همه سرنشینان کشتی مری کلست به طور ناگهانی ناپدید شدند:

کِشتی نفرین شده ؛ این کِشتی جان تمامی مالکانش را به طرز عجیبی گرفت

کِشتی نفرین شده ؛ این کِشتی جان تمامی مالکانش را به طرز عجیبی گرفت

کشتی مری کلست هم یکی از این وسایل است که جان تمامی مالکانش را به طرز عجیبی گرفته! همین مساله باعث به وجود آمدن شایعات زیادی پیرامون این کشتی شده است؛ شایعاتی که باگذشت بیش از یک قرن از زمان به وجود آمدن این کشتی، هنوز هم ادامه دارند.

کد خبر : ۱۴۳۴۱۸
بازدید : ۲۹۴

در دنیا وسایل یا مکان‌هایی وجود دارند که ادعا می‌شود نفرین شده هستند؛ وسایلی که به طرز عجیب و باورنکردنی‌ای باعث مرگ صاحبانشان شده‌اند.

کشتی مری کلست هم یکی از این وسایل است که جان تمامی مالکانش را به طرز عجیبی گرفته! همین مساله باعث به وجود آمدن شایعات زیادی پیرامون این کشتی شده است؛ شایعاتی که باگذشت بیش از یک قرن از زمان به وجود آمدن این کشتی، هنوز هم ادامه دارند.  

در دسامبر سال ۱۸۷۲ کشتی مری کلست که به کاپیتان بریجز یکی از معروف‌ترین دریانوردان آن زمان تعلق داشت، در حالی که بدون سرنشین رها شده بود در آب‌های اقیانوس اطلس کشف شد.

طبق بررسی‌های به عمل آمده کاپیتان بریجز به همراه همسرش سارا و دخترش صوفیا و چند نفر دیگر سوار این کشتی شده بودند تا به ایتالیا سفر کنند.

هشت روز بعد از آغاز سفر مری کلست، یک کشتی انگلیسی راهی اقیانوس اطلس شد که بعد از گذشت چند روز، در میانه راه به طور اتفاقی با مری کلست برخورد کرد. کاپیتان این کشتی وقتی با دوربین خود دقیق‌تر به مری کلست نگاه کرد متوجه شد هیچ اثری از فعالیت روی عرشه آن نیست.

به همین دلیل کاپیتان دیوید، گروهی از خدمه کشتی را به سرپرستی اولیور دیوو، معاونش با قایقی کوچک برای تحقیق به کشتی مری کلست فرستاد. وقتی قایق به کشتی رسید آنها متوجه شدند که هیچ کسی در کشتی وجود ندارد و این آغاز معمایی بود که تاکنون هیچ کس قادر به حل آن نشده است.  

آغاز ماجرا

در چهارم نوامبر سال ۱۸۷۲ کاپیتان بریجز با محموله‌ای در حدود ۱۷۰۱ بشکه نوشیدنی به همراه همسر و دختر دو ساله‌اش از نیویورک به سمت ایتالیا حرکت کرد. ارزش این محموله ۳۵ هزار دلار بود که با ارزش تقریبی کشتی به ۴۶ هزار دلار می‌رسید که شرکت بیمه برای این میزان بیمه‌نامه صادر کرده بود.

34

به غیر از خانواده بریجز، هفت خدمه  هم به همراه معاون کاپیتان که دریانوردی آمریکایی و باتجربه به نام آلبرت ریچاردسون بود  در کشتی حضور داشتند.

سارا همسر بریجز بارها با او به سفرهای دریایی رفته بود و به شوهر خود که دریانورد با تجربه‌ای بود کاملا اطمینان داشت، به خاطر همین این بار دختر کوچک خود را همراه برد. کاپیتان بریجز بیشتر عمر خود را در دریا گذرانده بود و به تمام مشکلات دریا عادت داشت.  

بعد از گذشت هشت روز از حرکت کشتی مری کلست، کشتی باری دی گراتیا به کاپیتانی دیوید که از قبل با بریجز آشنایی داشت در اقیانوس اطلس به حرکت درآمد.

ساعت حدود سه بعد از ظهر روز پنجم دسامبر ۱۸۷۲ یعنی حدود یک ماه بعد از حرکت مری کلست، کشتی باری دی گراتیا که در مسیر خود از نیویورک به سمت جبل‌الطارق در حال حرکت بود، با کشتی دو دکله عجیبی مواجه شد که بدون داشتن مسیر ثابت در دریا شناور بود، طوری انگار که ناخدای آن در حال خواب کشتی را هدایت می‌کرد، چون با هر وزش باد کشتی به این سو و آن سو منحرف می‌شد.  

ناخدای کشتی دی گراتیا که از این موضوع متعجب شده بود با دوربین خود به دقت به کشتی نگاه کرد ولی هیچ‌کس را روی عرشه کشتی ندید. به همین خاطر چند علامت فرستاد اما به علامت‌ها هم پاسخی داده نشد. کشتی نزدیک‌تر شد اما باز هم هیچ خبری نبود.

کاپیتان دیوید تصمیم گرفت معاون خود را به همراه چند نفر دیگر به وسیله قایق به سمت کشتی بفرستد. وقتی این گروه به نزدیک کشتی سرگردان رسیدند توانستند اسم – مری کلست – را که روی بدنه ثبت شده بود بخوانند.

معاون ناخدا و همراهانش از قایق خود پیاده شده و روی عرشه کشتی رفتند. آنها هیچ‌کس را در کشتی ندیدند، برای همین تمام کشتی را به خوبی جست‌وجو کردند اما کشتی خالی خالی بود و مری کلست روی اقیانوس اطلس پهناور به تنهایی شناور بود.  

با بررسی‌های بیشتر مشخص شد که کشتی در وضعیت نامطلوبی است؛ عرشه کشتی مری کلست آثار واقعه بدی را نشان می‌داد. بادبان‌ها پاره و از دکل آویزان شده بودند و هیچ‌کس در پشت سکان دیده نمی‌شد.

وقتی ملوانان دی گراتیا روی عرشه کشتی رفته و ناخدا را صدا کردند، هیچ جوابی شنیده نشد. هیچ‌کس دیده نمی‌شد. نکته عجیب اینجا بود که از قایق نجات هم خبری نبود، ظاهرا به آب انداخته شده بود.

مقادیر زیاد مواد غذایی و آب ذخیره شده در کشتی هم نشان می‌داد سرنشینان کشتی از گرسنگی نمرده‌اند. با این حال قطب‌نمای داخل کشتی شکسته بود. در دماغه کشتی، سوراخی به عمق۸۰/۱ متر ایجاد شده بود و روی عرشه شکاف‌هایی دیده می‌شد. درضمن به خاطر شکسته شدن یکی از پمپ‌ها روی عرشه مقدار زیادی آب جمع شده بود.

35

   سارا  همسر  کاپیتان بریجز بودد که در این سفر با او همراه شد

با این حال به جز این موارد، کشتی سالم به نظر می‌رسید و وضعیتش برای حرکت در دریا مناسب بود. اما این تازه آغاز معمای عجیب مری کلست بود؛ چرا که زیر عرشه در داخل کشتی صحنه گیج‌کننده‌ای دیده می‌شد که باعث شد خیلی‌ها فکر کنند سرنشینان کشتی به دلیل خاصی به سرعت کشتی را ترک کرده‌اند. اسباب‌بازی‌ها روی تختخواب ناخدا رها شده بودند، انگار ناگهان دختر کوچک ناخدا از بازی کردن دست کشیده است.  

ملوانان دی گراتیا که حالا دیگر حسابی متعجب شده بودند باز هم به جست‌وجوهایشان ادامه دادند و به این نتیجه رسیدند که عمق‌سنج کشتی دست نخورده باقی مانده است؛ به نظر می‌رسید در آخرین روز یعنی حدود نه روز قبل از آن استفاده شده. آنها حتی به یادداشت‌های ناخدا هم سرزدند اما حتی در این نوشته‌ها هم به مشکل خطرآفرینی اشاره نشده بود.  

در خوابگاه ملوانان لباس‌ها تمیز و منظم روی هم در قفسه قرار گرفته بود. باقیمانده غذا هنوز روی آتشی که خاموش شده بود قرار داشت. بشقاب‌های غذا هنوز روی میز بودند و مقداری پوره سیب‌زمینی و یک تخم‌مرغ شکسته در آنها به چشم می‌خورد.  

در طرف دیگر سالن یک چرخ خیاطی کوچک قرار داشت و لباس بچه‌گانه‌ای زیر آن بود که معلوم بود هنوز دوخت آن تمام نشده است و خرده پارچه‌های زیادی زیر میز ریخته شده بود. 

اینطور به نظر می‌رسید که تمام سرنشینان کشتی بی‌مقدمه و ناگهانی تصمیم به ترک کشتی گرفته بودند. شواهد هم نشان می‌داد که از زمان ناپدید شدن سرنشینان مدت زیادی نمی‌گذشت؛ چرا که نه غذاها فاسد شده بودند و نه اشیای فلزی زنگ زده بودند. اتاق معاون هم دست نخورده بود، روی میز کارش کاغذی قرار داشت که روی آن محاسباتی نیمه‌کاره انجام شده بود.  

سکه‌های طلا، جواهرات و پول‌های گاو صندوق، کشتی هم سر جایش بود، به خاطر همین ملوانان دی گراتیا نتیجه گرفتند که دزدان دریایی به آنها حمله نکرده‌اند.  اما نکته عجیب اینجا بود که فقط زمان‌سنج دریایی ناپدید شده بود.

وقتی خبر به گوش ناخدای دی گراتیا رسید او احتمال وقوع شورش را مطرح کرد، اما اثری از به هم ریختگی وجود نداشت. حتی اگر تمام خدمه کشتی فرار کرده بودند پس چرا جلیقه‌های نجات سر جای خود قرار داشت؟ آنها تنها دو راه برای رفتن از کشتی داشتند؛ یا باید سوار کشتی دیگری می‌شدند یا از عرشه به دریا می‌پریدند که به نظر نمی‌رسید از هیچ‌کدام از این راه‌ها استفاده کرده باشند.  

36

  صوفیا، دختر کاپیتان بریجز بود که در این سفر با او همراه شد

در این میان نکته عجیب دیگری هم به چشم می‌خورد؛ چرا که تکه‌ای چوب به طول دو متر و عرض نیم متر از عرشه بریده شده بود ولی معلوم نبود به چه منظور بریده شده است.

وقتی دفتر ثبت وقایع روزانه که ناخدا هر روز اتفاقات و برنامه‌هایش را در آن می‌نوشت بررسی شد، معلوم شد آخرین مطلبی که در آن نوشته شده مربوط به نه روز قبل است و بعد از آن کشتی حدود ۴۰۰ مایل حرکت کرده بود.

بادبان‌های مری کلست با وجود پارگی برافراشته بودند و کشتی درست در مسیر وزش باد پیش می‌رفت؛ یعنی مسیر کاملا درست بود، زیرا دی گراتیا هم همان مسیر را طی می‌کرد.

اما دی گراتیا در طول این مسیر ۴۰۰ مایلی توسط یک ناخدا هدایت شده بود و به اینجا رسیده بود، در حالی که مری کلست ناخدایی نداشت. باورکردنی نبود که مری کلست خود به خود این مسیر را پیموده باشد، انگار ارواح هدایت کشتی را در دست داشتند. 

ناخدای کشتی گراتیا دستور داد تعدادی از ملوانان، کشتی مری کلست را به طرف جبل الطارق هدایت کنند. در آنجا دادگاه امور دریایی بریتانیا درباره تمام این حوادث تحقیق و بررسی به عمل آورد، ولی هیچ پاسخی پیدا نکرد.

 با این حال با رسیدن کشتی دی گراتیا به ساحل، خبر این حادثه عجیب همه‌جا پیچید؛ اما حتی تحقیقات سازمان دریانوردی جبل‌الطارق هم چیزی را ثابت نکرد. البته بعد از تحقیقات بیشتر مشخص شد به غیر از زمان‌سنج زاویه‌یاب، اسناد مربوط به کالاهای موجود در کشتی نیز ناپدید شده است.  

بعد از این اتفاق دیگر هیچ‌وقت از ناخدا، همسر و دختر کوچکش و بقیه حاضران کشتی، اثری پیدا نشد.  در ماه‌های بعدی مقامات انگلیسی و آمریکایی بررسی‌های زیادی انجام دادند و در نهایت به توجیه ساده‌ای برای علت حادثه‌های رخ داده رسیدند؛ آنها مدعی شدند که خدمه کشتی به خاطر زیاده‌روی در مصرف مشروبات الکلی مست شده و تعادل رفتار خود را از دست داده‌اند و بعد از به قتل رساندن ناخدا و خانواده‌اش از کشتی فرار کرده‌اند.

البته این دلیل، قانع‌کننده به نظر نمی‌رسید؛ چراکه هیچ اثری از کشمکش و درگیری در کشتی دیده نمی‌شد و همچنین باید بعدها حداقل یک نفر از خدمه زنده پیدا می‌شد.  

در سال‌های بعدی نظریه‌های مختلف دیگری هم در این رابطه مطرح شد، مثل اینکه کشتی توسط یک هشت‌پا یا هیولایی غول‌پیکر مورد حمله قرار گرفته و تمام سرنشینان آن بلعیده شده‌اند. یا اینکه کشتی در کنار جزیره‌ای اسرارآمیز پهلو گرفته و خدمه به جزیره رفته‌اند و در آنجا ناپدید شده‌اند. در یک تحلیل دیگر عنوان شد که گردبادهای دریایی تمام سرنشینان کشتی را به دریا ریخته است.  

فرضیه جدیدتر

حرف و حدیث‌ها درباره ماجرای مری کلست ادامه داشت تا اینکه ۴۰ سال بعد از وقوع این حادثه، فرضیه جدیدی در مجله استراند مطرح شد که در آن نویسنده مقاله، هواردلین فولد مدعی شده بود یکی از همکارانش به نام ایل فوسدایک که شخصی تحصیلکرده و دنیا دیده است، ادعا می‌کند که در کشتی مری کلست حضور داشته و تنها بازمانده آن است و از سرنوشت ملوانان و شکستگی روی عرشه کشتی هم اطلاع دارد. 

فوسدایک مدعی شده بود که دوست نزدیک ناخدا بریجز بوده و به دلایلی باید با عجله از آمریکا فرار می‌کرده، به همین خاطر ناخدا او را بدون داشتن گذرنامه در کشتی خود پناه داده بود.  

 به گفته او در طول سفر ناخدا از نجار کشتی خواسته بود که برای دخترش سکویی کوچک روی دماغه کشتی بسازد؛ پایه‌های این سکو در همان محلی که بریدگی‌ها دیده شده بود نصب شده بود. تا اینکه یک روز بین ناخدا و معاونش درباره این موضوع که با لباس می‌شود به خوبی شنا کرد یا بدون لباس، جر و بحث می‌شود. برای اثبات این نظریه ناخدا به آب می‌پرد و شروع به شنا در اطراف کشتی می‌کند، دو نفر دیگر هم به او ملحق می‌شوند.

37

    کاپیتان بریجز  یکی از صاحبان این کشتی

بقیه روی سکوی کوچک جمع می‌شوند تا این شرط‌بندی آنها را تماشا کنند که سکو زیر فشار وزن آنها می‌شکند و همه آنها به دریا می‌ریزند. در همان موقع کوسه‌ها به آنها حمله کرده و تمام آنها را می‌خورند.

به گفته فوسدایک تنها کسی که از دندان تیز کوسه‌ها فرار کرده و زنده ‌مانده بود، او بود. او در حالی که کشتی دور شده بود به تخته پاره‌ها چسبیده و تا مدت‌ها در دریا سرگردان بود تا سرانجام نیمه‌جان به ساحل شمال شرقی آفریقا رسیده بود.

دلایل مطرح شده در یادداشت‌های فوسدایک، بااینکه تازگی داشتند اما مشخص نمی‌کردند چطور کشتی ۴۰۰مایل بدون اینکه کسی آن را هدایت کند پیش رفته.

علاوه بر آن، این گفته‌ها ضد و نقیض هم بودند. او گفته بود ملوانان کشتی انگلیسی بودند، در حالی که تعدادی از آنها هلندی و تعدادی آلمانی بودند که به خوبی انگلیسی صحبت می‌کردند. علاوه بر این، شنا به دور کشتی‌ای که چند گره دریایی سرعت داشته ناممکن بوده.  البته سوال‌های دیگری هم مطرح شد مثل اینکه چطور کوسه‌ها بقیه را خورده و او را ندیده بودند!؟

در نتیجه گفته‌های او هم به عنوان تنها شاهد ماجرا رد شد و کسی آنها را باور نکرد. به همین خاطر هنوز هم بعد از گذشت بیش از ۱۰۰ سال از این ماجرای اسرارآمیز، هنوز پاسخ روشنی برای معمای کشتی متروکی که در دریا سرگردان بود پیدا نشده است.  

تمامی مالکان مری کلست یکی بعد از دیگری جان خود را از دست دادند

اسرار بدون پاسخ مری کلست

مری کلست در سال ۱۸۶۱ توسط شخصی به نام جاشوا دیویس ساخته شد. این کشتی زیبا به عنوان یکی از بزرگ‌ترین کشتی‌هایی که تا آن زمان ساخته شده بودند شناخته می‌شد. با این حال از زمان ساخت این کشتی اتفاقات عجیبی در اطراف آن رخ می‌داد؛ اتفاقاتی که هیچ دلیل منطقی‌ای برای آنها عنوان نمی‌شد.

38

 برای مثال تمامی صاحبان این کشتی به طرز عجیبی تنها بعد از چند روز مسافرت با مری کلست از دنیا می‌رفتند. اولین ناخدای آن دریانورد ماهری به اسم روبرت مک لن بود که بعد از گذشت نه روز از زمانی که سفر خود را با کشتی آغاز کرده بود، در اثر ابتلا به نوعی بیماری ناشناخته در گذشت.

 بعد از آن مالکیت کشتی به چهار نفر دیگر رسید که آنها هم نتوانستند از این کشتی نفرین شده جان سالم به در ببرند که یکی از این مالکان، بنجامین بریجز بود که به همراه خانواده‌اش در حالی که با این کشتی سفر می‌کردند در دریا ناپدید شدند.  

 بعد از اینکه مری کلست بدون سرنشین به ساحل برگردانده شده خیلی‌ها مشتاق خرید این کشتی اسرارآمیز شدند که در این بین فردی به نام جیمز وینچستر موفق شد آن را بخرد، اما مدت کوتاهی بعد از این ماجرا، پدر جیمز یعنی هنری وینچستر در دریا غرق شد و جیمز ادعا کرد این کشتی نفرین شده است.  

در سال‌های بعدی مری کلست ۱۷ دست چرخید و در زمانی که در شرایط بسیار بدی قرار داشت به مالک آخرش یعنی کاپیتان جی سی پارکر رسید.

  او که مردی متقلب بود برای دریافت مبلغی گزاف از بیمه، باری را که هیچ ارزشی نداشت بر کشتی خود سوار کرد و در میانه راه تصمیم گرفت محموله کشتی‌اش را آتش بزند تا بتواند خسارتی هنگفت از بیمه بگیرد که ناگهان کشتی شعله‌ور شده و همراه با خود جی سی پارکر به اعماق آب‌ها فرو رفت.  

در نهم آگوست سال ۲۰۰۱ عده‌ای غواص و محقق تصمیم گرفتند این کشتی را پیدا کرده، از اعماق اقیانوس بیرون بکشند و علت اصلی غرق شدن آن را پیدا کنند و از رمز و رازهای پنهان این کشتی سردر بیاورند اما جست‌وجوهایشان به نتیجه‌ای نرسید و هیچ نشانه‌ای از مری کلست در اعماق دریا به دست نیامد.

منبع: همشهری

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید