(عکس) معمای مردی که در پشت سرش یک صورت عجیب داشت
گفته میشود که این چهره، موردریک را با زمزمه ها، گریه ها و حتی گاهی اوقات خنده هایش عذاب می داد.
صورت شما اغلب قابل شناسایی ترین قسمت شماست – اما اگر دو صورت داشتید چه؟ به افسانهای که در طول اعصار وجود داشته است، قدم بگذارید: معمای ادوارد موردریک.
در قرن نوزدهم، مردی با رازی غیرقابل توضیح ظاهر شد. او به دلیل شرایط خاص خود بینندگان و عموم را مجذوب خود کرد.
طبق داستان های نقل شده، ادوارد موردریک بار عجیبی را به دوش میکشید – چهرهای عجیب که در پشت سرش پنهان شده بود.
گفته میشود که این چهره، موردریک را با زمزمه ها، گریه ها و حتی گاهی اوقات خنده هایش عذاب می داد.
تراژدی و بدشکلی ادوارد موردریک از آن زمان تخیل جمعی را تسخیر کرده است. پرونده او در انواع نشریاتی که بر موارد عجیب و باورنکردنی متمرکز شده اند، ظاهر شده است.
شرایطی که به نظر میرسد مرزهای بین واقعیت و خیال، واقعیت و اسطورهها را محو میکند، باید از خود بپرسیم: آیا موردریک یک شخصیت تاریخی گمشده است یا محصول شیفتگی ما به چیزهای ترسناک؟
به عبارت دیگر، آیا این افسانه حقیقتی دارد یا همه آن، یک فریب است؟
موردریک از اشراف انگلیسی بود. از او انتظار می رفت که برای دستیابی به تحسین و موفقیت بزرگ تلاش کند اما صورت یا بهتر است بگوییم صورتک، موردریک را با صداهای ناراحت کننده اش عذاب می داد.
نجیب زاده جوان بی وقفه از پزشکان درخواست می کرد تا صورت را بردارند. او متقاعد شده بود که صورتک وحشتهای ناگفتنی را زمزمه میکند.
متأسفانه برای موردریک، هیچ پزشکی جرأت انجام این کار دلهره آور را نداشت، زیرا هیچ کس تا به حال چنین عمل جراحی را تجربه نکرده بود. این امر باعث شد که موردریک عذاب خود را بدون راه حل، تحمل کند.
او در سن ۲۳ سالگی به طرز غم انگیزی جان خود را از دست داد. این صورت ماسک مانند نشانه هایی از هوش، اما قصدی تقریبا بدخواهانه در قبال مرد جوان داشت.
گرچه صورتک نمی توانست ببیند یا غذا بخورد، لب هایش بی وقفه غوغا می کرد. موردریک بارها از آن به عنوان “همزاد شیطان” خود یاد می کرد.
با وجود تلاش پزشکانش برای متوقف کردن او، موردریک موفق شد زودتر از موعد به زندگی خود پایان دهد. بنا به درخواستش، او را در یک قبر بی نشان دفن کردند.
زندگی تراژیک موردریک، با دوگانگی وهم انگیز و زمزمه های بی امان از چهره دومش، همچنان حس شیفتگی و کنجکاوی را برمی انگیزد.ریشه های افسانه اعتقاد بر این است که داستان ادوارد موردریک از مقاله ای در سال ۱۸۹۵ توسط نویسنده داستان نویس، چارلز لوتین هیلدرث، برای بوستون پست نشات گرفته است. مقاله هیلدرث داستان های مختلفی که او به عنوان « انسان های عجیب» یاد میکند، از جمله موردریک را به نمایش گذاشت. او ادعا کرد که این موارد را در گزارش های قدیمی “انجمن علمی سلطنتی” کشف کرده است.
در سال ۱۸۹۶، دایره المعارف پزشکی، ناهنجاری ها و کنجکاوی های پزشکی، که توسط دکتر جورج ام. گولد و دکتر دیوید ال. پیل تالیف شد، شرحی از مورد موردریک را نوشت. این شرح به طور مستقیم از مقاله هیلدرث کپی شده و به یک “منبع غیر معمول” اعتبار داده شده بود.
با این حال، از منظر علمی، گمانهزنیهایی درباره علت احتمالی نقص مادرزادی مطرح شد.
داستان ادوارد موردریک واقعی یا خیالی
در نهایت، حقیقت وجود ادوارد موردریک بسیار مشکوک است؛ دلایل متعددی وجود دارد که صحت داستان او را زیر سوال می برد:
اولاً این ادعا وجود دارد که چهره دوم روی سر او می تواند صحبت کند. این باعث شک و تردید می شود، زیرا برای آگاهی نیاز به مغز جداگانه ای است.
گزارش موردریک که در دایره المعارف پزشکی، Anomalies and Curiosities of Medicine منتشر شده است، تنها به «منابع غیرمجاز» اشاره می کند.
الکس بویز، مورخ علم، کشف کرد که گزارش کلمه به کلمه منتشر شده در یک روزنامه از ادوارد موردریک، که به انجمن علمی سلطنتی منبع می داد، خیالی است و چنین انجمنی هرگز وجود ندارد.
علاوه بر این، تصاویری که در شبکه های اجتماعی دست به دست شده و ادعا می کنند جمجمه مومیایی شده ادوارد موردریک را نشان می دهد نیز نادرست است و این طرح توسط هنرمند ایوارت شیندلر ساخته شده است.
منبع: پارسینه