مادر دانشگاه علم و صنعت قاجاریست؟؛ اسرار نخستین مدرسه ایران و آلمان در تهران
نخستین مریضخانه دولتی، موزه ایران باستان و مدرسه فیروزبهرام از جمله بناهای ویژه و خاص خیابان سی تیر است. همچنین نخستین مدرسه فنی کشور که بعدها به هنرستان تبدیل شد در این خیابان واقع شده و امروزه به نام «هنرستان ماندگار صنعتی» شهرت دارد.
خیابان سی تیر این روزها به خیابان شکم، خیابان خوشمزهها و خیابان غذا مشهور شده است، اما این خیابان در تهران قدیم، نقشی فراموش نشدنی داشته و برخی از مهمترین و اولینهای پایتخت در آن ساخته و مستقر بود.
نخستین مریضخانه دولتی، موزه ایران باستان و مدرسه فیروزبهرام از جمله بناهای ویژه و خاص این خیابان است. همچنین نخستین مدرسه فنی کشور که بعدها به هنرستان تبدیل شد در این خیابان واقع شده و امروزه به نام «هنرستان ماندگار صنعتی» شهرت دارد.
علیرضا زمانی، تهران پژوه، درباره این هنرستان میگوید: «این مدرسه نخستین مدرسه ایران و آلمان بود که جنگ جهانی اول باعث شد تا دولت آلمان حمایتهای مالی خود را از آن قطع کند. رضاخان هم با تصویب بودجهای برای مدرسه، بعد از جنگ جهانی اول، شرط آموزش دروس عمومی و فنی و حرفهای را در کنار آموزش زبان آلمانی برای آن تعیین میکند. همین مسئله باعث میشود تا این مدرسه در بهمن ۱۳۰۳ برای ارائه تعلیمات حرفهای و تربیت تکنیسین در مقطع متوسطه به هنرستان صنعتی تبدیل شود. به همین خاطر دولت آلمان هم به رسم قدردانی، ماشینآلاتی را به این مجموعه هدیه کرد.»
او با اشاره به ساختمان کناری هنرستان میگوید: «نخستین گروه فارغالتحصیلان مدرسه در سال ۱۳۰۷ مدرک میگیرند و دوره عالی فنی را در ساختمان همجوار سپری میکنند. این ساختمان در واقع به مادر دانشگاه علم و صنعت مشهور است. »
تاریخ تأسیس هنرستان که هفدهم اردیبهشت ۱۲۸۶ است، به همراه نام مهندس آلمانی و معمار ایرانی آن بر سنگ کوچکی حک شده و کنار پلههای ورودی اتاق مدیر مدرسه نصب است.
حاج مهدیقلی هدایت، مخبرالسلطنه، در کتاب خود به نام «خاطرات و خطرات» در مورد روز افتتاح مدرسه آلمانی چنین نوشته است: «روز افتتاح مدرسه جشن گرفته شد. اتفاقاً کابینه نداشتیم. از رجال، ناصرالملک و صنیعالدوله حاضر بودند و جماعتی از مدیران مدارس و اجزای ادارات و متفرقه. وزیر مختار آلمان نطقی کرد در حسن روابط مملکتین.
معمار مدرسه به نوبت خود و معلم مدرسه بر زمینه تاریخ و ذکر ملل آسیایی و خویشاوندی ایرانی و ژرمانی. میبایست جواب داد، اما کسی تدارک نداشت. ناصرالملک (شاگرد مدرسه آکسفورد) برای نطق حاضر نشد. صنیعالدوله مستعد این کار نبود. از میان مدیران مدارس حاج میرزا یحیی دولتآبادی حاضر بود که گفته شد از مستخدمان رسمی نیست، قرعه به نام من افتاد.
اندیشه داشتم چه بگویم. با قدری تمجمج قبول کردم. علیالرسم چیزی از دوستی و حسن روابط گفتم. از توجهات وزیر آلمان و زحمات معمار یاد کردم و از نطق معلم استفاده کرده، گفتم که جای بسی مسرت است که عموزادگان ما که پس از قرون متمادیه اینک در نتیجه ارتباطاتِ ودادیه باز به ما پیوستهاند، با حربه کتاب و سلاح علم برای کمک به اصلاحات اوضاع عموزادگان خود حاضر شدهاند. آنچه به خاطر دارم، در روزنامه قدس شکسته بسته از نطق من چیزی چاپ شده است.»
هنرستان با پذیرش چهل شاگرد که به گواهی اسناد موجود، بزرگترین آنها هجده و کوچکترینشان هشت سال داشته، فعالیت خود را آغاز کرد.
منبع: همشهری