منازعه با رژیم پهلوی (57-1342)
بعد از اصلاحات ارضی و سرکوب جنبش 15 خرداد سیاستهای رژیم پهلوی با هجوم به جایگاه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی طبقه متوسط سنتی و روحانیت موضع آنها را شدیدا تضعیف کرد.
کد خبر :
۱۱۱۰۸
بازدید :
۴۰۶۹
بعد از اصلاحات ارضی و سرکوب جنبش 15 خرداد سیاستهای رژیم پهلوی با هجوم به جایگاه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی طبقه متوسط سنتی و روحانیت موضع آنها را شدیدا تضعیف کرد.
در اقتصاد سیاسی جدید که واردات خارجی و فرآوردههای صنایع جدید ایران به عوامل تازهای برای توزیع نیازمند بود بازاریان به همان روشهای سنتی خویش ادامه داده و در نتیجه موقعیت خود را در اقتصاد سیاسی جدید از دست دادند.
دولت در مورد اینها تبعیض قائل میشد و سیاستهای اعتباری و نفتی را به زیانشان تنظیم میکرد. اصناف را زیر کنترل میگرفت و در مبارزهای که در سالهای 1976-1975 / 1355-1354 علیه سودجویان و گرانفروشان به راه انداخت بازاریان را مسوول عمده تورم قلمداد کرد و هزاران نفر جریمه و توقیف شدند.
بدینگونه شاه و سرمایه خارجی به منزله تهدیدهایی علیه معیشت بازاریان تلقی میشدند و طبقههای بازار نیز به تلافی شبکههای اطلاعاتی، نظام بانکی، گروههای بحث و مناظره دینی و سنتهای همبستگی اجتماعی خاص خود را حفظ و تقویت کردند و به روحانیونی که در همان راستا حرکت میکردند کمکهای سنگین مالی کردند.
هر دو طبقه ستون فقرات جنبش امام خمینی بوده و در برابر بیانات مذهبی مردمگرایانهاش واکنش مساعد نشان میدادند و نقش عظیمی در منابع مالی و تشکیلاتی انقلاب ایفا کردند (فوران 554:1383).به هر صورت، به وجود آمدن سرمایهداری وابسته و تسلط آن بر اقتصاد و همچنین سیاستهای اقتصادی دولت بهنفع سرمایه بینالمللی و طبقه سرمایهدار وابسته، یکی از عواملی بود که مخالفت طبقات دارای مالکیت از قبیل تجار، خرده بورژوازی و ملاکین را برانگیخت.
تقابل فرهنگی- اجتماعی
تلاشهای شاه برای تحمیل فرهنگ غرب منجر به بروز گرایشهای ضدغربی و ضدرژیم شد. باری روبین در این باره مینویسد:در عرضه و معرفی فرهنگ و تمدن غرب به مردم ایران بدترین و مبتذلترین جنبههای این فرهنگ انتخاب شد که ضربه حاصله از آن برای جامعه مذهبی و سنتگرای ایران قابل تحمل نبود. (روبین 195:1363).
همچنین، ایدئولوژی دولت که عبارت از ستایش شاهنشاهی و فرهنگ پیش از اسلام بود به تعیین هویت اپوزیسیون کمک کرد. به هر حال، یکی از دلایل وقوع انقلاب اسلامی تعارض میان فرهنگ ساسانی و سمبلهای پیش از اسلام با اعتقادات شیعی مردم بود. (عنایت 6:1371).
منازعه سیاسی
الف) طبقه متوسط سنتی و رژیم پهلوی
بهطور کلی طی دوران پهلوی، بهویژه در نیمه دوم آن، بازار که جایگاه اصلی طبقه متوسط کهن بود به انحطاط گرایید و تجار و کسبه و پیشهوران قدیم و مجموعه کسانی که بازار را تشکیل میدادند با همه نقش و تاثیری که در حیات اقتصادی مملکت داشتند نفوذ دیرینه خود را در اجتماع و سیاست تا حدی از کف دادند.میانگین نسبت حضور تجار و اصناف در 5 دوره اول در مجلس شورای ملی 11 درصد کل نمایندگان و در 5 دوره بعدی 4/ 11 درصد بوده که این نسبت در دوره 21 (1346-1341) به 7/ 7 درصد و در دوره 24 (1357-1354) به 8/ 6 درصد تقلیل یافته بود (اشرف 104:1372-103).
در ضمن رژیم با انجام نوسازی اقتصادی و اجتماعی و قصور در انجام نوسازی سیاسی، بهطور کلی، روابط خود را با ساختار اجتماعی تیره کرد و خطیرتر از همه پلهای معدودی را که در گذشته تاسیسات سیاسی را به نیروهای اجتماعی سنتی بهویژه بازارها و رهبران مذهبی متصل میکرد، قطع نمود و سرانجام با تشکیل حزب رستاخیز توهین آشکاری به بازار کرد. آن حزب در حمله به بازار و تحت فشار قرار دادن بازاریهایی که قبلا در حلقه محاصره دولت قرار گرفته بودند، به دولت ملحق شد و به این ترتیب بازاریان و طبقه متوسط سنتی در وحشت فزایندهای از مبارزه ضدبازاری دولت به سر میبردند و این وحشت با خشم و تنفر از شیوه زندگی اسرافکارانه طبقات بالای بهرهمند از انفجار قیمتهای نفت به هم میآمیخت.
ترس طبقه متوسط سنتی از وابستگی به ابرقدرتها و ترس از دست دادن امتیازات اقتصادی و قدرت سیاسی در برابر طبقات دیگر و احساس عمیق ملیگرایی یا احساس عمیق مذهبی و اعتقاد به باورهای دینی موجب شد فعالیتهای اعتراضآمیزی علیه دولت و سرمایهداری بینالمللی آغاز کنند و خواستار اقدامات حمایتی دولت و بایکوت کالاهای خارجی شدند.
با توجه به اینکه منافع مسلمین در تعارض با منافع غیرمسلمانان قرار میگرفت، گفتمان اسلامی زبان گویایی برای بیان معضل سلطه غرب و به طور کلی افشای ماهیت حکومت حاکمه شد. این منازعه به صورت رویارویی مسلمانان و کفار قلمداد گردید و از این رهگذر نه تنها ایدههای این طبقه برآورده شد، بلکه به نحو کارآمدی به بسیج مردمی علیه مداخله اقتصادی منتهی شد (معدل، 127:1382).
تکوین ایدئولوژی انقلاب اسلامی در بستر اجتماعی طبقه متوسط سنتی
حمید عنایت درباره ریشههای فرهنگی و اجتماعی انقلاب اسلامی میگوید: انقلاب در پی افت رویه سنتی در معیارهای دستیابی به جایگاه اجتماعی به وجود آمد. تضعیف ترکیب خانواده گسترده، مهاجرت گروههای روستایی به شهرها، رسوم و عادات لاینفک صنعتگرایی، عدم تعادل بین نوگرایی ناقص و غیرمعمول با ارزشها و نگرشهای سنتی، از جمله دلایل سرنگونی رژیم شاه میباشد (عنایت 1371: 6).
طبقه متوسط سنتی که از زمانهای سابق مذهبی بود، جنبههای گوناگون حیات خود را بیش از سایر طبقات اجتماعی شرکتکننده در ائتلاف انقلابی در معرض خطر دید و به لحاظ اجتماعی بزرگترین پایگاه پشتیبانی از علما را در مخالفت با شاه تشکیل داد. تشریح وضعیت پیچیده و بغرنجی که سیاستهای حکومتی در سالهای پیش از انقلاب بر طبقه متوسط سنتی تحمیل کرد، به همراه ایدهآلهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی این طبقه در بستر تشیع، ماهیت انقلاب و ایدئولوژی آن را تشکیل میداد.
ایدئولوژی به صورت سلسله مراتب ارزشها و باورها جلوهگر میشود و اثربخشی آنها در هدایت کنش انسان به این بستگی دارد که تا چه اندازه در افراد تبلور درونی بیابد، از اینرو ایدئولوژی به صورت گفتمانی در ذهن متبادر میشود؛ گفتمانی مشتمل بر اصول و مفاهیم کلی، نمادها و آیینها که کنشگران برای مبارزه با مشکلات رویاروی خود در یک دوره تاریخی بهخصوص از آن بهره میجویند (معدل 1382: 28). ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران از یکسو، دربردارنده طرد و نفی ارزشهای حاکم بر جامعه گذشته ایران، بهویژه از نظر فرهنگی و اخلاقی، تلقی میشود و از سوی دیگر، دربردارنده ایده و آرمان تاسیس سامان سیاسی جدید مبتنی بر ارزشها و اصول اسلامی میباشد.
بنابراین در انقلاب ایران نارضایتیهای اجتماعی از طریق گفتمان اسلامی به جنبش انقلابی تبدیل شد. در چنین شرایطی بود که اسلام انقلابی، سلطنت را نفی کرد و با مطرح کردن مشکل اصلی به نام تضاد بین اسلام و استبداد، اختلافات طبقاتی و شکاف اجتماعی را به صورت اتحاد ملی تعالی بخشید و جامعه مسلمانان (امت) در جنگ با استبداد بیحد و حصر (طاغوت) متصور شد (معدل 1382: 179).
حمید عنایت مینویسد: احیای تفکر سیاسی شیعه در این دوره با تفسیر مجدد عقاید ریشهای آن درباره فعالیتهای سیاسی و موضع آن نسبت به بیعدالتی باب شد؛ در تفسیر قدیم متفکر سیاسی اسلام شیعی، فرضیه انقلاب وجود نداشت و شیعیان تحتتاثیر مفهوم تقیه بودند و از غیبت جنبه تقدیرگرایی آن را برداشت میکردند، در حالی که طی سده اخیر درک شیعه از تمامی مطالب به تدریج تغییر کرد و به طور باورنکردنی همه تفسیرهای مربوط به دعوت به آرامش و سکوت کنار گذاشته شد و روحیه مبارزهطلبی ظاهر گشت (عنایت 1371: 9-8).
اصولگرایی (نظریه اصولی) به رفع شبهات علما در زمینه نقش آنها در جامعه میپرداخت و ایدئولوژی سازمانی پرتوانی فراهم میآورد که مداخله آنها را در سیاست توجیه میکرد. بر این مبنا بود که امام خمینی نظریه ولایت فقیه را مطرح کرده و علنا ناسازگاری تشیع را با سلطنت آشکار گردانید و به حکومت علما در زمان غیبت مشروعیت بخشید (ر. ک. به: امام خمینی 1381: 2).
تبیینی از فرآیندهای تاریخی که به رشد گفتمان شیعه و به عنوان ایدئولوژی مسلط در جبهه مخالف منجر شد، یک جنبه مهم تبیین علل انقلاب ایران است. این شرایط محیطی گسترده ویژگیهایی داشت که نخست با اتحاد طبقات بهوجود آورنده پایگاههای تاریخی علما از قبیل: تجار، خردهبورژوازی و زمینداران علیه حکومت مشخص شده است که در نتیجه آن علما علیه شاه متحد شدند.دوم اینکه، ایدئولوژی حکومت که بر اساس آن، پادشاهی و فرهنگ دوران پیش از اسلام گرامی داشته میشد به تعیین هویت اپوزیسیون کمک کرد و نهایتا انحطاط ایدئولوژیهای رقیب مقاومت از قبیل لیبرالیسم و کمونیسم، زمینهساز رشد گفتمان جبهه مخالف شیعی شد (معدل 1382: 37).
یقینا این توسعه ایدئولوژی یک وضعیت آرمانی فاقد ارتباط با مناسبات اجتماعی نبوده، بلکه بیشتر بر یک وضعیت عینی مبتنی بود که با جایگاه اجتماعی بازار که بهطور تاریخی پایگاه ناسیونالیسم وطنی و متحد علما بوده است، تناسب داشت (Bashiriyeh 1984:66)
ایدئولوژی حالاتی از آگاهی است که با عمل سیاسی پیوند دارد و انقلاب اسلامی ایران عملی سیاسی بود که هم از نقطه نظر سازمانی و هم از لحاظ فرهنگی از مذهب تشیع منبعث شده بود.این ایدئولوژی انقلابی شیعی که از دهه 1320 با فداییان اسلام آغاز شده بود تا برهه بحرانی انقلاب گسترش فراوان یافت. یکی از عوامل این گسترش، احیای تفکر سیاسی شیعه توسط روشنفکران مذهبی مانند شریعتی و بازرگان بود که تفسیری نوگرایانه از تشیع ارائه دادند که با برخی مفاهیم غربی آمیخته شده بود.
آنان بسان پلی میان مذهب و طبقات تحصیلکرده عمل کردند. دومین عامل که بسیار موثرتر از اولی بود احیای تفکر سیاسی شیعی و تبدیل آن به گفتمان انقلابی در حوزه روحانیت بود که رویکرد آن به منابع و اصول اولیه اسلام و مکتب تشیع بود که امام خمینی آن را باز تعریف کرد. اینبار تعریف مولفههایی مانند ولایت فقیه، وحدت دین و دولت، بازگشت به مذهب و سنت، ضدیت با سرمایهداری و حمایت از سرمایههای کوچک، بیگانهستیزی و اعتقاد به جامعیت اسلام به عنوان ارکان ایدئولوژی انقلاب اسلامی مطرح شد (ر.ک. به: امام خمینی 1385 ج 444:21).
این ایدئولوژی دستگاه فکری جامعی ارائه داد که طبقات اجتماعی گوناگون خواستهها و آرمانهای خود را در آن متبلور مییافتند و مهمترین پایگاه اجتماعی آن را طبقه متوسط سنتی تشکیل میداد. طبقهای که پایگاهی گسترده، امکانات اقتصادی کافی و سازماندهی و مجاری ارتباطی سنتی کارآمدی داشت.
ائتلاف انقلابی و هژمونی طبقه متوسط سنتی
هژمونی اجتماعی برای طبقه یا گروه اجتماعی معینی وقتی حاصل میشود که تودههای عظیم مردمی به صورت کاملا ارادی و آگاهانه و بدون هیچگونه تنگنا و فشاری با جهتی که آن طبقه اجتماعی مسلط به زندگی داده است موافقت کرده و به آن گروه اعتماد کنند (گرامشی 63:1358- 62). در انقلاب اسلامی ایران این نقش هژمونیک را طبقه متوسط سنتی ایفا کرد.
این انقلاب برخلاف اکثر انقلابهای قرن بیستم در شهرها متمرکز بود و روستاییان در آن نقش چندان نداشتند، این گروهها و طبقات اجتماعی شهری بودند که ائتلاف انقلابی را تشکیل میدادند: ائتلاف میان طبقههای متوسط سنتی (روحانیون و بازاریان) و طبقههای متوسط جدید (روشنفکران، دانشجویان، کارگران)، نوسازی ایران قدرت طبقات سنتی را بدون حذف شبکه بسیج آنها کاهش داده بود و بنابراین انقلاب اسلامی یک فریاد ناگهانی برای بقای طبقات سنتی در معرض خطر و یک تلاش برای مشارکت بیشتر طبقات جدید بود.
گستردگی دایره بازار ایران و سازماندهی قوی و سنتی آن، در افزایش وزن طبقه متوسط سنتی در میان ائتلاف انقلابی تاثیر فراوانی داشت. در کنار توسعه شهرنشینی در ایران بازار ایران نیز به طور طبیعی گسترش یافت. چنانکه در اواخر سال 1350 خرده بورژوازی سنتی و شاگردان آنها بیش از یکچهارم نیروی کار شهری را تشکیل میدادند (اشرف، 102:1372).
این طبقه به همراه اعضای خانواده، با قدرت اقتصادی و نقش دیرپای خود در جامعه شهری نیروی بزرگی در عرصه اجتماعی ایران محسوب میشدند. عنصر دیگری که موجب برتری بازاریان در ائتلاف انقلابی چند طبقهای شد، سازماندهی مناسب بازار و ارتباط و تداخل آن با شبکههای مذهبی در شهرها بود. اساسا امکان مخالفت با شاه از طریق جوامع مستقل و همبسته شهری مرتبط با بازارهای سنتی و شبکههای مذهبی درون آنها به واقعیت پیوست.
در آستانه انقلاب که دولت همه احزاب سیاسی را از بین برده و ارکان اصلی آنها را وادار به سکوت کرده بود، هنوز نتوانسته بود این سیاست را بر بازارها، مساجد و وعاظ اعمال کند، بنابراین شگفتانگیز نیست که بازار نقطه مرکزی انقلاب شد.در آغاز مخالفت تودهای پدیدار شده، دارای سازمانهای خیلی اندکی بود، اما بهطور فزاینده کانالهای سنتی ارتباطات مانند اصناف بازار،هیاتها (مجالس مذهبی)، مساجد و قهوهخانهها ابزار ضروری ارتباطات را فراهم آوردند و مساجد و بازارها کارآمدترین نقش را در بسیج و سازماندهی مخالفت مردمی بازی کردند.
تدا اسکاچپول میگوید: اجتماعات سنتی شهری ایران نه تنها مجموعهای از مردم فاقد سازمان و جهت و گرایشهای مشخص و ایزوله نبودند بلکه آنها مراکز فعالیتهای چشمگیری را شکل میدادند. مراکزی که از جنبه اجتماعی و زندگی دسته جمعی بسیار غنی بودند، گروههای اسلامی و مراسم مذهبی بهخصوص در ایجاد پیوند میان تجار، کسبه و کارگران با یکدیگر حائز اهمیت بودند.
در اقتصاد سیاسی جدید که واردات خارجی و فرآوردههای صنایع جدید ایران به عوامل تازهای برای توزیع نیازمند بود بازاریان به همان روشهای سنتی خویش ادامه داده و در نتیجه موقعیت خود را در اقتصاد سیاسی جدید از دست دادند.
دولت در مورد اینها تبعیض قائل میشد و سیاستهای اعتباری و نفتی را به زیانشان تنظیم میکرد. اصناف را زیر کنترل میگرفت و در مبارزهای که در سالهای 1976-1975 / 1355-1354 علیه سودجویان و گرانفروشان به راه انداخت بازاریان را مسوول عمده تورم قلمداد کرد و هزاران نفر جریمه و توقیف شدند.
بدینگونه شاه و سرمایه خارجی به منزله تهدیدهایی علیه معیشت بازاریان تلقی میشدند و طبقههای بازار نیز به تلافی شبکههای اطلاعاتی، نظام بانکی، گروههای بحث و مناظره دینی و سنتهای همبستگی اجتماعی خاص خود را حفظ و تقویت کردند و به روحانیونی که در همان راستا حرکت میکردند کمکهای سنگین مالی کردند.
هر دو طبقه ستون فقرات جنبش امام خمینی بوده و در برابر بیانات مذهبی مردمگرایانهاش واکنش مساعد نشان میدادند و نقش عظیمی در منابع مالی و تشکیلاتی انقلاب ایفا کردند (فوران 554:1383).به هر صورت، به وجود آمدن سرمایهداری وابسته و تسلط آن بر اقتصاد و همچنین سیاستهای اقتصادی دولت بهنفع سرمایه بینالمللی و طبقه سرمایهدار وابسته، یکی از عواملی بود که مخالفت طبقات دارای مالکیت از قبیل تجار، خرده بورژوازی و ملاکین را برانگیخت.
تقابل فرهنگی- اجتماعی
تلاشهای شاه برای تحمیل فرهنگ غرب منجر به بروز گرایشهای ضدغربی و ضدرژیم شد. باری روبین در این باره مینویسد:در عرضه و معرفی فرهنگ و تمدن غرب به مردم ایران بدترین و مبتذلترین جنبههای این فرهنگ انتخاب شد که ضربه حاصله از آن برای جامعه مذهبی و سنتگرای ایران قابل تحمل نبود. (روبین 195:1363).
همچنین، ایدئولوژی دولت که عبارت از ستایش شاهنشاهی و فرهنگ پیش از اسلام بود به تعیین هویت اپوزیسیون کمک کرد. به هر حال، یکی از دلایل وقوع انقلاب اسلامی تعارض میان فرهنگ ساسانی و سمبلهای پیش از اسلام با اعتقادات شیعی مردم بود. (عنایت 6:1371).
منازعه سیاسی
الف) طبقه متوسط سنتی و رژیم پهلوی
بهطور کلی طی دوران پهلوی، بهویژه در نیمه دوم آن، بازار که جایگاه اصلی طبقه متوسط کهن بود به انحطاط گرایید و تجار و کسبه و پیشهوران قدیم و مجموعه کسانی که بازار را تشکیل میدادند با همه نقش و تاثیری که در حیات اقتصادی مملکت داشتند نفوذ دیرینه خود را در اجتماع و سیاست تا حدی از کف دادند.میانگین نسبت حضور تجار و اصناف در 5 دوره اول در مجلس شورای ملی 11 درصد کل نمایندگان و در 5 دوره بعدی 4/ 11 درصد بوده که این نسبت در دوره 21 (1346-1341) به 7/ 7 درصد و در دوره 24 (1357-1354) به 8/ 6 درصد تقلیل یافته بود (اشرف 104:1372-103).
در ضمن رژیم با انجام نوسازی اقتصادی و اجتماعی و قصور در انجام نوسازی سیاسی، بهطور کلی، روابط خود را با ساختار اجتماعی تیره کرد و خطیرتر از همه پلهای معدودی را که در گذشته تاسیسات سیاسی را به نیروهای اجتماعی سنتی بهویژه بازارها و رهبران مذهبی متصل میکرد، قطع نمود و سرانجام با تشکیل حزب رستاخیز توهین آشکاری به بازار کرد. آن حزب در حمله به بازار و تحت فشار قرار دادن بازاریهایی که قبلا در حلقه محاصره دولت قرار گرفته بودند، به دولت ملحق شد و به این ترتیب بازاریان و طبقه متوسط سنتی در وحشت فزایندهای از مبارزه ضدبازاری دولت به سر میبردند و این وحشت با خشم و تنفر از شیوه زندگی اسرافکارانه طبقات بالای بهرهمند از انفجار قیمتهای نفت به هم میآمیخت.
ترس طبقه متوسط سنتی از وابستگی به ابرقدرتها و ترس از دست دادن امتیازات اقتصادی و قدرت سیاسی در برابر طبقات دیگر و احساس عمیق ملیگرایی یا احساس عمیق مذهبی و اعتقاد به باورهای دینی موجب شد فعالیتهای اعتراضآمیزی علیه دولت و سرمایهداری بینالمللی آغاز کنند و خواستار اقدامات حمایتی دولت و بایکوت کالاهای خارجی شدند.
با توجه به اینکه منافع مسلمین در تعارض با منافع غیرمسلمانان قرار میگرفت، گفتمان اسلامی زبان گویایی برای بیان معضل سلطه غرب و به طور کلی افشای ماهیت حکومت حاکمه شد. این منازعه به صورت رویارویی مسلمانان و کفار قلمداد گردید و از این رهگذر نه تنها ایدههای این طبقه برآورده شد، بلکه به نحو کارآمدی به بسیج مردمی علیه مداخله اقتصادی منتهی شد (معدل، 127:1382).
تکوین ایدئولوژی انقلاب اسلامی در بستر اجتماعی طبقه متوسط سنتی
حمید عنایت درباره ریشههای فرهنگی و اجتماعی انقلاب اسلامی میگوید: انقلاب در پی افت رویه سنتی در معیارهای دستیابی به جایگاه اجتماعی به وجود آمد. تضعیف ترکیب خانواده گسترده، مهاجرت گروههای روستایی به شهرها، رسوم و عادات لاینفک صنعتگرایی، عدم تعادل بین نوگرایی ناقص و غیرمعمول با ارزشها و نگرشهای سنتی، از جمله دلایل سرنگونی رژیم شاه میباشد (عنایت 1371: 6).
طبقه متوسط سنتی که از زمانهای سابق مذهبی بود، جنبههای گوناگون حیات خود را بیش از سایر طبقات اجتماعی شرکتکننده در ائتلاف انقلابی در معرض خطر دید و به لحاظ اجتماعی بزرگترین پایگاه پشتیبانی از علما را در مخالفت با شاه تشکیل داد. تشریح وضعیت پیچیده و بغرنجی که سیاستهای حکومتی در سالهای پیش از انقلاب بر طبقه متوسط سنتی تحمیل کرد، به همراه ایدهآلهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی این طبقه در بستر تشیع، ماهیت انقلاب و ایدئولوژی آن را تشکیل میداد.
ایدئولوژی به صورت سلسله مراتب ارزشها و باورها جلوهگر میشود و اثربخشی آنها در هدایت کنش انسان به این بستگی دارد که تا چه اندازه در افراد تبلور درونی بیابد، از اینرو ایدئولوژی به صورت گفتمانی در ذهن متبادر میشود؛ گفتمانی مشتمل بر اصول و مفاهیم کلی، نمادها و آیینها که کنشگران برای مبارزه با مشکلات رویاروی خود در یک دوره تاریخی بهخصوص از آن بهره میجویند (معدل 1382: 28). ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران از یکسو، دربردارنده طرد و نفی ارزشهای حاکم بر جامعه گذشته ایران، بهویژه از نظر فرهنگی و اخلاقی، تلقی میشود و از سوی دیگر، دربردارنده ایده و آرمان تاسیس سامان سیاسی جدید مبتنی بر ارزشها و اصول اسلامی میباشد.
بنابراین در انقلاب ایران نارضایتیهای اجتماعی از طریق گفتمان اسلامی به جنبش انقلابی تبدیل شد. در چنین شرایطی بود که اسلام انقلابی، سلطنت را نفی کرد و با مطرح کردن مشکل اصلی به نام تضاد بین اسلام و استبداد، اختلافات طبقاتی و شکاف اجتماعی را به صورت اتحاد ملی تعالی بخشید و جامعه مسلمانان (امت) در جنگ با استبداد بیحد و حصر (طاغوت) متصور شد (معدل 1382: 179).
حمید عنایت مینویسد: احیای تفکر سیاسی شیعه در این دوره با تفسیر مجدد عقاید ریشهای آن درباره فعالیتهای سیاسی و موضع آن نسبت به بیعدالتی باب شد؛ در تفسیر قدیم متفکر سیاسی اسلام شیعی، فرضیه انقلاب وجود نداشت و شیعیان تحتتاثیر مفهوم تقیه بودند و از غیبت جنبه تقدیرگرایی آن را برداشت میکردند، در حالی که طی سده اخیر درک شیعه از تمامی مطالب به تدریج تغییر کرد و به طور باورنکردنی همه تفسیرهای مربوط به دعوت به آرامش و سکوت کنار گذاشته شد و روحیه مبارزهطلبی ظاهر گشت (عنایت 1371: 9-8).
اصولگرایی (نظریه اصولی) به رفع شبهات علما در زمینه نقش آنها در جامعه میپرداخت و ایدئولوژی سازمانی پرتوانی فراهم میآورد که مداخله آنها را در سیاست توجیه میکرد. بر این مبنا بود که امام خمینی نظریه ولایت فقیه را مطرح کرده و علنا ناسازگاری تشیع را با سلطنت آشکار گردانید و به حکومت علما در زمان غیبت مشروعیت بخشید (ر. ک. به: امام خمینی 1381: 2).
تبیینی از فرآیندهای تاریخی که به رشد گفتمان شیعه و به عنوان ایدئولوژی مسلط در جبهه مخالف منجر شد، یک جنبه مهم تبیین علل انقلاب ایران است. این شرایط محیطی گسترده ویژگیهایی داشت که نخست با اتحاد طبقات بهوجود آورنده پایگاههای تاریخی علما از قبیل: تجار، خردهبورژوازی و زمینداران علیه حکومت مشخص شده است که در نتیجه آن علما علیه شاه متحد شدند.دوم اینکه، ایدئولوژی حکومت که بر اساس آن، پادشاهی و فرهنگ دوران پیش از اسلام گرامی داشته میشد به تعیین هویت اپوزیسیون کمک کرد و نهایتا انحطاط ایدئولوژیهای رقیب مقاومت از قبیل لیبرالیسم و کمونیسم، زمینهساز رشد گفتمان جبهه مخالف شیعی شد (معدل 1382: 37).
یقینا این توسعه ایدئولوژی یک وضعیت آرمانی فاقد ارتباط با مناسبات اجتماعی نبوده، بلکه بیشتر بر یک وضعیت عینی مبتنی بود که با جایگاه اجتماعی بازار که بهطور تاریخی پایگاه ناسیونالیسم وطنی و متحد علما بوده است، تناسب داشت (Bashiriyeh 1984:66)
ایدئولوژی حالاتی از آگاهی است که با عمل سیاسی پیوند دارد و انقلاب اسلامی ایران عملی سیاسی بود که هم از نقطه نظر سازمانی و هم از لحاظ فرهنگی از مذهب تشیع منبعث شده بود.این ایدئولوژی انقلابی شیعی که از دهه 1320 با فداییان اسلام آغاز شده بود تا برهه بحرانی انقلاب گسترش فراوان یافت. یکی از عوامل این گسترش، احیای تفکر سیاسی شیعه توسط روشنفکران مذهبی مانند شریعتی و بازرگان بود که تفسیری نوگرایانه از تشیع ارائه دادند که با برخی مفاهیم غربی آمیخته شده بود.
آنان بسان پلی میان مذهب و طبقات تحصیلکرده عمل کردند. دومین عامل که بسیار موثرتر از اولی بود احیای تفکر سیاسی شیعی و تبدیل آن به گفتمان انقلابی در حوزه روحانیت بود که رویکرد آن به منابع و اصول اولیه اسلام و مکتب تشیع بود که امام خمینی آن را باز تعریف کرد. اینبار تعریف مولفههایی مانند ولایت فقیه، وحدت دین و دولت، بازگشت به مذهب و سنت، ضدیت با سرمایهداری و حمایت از سرمایههای کوچک، بیگانهستیزی و اعتقاد به جامعیت اسلام به عنوان ارکان ایدئولوژی انقلاب اسلامی مطرح شد (ر.ک. به: امام خمینی 1385 ج 444:21).
این ایدئولوژی دستگاه فکری جامعی ارائه داد که طبقات اجتماعی گوناگون خواستهها و آرمانهای خود را در آن متبلور مییافتند و مهمترین پایگاه اجتماعی آن را طبقه متوسط سنتی تشکیل میداد. طبقهای که پایگاهی گسترده، امکانات اقتصادی کافی و سازماندهی و مجاری ارتباطی سنتی کارآمدی داشت.
ائتلاف انقلابی و هژمونی طبقه متوسط سنتی
هژمونی اجتماعی برای طبقه یا گروه اجتماعی معینی وقتی حاصل میشود که تودههای عظیم مردمی به صورت کاملا ارادی و آگاهانه و بدون هیچگونه تنگنا و فشاری با جهتی که آن طبقه اجتماعی مسلط به زندگی داده است موافقت کرده و به آن گروه اعتماد کنند (گرامشی 63:1358- 62). در انقلاب اسلامی ایران این نقش هژمونیک را طبقه متوسط سنتی ایفا کرد.
این انقلاب برخلاف اکثر انقلابهای قرن بیستم در شهرها متمرکز بود و روستاییان در آن نقش چندان نداشتند، این گروهها و طبقات اجتماعی شهری بودند که ائتلاف انقلابی را تشکیل میدادند: ائتلاف میان طبقههای متوسط سنتی (روحانیون و بازاریان) و طبقههای متوسط جدید (روشنفکران، دانشجویان، کارگران)، نوسازی ایران قدرت طبقات سنتی را بدون حذف شبکه بسیج آنها کاهش داده بود و بنابراین انقلاب اسلامی یک فریاد ناگهانی برای بقای طبقات سنتی در معرض خطر و یک تلاش برای مشارکت بیشتر طبقات جدید بود.
گستردگی دایره بازار ایران و سازماندهی قوی و سنتی آن، در افزایش وزن طبقه متوسط سنتی در میان ائتلاف انقلابی تاثیر فراوانی داشت. در کنار توسعه شهرنشینی در ایران بازار ایران نیز به طور طبیعی گسترش یافت. چنانکه در اواخر سال 1350 خرده بورژوازی سنتی و شاگردان آنها بیش از یکچهارم نیروی کار شهری را تشکیل میدادند (اشرف، 102:1372).
این طبقه به همراه اعضای خانواده، با قدرت اقتصادی و نقش دیرپای خود در جامعه شهری نیروی بزرگی در عرصه اجتماعی ایران محسوب میشدند. عنصر دیگری که موجب برتری بازاریان در ائتلاف انقلابی چند طبقهای شد، سازماندهی مناسب بازار و ارتباط و تداخل آن با شبکههای مذهبی در شهرها بود. اساسا امکان مخالفت با شاه از طریق جوامع مستقل و همبسته شهری مرتبط با بازارهای سنتی و شبکههای مذهبی درون آنها به واقعیت پیوست.
در آستانه انقلاب که دولت همه احزاب سیاسی را از بین برده و ارکان اصلی آنها را وادار به سکوت کرده بود، هنوز نتوانسته بود این سیاست را بر بازارها، مساجد و وعاظ اعمال کند، بنابراین شگفتانگیز نیست که بازار نقطه مرکزی انقلاب شد.در آغاز مخالفت تودهای پدیدار شده، دارای سازمانهای خیلی اندکی بود، اما بهطور فزاینده کانالهای سنتی ارتباطات مانند اصناف بازار،هیاتها (مجالس مذهبی)، مساجد و قهوهخانهها ابزار ضروری ارتباطات را فراهم آوردند و مساجد و بازارها کارآمدترین نقش را در بسیج و سازماندهی مخالفت مردمی بازی کردند.
تدا اسکاچپول میگوید: اجتماعات سنتی شهری ایران نه تنها مجموعهای از مردم فاقد سازمان و جهت و گرایشهای مشخص و ایزوله نبودند بلکه آنها مراکز فعالیتهای چشمگیری را شکل میدادند. مراکزی که از جنبه اجتماعی و زندگی دسته جمعی بسیار غنی بودند، گروههای اسلامی و مراسم مذهبی بهخصوص در ایجاد پیوند میان تجار، کسبه و کارگران با یکدیگر حائز اهمیت بودند.
۰