی حبیب سماعی بود که نقش مهمی در گسترش و تحول موسیقی اصیل ایرانی ایفا کرد.
در خصوص اهمیت و تبحر وی در موسیقی مرتضی عبدالرسولی از شاگردان حبیب سماعی نقل میکند: از پنجاه یا شصت بار که حبیب سماعی دستگاه شور را برای تعلیم ما نواخت، هیچگاه ۲ درآمد یکسان یا ۲ چهارمضراب یکجور نداشت. ما بجز نشستن و گوش کردن و اعجاب، کار دیگری نمیتوانستیم بکنیم.
اصلا چیزی به نام آموزش در مکتب حبیب سماعی معنی نداشت، فقط عشق شدید، کار ریاضتگونه و ایمان میخواست که فردی بتواند چیزی از او کسب کند.
زندگینامه
حبیب سماعی در ۱۲۹۰ خورشیدی در تهران دیده به جهان گشود از همان دوران کودکی به موسیقی علاقه پیدا کرد و در محضر پدرش «سماع حضور» آموزش دید. سپس به مدرسه موسیقی وزیری رفت، پیشرفت وی در این عرصه، خیلی زود موجب شگفتی اهالی موسیقی شد به گونهای که ساز او در ۱۳ سالگی باعث شگفتی شنوندگان میشد.
وی البته در زمانی می زیست که موسیقی تلفیقی و مساله مکتوب کردن موسیقی در ایران در حال شکل گیری بود. او در مدرسه موسیقی سالار معزز با نت نویسی آشنا شد اما هرگز از آموختههایش برای ثبت موسیقی و معلومات خود استفادهای نکرد. او بعد از مدتی به مشهد مهاجرت کرد و در نهایت به خدمت ارتش درآمد.
او همچنین پس از ساکن شدن در مشهد به پیشنهاد دوست هنرمندش ابوالحسن صبا کلاس آموزشی برگزار کرد اما از آنجا که در آن زمان ساز سنتور در میان مردم مهجور بود از آن کلاسها استقبال نشد.
این موسیقی دان برجسته در ۱۳۱۹ خورشیدی که نخستین فرستنده رادیویی در تهران آغاز به کار کرد از نخستین هنرمندانی بود که صدای سازش در سراسر ایران طنین انداخت و شهرتش فراگیر شد و به عنوان عضو مؤسس به انجمن موسیقی ملی وارد شد و به همراهی هنرمندانِ دیگر، کنسرت هایی برگزار کرد.
ویژگی هنر سماعی
این نابغه موسیقی و استاد بزرگ سنتور در مدتی کوتاه، چنان تحولی در نوازندگی سنتور و جایگاه آن در موسیقی سنتی ایجاد کرد که امروز از او به عنوان پدر سنتورنوازی کلاسیک ایرانی یاد می کنند. بنا به اعتقاد بسیاری از موسیقی دانان ساز، سماعی تمام خواص را دارا بود: خوش آهنگ و مطبوع دلنشین و جذاب، لطیف و ظریف، تند و سریع، چابک و با مهارت، متنوع و با سلیقه، خوش اسلوب و منظم.
از جمله ویژگیهای آثار هنری این موسیقی دان نابغه می توان به این موارد اشاره کرد: نخستین ویژگی مربوط به نوع صدادهی مضراب ها است.
از جمله ویژگیهای آثار هنری این موسیقی دان نابغه می توان به این موارد اشاره کرد: نخستین ویژگی مربوط به نوع صدادهی مضراب ها است.
مضراب های او چوبی و با سری بزرگ و بدون پوشش بودند. او تلاش نمیکرد که با افزودن پوشش روی مضراب ها صدای سنتور را از حالت درخشندگی خارج کرده و مثلاً شبیه به پیانو کند زیرا نوع صدا در فرهنگی که وی در آن پرورش یافته بود، باید کاملاً شفاف و بلورین به گوش می رسید.
دیگر ویژگی موسیقی او در نوع وزن انتخابی براساس ادوار ایقاعی قدیم بود که در مقایسه با موسیقی دوران تجدد در ایران که وزن در آن با تئوری های غربی توجیه میشد، هرچند در ظاهر یکی است، اما در نهایت بسیار تفاوت داشت. ویژگی سوم آثار حبیب در چگونگی گردش نغمات و ملودی بود.
آثار او درست مطابق دیگر آثار موسیقی قدیم ایران در محدوده دانگ قرار داشتند؛ برخلاف آثار دوره تجدد که در محدوده گام شکل میگیرند.
موسیقی حبیب سماعی دانگ به دانگ جلو میرفت و از انگارهها و واژههای اصیل موسیقی ایران بهره میبرد و از هر گونه پرش و پراکندگی، حرکات آکروباتیک و نمایشی به دور بود، همچنین در شیوه نوازندگی حبیب سماعی، هنرمند در مقام بیان اندیشهای والا و معنوی، از جملهها و واژههای ساده بهره میگرفت که در برخی شیوههای معاصر این موضوع کاملاً برعکس میشود.
عنصر دیگر ساز سماعی تزئین بود. او در اجرا از ضربات بسیار ظریف دست چپ کمک میگرفت که حتی در صفحههای ضبط شده به خوبی شنیده نمیشدند.
عنصر دیگر ساز سماعی تزئین بود. او در اجرا از ضربات بسیار ظریف دست چپ کمک میگرفت که حتی در صفحههای ضبط شده به خوبی شنیده نمیشدند.
ثبت این ظرافت ها در مکتوبات بسیار دشوار و گاه ناممکن است. شیوه حبیب سماعی به دلیل وجود این تزئینات کوچک و بسیار مهم به هیچ وجه یک شیوه صاف، ساده و عادی نبود. هر ضربه او نوعی تزئین درونی یا بیرونی داشت که منهای آن اصلاً قابل تصور نبود.
سماعی شاگردان نامداری چون مرتضی عبدالرسولی، قباد ظفر، مهدی ناظمی، ابوالحسن صبا و نورعلی برومند داشت. برومند به مدت دوازده سال با سماعی همراه بود و مضراب های او را به خوبی در ذهن داشت. اصولاً شیوه کار حبیب سماعی در ذهن برومند نقش بسته بود.
وی تنوع در نوازندگی را از ویژگیهای هنر حبیب سماعی دانسته و معتقد بود که قطعات تکراری هیچگاه در نوازندگی او شنیده نمیشود و در این باره می گوید: «سماعی هربار حداقل سه ربع ساز میزد و در هر بار تازگی، نوآوری و خلاقیت جدیدی در سازش شنیده میشد.»
معرفی کتاب در خصوص زندگی و آثار سماعی
حبیب سماعی و راویان آثار او از جمله تالیفاتی است که در آن به بررسی شرح حال و شیوه سنتورنوازی حبیب سماعی و راویان آثار او میپردازد. این اثر را شهاب منا به رشته تحریر درآورد که انتشارات سوره مهر در ۱۳۸۹خورشیدی آن را منتشر کرد. در بخش نخست مولف با ارایه شجره نامه سنتورنوازان قاجار آغاز می شود که موقعیت حبیب سماعی در این شجره نامه را می نمایاند.
پس از آن بررسی ادبیات موجود درباره حبیب سماعی درج شده است که به معرفی مقاله ها و کتاب های نوشته شده درباره حبیب سماعی می پردازد. کتاب با ارایه اطلاعات تاریخی مستند، نقاط مبهمی از زندگی و نوازندگی حبیب سماعی را برای علاقه مندان موسیقی آشکار می کند.(۱)
خاموشی
سرانجام حبیب سماعی در ۲۰ تیر ۱۳۲۵خورشیدی در اثر سرماخوردگی به ذاتالریه مبتلا شد و در حالی که تنها ۴۱ سال داشت، دیده از جهان فروبست و در قبرستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
هانری ماسه، خاورشناس و نویسندهٔ فرانسوی ضمن تحسینِ حبیب شماعی چنین گفت: «موسیقی ایرانی همانطور که منشأ موسیقی مشرقزمین است، باید روزی موجب افتخار ایران باشد و این همان روزی است که موسیقی ایرانی جایگزین موسیقی تمام دنیا شود، ایرانیها به جای تقلید از موسیقی فرنگی باید همت کنند، امثال سماعی و دیگر نوازندگان را به جهانیان معرفی کنند و این نوای جانبخش را به گوش عالمیان برسانند.»(۲)
منابع:
۱- حبیب سماعی و راویان آثار او، سهاب منا، انتشارات سوره مهر، ۱۳۸۹.
۲- نصیریفر، حبیبالله، مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد دوم). تهران: ۱۳۸۳، ص۳۰۳
منابع:
۱- حبیب سماعی و راویان آثار او، سهاب منا، انتشارات سوره مهر، ۱۳۸۹.
۲- نصیریفر، حبیبالله، مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد دوم). تهران: ۱۳۸۳، ص۳۰۳
۰