عکس های دیدنی یک توریست از سفر خود به ایران و سوریه و افغانستان در دهه ۱۹۷۰

عکس های دیدنی یک توریست از سفر خود به ایران و سوریه و افغانستان در دهه ۱۹۷۰

فرانک ون دن برگه، توریست ۷۳ ساله هلندی، عکس‌هایی باورنکردنی از دوران اقامت خود در این کشور‌ها گرفته است. در این تصاویر، مکان‌های دیدنی افغانستان قبل از حکومت طالبان دیده می‌شوند که در حال حاضر از بین رفته‌اند.

کد خبر : ۱۶۹۷۶۸
بازدید : ۶۵۸

امروزه سفر غربی‌ها به سوریه و افغانستان پرخطر تلقی می‌شود. اما یکی از شهروندان اروپایی در دهه ۱۹۷۰ به این کشور‌ها سفر کرده و اخیراً تصاویر زیبایی از سفر خود منتشر کرده است.

image-50_23_11zon

فرانک ون دن برگه، توریست ۷۳ ساله هلندی، عکس‌هایی باورنکردنی از دوران اقامت خود در این کشور‌ها گرفته است. در این تصاویر، مکان‌های دیدنی افغانستان قبل از حکومت طالبان دیده می‌شوند که در حال حاضر از بین رفته‌اند. از جمله تندیس‌های بودا در بامیان در مرکز افغانستان که توسط طالبان در سال ۲۰۰۱ ویران شدند.

image-59_22_11zon

 

این توریست، در سفر خود به بخشی از خاورمیانه، در یک سفر جاده‌ای از آمستردام به هند و نپال رفته و کل مسیر خود را با یک خودروی سیتروئن ۲CV4 دست دوم با حداکثر سرعت ۱۰۲ کیلومتر در ساعت پیمود.

image-51_21_11zon

یک سال طول کشید تا فرانک در مجموع ۵۵۰ هزار کیلومتر را طی کند. این توریست کهنه‌کار که در طول زندگی‌اش به بیش از ۱۰۰ کشور در جهان سفر کرده، اخیراً تصاویر خود را از این سفر جاده‌ای باورنکردنی در یک گروه فیسبوکی به اشتراک گذاشته که نشان می‌دهد که چگونه با «مردم محلی در این کشور‌ها» ملاقات کرده است.

image-58_20_11zon

سفر فرانک در ماه مارس سال ۱۹۷۶ آغاز شد، زمانی که او تنها ۲۵ سال داشت. پس از رانندگی در سراسر اروپا، مدتی را در سوریه که به نظر او کشوری زیبا بود و سپس ترکیه گذراند.

image-52_19_11zon

او برای عبور از مرز ایران و ترکیه، به مقامات ترکیه رشوه داد. تهران، یکی از مقاصدی بود که فرانک به محض ورود به ایران در آن توقف کرد. او در پستی که به صورت آنلاین به اشتراک گذاشته، تهران را به عنوان «شهری زیبا با جاده‌های وسیع، مراکز خرید، بازار‌های زیبا و چند مسجد بزرگ» توصیف کرده است.

image-56_13_11zon

زمانی که فرانک در این شهر بوده، با «سبک زندگی غربی‌تری» نسبت به آنچه در ترکیه دیده بود مواجه شده و افزود: «مرد‌ها شلوار جین و پیراهن و خانم‌ها هم دامن کوتاه می‌پوشیدند».

image-53_17_11zon

در برنامه سفر او به ایران، تبریز، اصفهان، تخت جمشید و محوطه باستانی شوش نیز به چشم می‌خورد.

image-54_16_11zon

فرانک توانست به خوبی با مردم ایران ارتباط برقرار کند.

این باورنکردنی است که ایرانی‌ها چقدر دوستانه و مهمان‌نواز هستند. اگرچه من فارسی بلد نبودم و بسیاری از ایرانی‌ها انگلیسی صحبت نمی‌کردند، اما گفتگو‌ها در مغازه‌ها و ایستگاه‌های کنار جاده به آسانی پیش می‌رفتند.

image-55_15_11zon

او فاش کرده که در بسیاری از مواقع مردم به او بنزین و محصولات رایگان در فروشگاه‌ها می‌دادند.

image-60_14_11zon

در ماه می سال ۱۹۷۶ بود که فرانک از مرز ایران به افغانستان رفت و در آنجا «یک افسر افغان با لباس محلی او را متوقف کرد».

image-56_13_11zon

افسر به موتور خودروی او نگاهی کرد و برای بررسی آن اجازه خواست. سپس کاربراتور خودرو را تنظیم کرد تا ترکیب بنزین و اکسیژن را اصلاح کند تا بتوان با خودرو در مسیر‌های کوهستانی و مرتفع رانندگی کرد.

او به فرانک گفت:

بنزین ما در افغانستان کیفیت خوبی ندارد، اما از این به بعد بسیار اقتصادی رانندگی خواهید کرد. مطمئناً موتور ماشین صدا نخواهد داد.

image-62_12_11zon

فرانک که با ماشینش به کامرون و مصر نیز سفر کرده بود، می‌گوید که از لطف افسر افغان برای تعمیر موتور شگفت‌زده شده بوده و به یاد می‌آورد که افسر به او گفته بود «به کشور زیبا و صلح‌آمیز ما خوش آمدید».

image-63_11_11zon

او یک ماه را در افغانستان سپری کرده و از شهر‌های هرات، قندهار و کابل عبور کرد. فرانک در افغانستان «درشکه اسب، الاغ، عابران پیاده و بچه‌هایی در حال بازی کردن» دیده و به گفته او مردان «عمامه یا یک تکه پارچه به سر خود می‌بستند که مو‌هایشان را می‌پوشاند»، در حالی که زنان چادر به سر می‌کردند.

image-64_10_11zon

فرانک در استان بامیان در مرکز افغانستان متوجه شد که مردم محلی رفتار «بسیار دوستانه‌ای» دارند. آن‌ها به فرانک نشان دادند که چگونه در تنور‌های زیرزمینی‌شان نان پخته و سبزیجات می‌کارند.

او سپس به دریاچه‌های پارک ملی بند امیر رفت و در آنجا با مناظر «خیره‌کننده‌ای» مواجه شد. هرچند هنگامی که در ماشینش در آنجا خوابیده بود، «تقریباً یخ‌ زده بود».

image-65_9_11zon

رانندگی از روی گذرگاه «بسیار خطرناک» خیبر، فرانک را از افغانستان به پاکستان رساند. او مجبور بود که با احتیاط زیادی رانندگی کند، زیرا مسیر دارای شیبی بیش از ۱۰۰ متری بود.

image-67_8_11zon

فرانک در منطقه خیبر پاکستان، در شهر لندی کوتل توقف کرد. جایی که به گفته او «مثل شهری در یک فیلم وسترن به نظر می‌رسید».

image-68_7_11zon

فرانک درباره این شهر توضیح می‌دهد که «خانه‌های چوبی با بالکن، اسب‌ها و گاری‌ها در خیابان‌ها و همه جا اسلحه برای فروش وجود داشت».

image-69_6_11zon

یک فرد محلی به فرانک پیشنهاد داد تا یک تفنگ دست‌ساز را به قیمت حدود ۱۰۰ دلار بخرد، اما او مؤدبانه این درخواست را نپذیرفت.

image-70_5_11zon

او به دریاچه زیبای سیف‌الملوک در شمال پاکستان سفر کرد. در آنجا با تعدادی از مسافران سوئیسی ملاقات کرد که با گلوله برفی با هم بازی می‌کردند. او درباره آرامش این منطقه گفته است:

هیچ آدم، حیوان یا حتی پرنده‌ای در آنجا دیده نمی‌شد.

فرانک در آنجا تولد ۲۶ سالگی خود را جشن گرفت و یکی از افراد محلی ۶ قزل‌آلای رنگین‌کمان صید شده از رودخانه کنهار را به او هدیه داد.

در آن شب از خوردن یکی از بهترین وعده‌های غذایی زندگی‌ام لذت بردم.

image-71_4_11zon

او در ماه ژوئن به هند رفت و با یک زوج آلمانی آشنا شد. سپس با آن‌ها از طریق کوهستان به هیمالیا سفر کرد.

بردن ماشین ۲CV4 او به گذرگاه فوتو لا که بالاترین نقطه آن حدود ۴۱ هزار متر ارتفاع دارد، چالش‌برانگیز بود. به گفته فرانک، این یک «معجزه» بوده که آن‌ها بدون هیچ مشکلی به قله رسیدند.

image-72_3_11zon

سپس، آن‌ها در جشنواره سالانه همیس گومپا در شهر لاداخ هند شرکت کردند. در این جشنواره، مردم محلی «روسری‌های زیبا» و «کت‌هایی از پوست گاو» به تن می‌کنند.

image-73_2_11zon

در ماه‌های بعد، فرانک به نپال سفر کرده و از سراسر سواحل هند بازدید کرد. او در مسیر بازگشت خود به غرب، از پاکستان و شهر بم در ایران که در سال ۲۰۰۳ توسط زلزله‌ای بزرگ به طور گسترده‌ای تخریب شد، عبور کرد.

image-74_1_11zon

فرانک در طول سفر جاده‌ای خود بیشتر در ماشینش می‌خوابید و با استفاده از یک چمدان کوچک، کت افغانی و کیسه خواب قدیمی، «تختی ساده» برای خود درست می‌کرد.

منبع: روزیاتو

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید