سرچراغی چیست و چگونه کور میشد؟
«سرچراغی» از آداب کاسبان قدیمی مغازهداران تهران بود و هنوز هم بسیاری از مغازهدارن و بازاریها به آن اعتقاد دارند.
از قدیم روشنایی و نور در عقاید تهرانیها اهمیت و جایگاه ویژهای داشته است و حتی خیر، برکت، سلامتی و صفات خوب را به نور و روشنایی و بیماری، بلا، بدبختی و بدشانسی را به تاریکی نسبت میدادند.
توجه کاسبها به روشنایی به قدری اهمیت داشت که قبل از غروب آفتاب، چراغ مغازه یا بساط خود را روشن میکردند. در قدیم چراغ موشی، چراغ گازی و چراغ زنبوری، از وسایلی بودند که کسبه برای روشن کردن محیط محل کارشان استفاده میکردند.
یکی دیگر از آداب مغازهدارها در این زمان که خیلی برایشان اهمیت داشت، راه آمدن با مشتری بود و هر طور شده، سعی میکردند اجناس خود را حتی با سود بسیار اندک بفروشند تا به قول خودشان، سر چراغیشان کور نشود. به دشتی هم که در این زمان نصیب کاسبان میشد، سرچراغی میگفتند.
مرحوم جعفر شهری در کتاب طهران قدیم نوشته است: «هر کس تا یکی دو ساعت از شب گذشته وارد دکانی شود، باید (به کاسب) چراغ روشن بگوید و صاحب دکان جواب بدهد: چراغ عمرت روشن.»
البته توجه به این موضوع فقط در اواخر روز مورد توجه کسبه نبود و به دشت اول صبح هم اهمیت زیادی میدادند. آنها معتقد بودند باید با مشتری مدارا کنند تا کاسبی خوبی در طول روز داشته باشند.
شهری در این باره گفته است: «از عقاید بود که هر مشتری در اول چراغ (صبح)، اگرچه بسیار کم و مختصر چیزی از دکاندار بخرد و در غیراین صورت بود که میگفتند دشت سرچراغ را کور کرده. یعنی تا آخر شب، کار صاحب دکان را کساد نموده است. به این جهت کاسبان هم تا حد امکان برای اینکه دشت سرچراغشان کور نشود، با مشتری راه آمده و ارزان میدادند. اگرچه بسیاری از دکاندارها هم این اعتقاد را دستاویزِ در محظور گذاشتن مشتری قرار داده، هم فروخته و هم گران میفروختند.»
البته این روزها برای برخی از کسبه واژه سرچراغی یا سرچراغ مفهومی ندارد چون در این زمان که به اصطلاح گُل فروششان است، مغازهها را میبندند و مثل خیلیها به سمت خانههایشان میروند.
منبع: همشهری