گفت‌وگو با آلنوش تریان مادرِ نجوم ایران در بهمن ۱۳۴۶؛ یک سال شاگرد دختر مادام کوری بودم

گفت‌وگو با آلنوش تریان مادرِ نجوم ایران در بهمن ۱۳۴۶؛ یک سال شاگرد دختر مادام کوری بودم

وقتی قدم به خاک فرانسه گذاشتم به دیدار یک زن شتافتم و او مادام «ایران ژولیو کوری» دختر مادام کوری مشهور بود. نمی‌دانید چقدر ساده توانستم با چنین شخصیتی ملاقات کنم. دلم می‌خواست با او در قسمت فیزیک هسته‌ای (اتم) کار کنم، اما دکترها گفتند که در مقابله اشعه حساسیت دارم و نمی‌توانم به ادامه‌ی این رشته بپردازم. یک سال شاگرد مادام کوری بودم و پس از آن یک قسمت فیزیک دیدگانی را گرفتم و رساله‌ی دکترایم را در این قسمت گذراندم و دکترای دولتی گرفتم.

کد خبر : ۱۷۶۷۱۰
بازدید : ۱۱۵

در بهمن ۱۳۴۶ منصوره پیرنیا، خبرنگار «زن روز»، برای گفت‌وگو به سراغ آلنوش تُریان تنها زن ستاره‌شناس ایران، نخستین زن فیزیک‌دان ایرانی و رئیس وقت گروه تحقیقاتی فیزیک خورشید موسسه‌ی ژئوفیزیک دانشگاه تهران رفت. آن روزها گفته می‌شد که تریان چهل‌وچهارساله نزدیک‌ترین زن به خورشید است چون در تنها رصدخانه‌ی ایران بالای امیرآباد روی یکی از بلندترین تپه‌ها هر روز خورشید را رصد می‌کرد. گفتنی است تریان در ۱۵ شهریور ۱۳۵۸ به درخواست خود از دانشگاه تهران بازنشسته شد. ۲۷ سال بعد در ۲۶ تیر ۱۳۸۵ احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور وقت طی مراسمی که به مناسبت سالروز ولادت حضرت فاطمه (ص) برگزار می‌شد از وی تقدیر کرد. در سال ۸۲ نیز به سفارش شبکه‌ی اول سیما فیلم مستندی با عنوان «سوی خورشید» از زندگی او تهیه شد. گزارش و گفت‌وگوی یادشده را به نقل از مجله‌ی زن روز (۲۸ بهمن ۱۳۴۶) در ادامه می‌خوانیم:

آلنوش چگونه زنی است؟

بلندبالا و باریک‌اندام است. زنی چهل‌وچهارساله که موهای خاکستری دارد. روی تپه‌ی کنار رصدخانه چند اتاق برایش بنا کرده‌اند. این‌جا اتاق کار اوست. کتاب‌هایی از علم نجوم و فیزیک خورشید اطراف او را پر کرده‌اند و تصاویری فراوان از خورشید به دیوار آویزان است. خورشیدِ نیم‌رخ، خورشیدِ تمام‌رخ. یک انسان نیرومند که تن به آفتاب گرم خورشید داده است. انسان از دیدار او احساس غرور می‌کند و به تواضع و فروتنی و سادگی‌اش آفرین می‌گوید. او چکمه‌های قهوه‌ای کوتاهی به پا داشت و لباسش بلند و دامن بافتنی قهوه‌ای رنگ بسیار ساده‌ای بود.

5990826

آلنوش تریان، اسم کوچکش در زبان ارمنی معنی «دختر موج» را می‌دهد. در یکی از کوچه‌های چهارراه عزیزخان متولد شده و پدرش مرحوم تریان نظامی بود و تا درجه‌ی سرتیپی رسید. عموما مشاغل مهمی داشت و قبل از فوت معاون بانک سپه بود، علاوه بر این دست به قلم داشت و نویسندگی می‌کرد.

«وارتو تریان» مادر آلنوش زنی است که ۵۰ سال قبل در سوئیس در رشته‌ی ادبیات تحصیل کرده و دو فرزند به دنیا آورد، پسرش مهندس معدن است و دخترش آلنوش استاد کرسی فیزیک ستاره دانشگاه تهران و یگانه زن ستاره‌شناس ایرانی.

وقتی وارد دفتر کار یا رصدخانه‌ی او شدیم بعد از تعارفات نگاهی از پنجره به بیرون انداخت و گفت: «امروز آفتاب خوبی داشتیم. تمام برف‌های روی تپه را آب کرد.» می‌دانستم که گفت‌وگوی من با زنی که درباره‌ی فیزیک خورشید مطالعه می‌کند از آفتاب شروع خواهد شد. دست‌هایش را رو به آفتاب گرفت و انگار که گرمای آن را احساس می‌کند گفت: «من این خورشید را مثل پسرم دوست می‌دارم.»

خندیدم و گفتم: «اما مثل این‌که خورشید زن است. حتی در داستان‌های مخصوص کودکان خورشید را خورشید خانم نامیده‌اند.» خیلی بلند خندید و گفت: «اما در زبان لاتن خورشید آقاست. اولین باری که کتابی به زبان لاتن به دست گرفتم و دیدم خورشید را آقا نوشته خیلی تعجب کردم. خارجی‌ها خورشید را آقا و ماه را خانم می‌دانند. مثل این‌که شعرای ما هم بدشان نمی‌آمده که ماه را خانم بدانند چون در بسیاری از اشعارشان زن زیبا را به ماه تشبیه کرده اند. به هر حال زن یا مرد بودن خورشید برای من فرقی ندارد. برای من خورشیدی دوست‌داشتنی است که مراکز فعال آن زیاد باشد. بعضی اوقات وقتی که می‌بینم مراکز فعال در خورشید زیاد شده از شادی روی پا بند نمی‌شوم.»

خورشید فعال یعنی چه؟ مگر منظورتان همان خورشیدی نیست که روزها نور می‌افشاند و به ما گرمی می‌دهد؟

مراکز فعال، لکه‌ها، رشته‌ها، فوران‌های عظیم و مشعل‌هایی است که به روی خورشید نمودار می‌شود و با خورشید می‌گردد و از لحاظ مطالعه‌ی خورشید برای ما جالب است.

چطور شد که به راه ستاره‌شناسی افتادید؟

کنجکاوی من، مرا به این راه کشانید. از کودکی علاقه به فهمیدن هر چیز داشتم و می‌خواستم سر از کار طبیعت دربیاورم. فیزیک هم یعنی علم طبیعت و تنها علمی است که می‌تواند همه‌ی سوالات مرا جواب گوید. دوره‌ی دبیرستان را در انوشیروان دادگر تمام کردم و در سال ۱۳۲۰ وارد دانشگاه تهران شدم و در رشته‌ی علوم به تحصیل پرداختم. قبل از من چند خانم دیگر از این رشته فارغ‌التحصیل شده بودند، ‌اما نمی‌دانم حالا کجا هستند. هرچه هست من امروز خیلی دست‌تنها هستم. بعد از لیسانس دو سال کارمند دانشکده‌ی علوم بودم و در آزمایشگاه کار می‌کردم. در همان اوقات پدرم تصمیم گرفت مرا برای ادامه‌ی تحصیل به فرانسه بفرستد. وقتی قدم به خاک فرانسه گذاشتم به دیدار یک زن شتافتم و او مادام «ایران ژولیو کوری» دختر مادام کوری مشهور بود. نمی‌دانید چقدر ساده توانستم با چنین شخصیتی ملاقات کنم. دلم می‌خواست با او در قسمت فیزیک هسته‌ای (اتم) کار کنم، اما دکترها گفتند که در مقابله اشعه حساسیت دارم و نمی‌توانم به ادامه‌ی این رشته بپردازم. یک سال شاگرد مادام کوری بودم و پس از آن یک قسمت فیزیک دیدگانی را گرفتم و رساله‌ی دکترایم را در این قسمت گذراندم و دکترای دولتی گرفتم.

کی به ایران بازگشتید و چطور کار خود را شروع کردید؟

سال ۳۵ بود. وقتی به ایران بازگشتم به عنوان دانشیار استخدام شدم و حالا ۱۱ سال است که تدریس می‌کنم. من این رشته را علی‌رغم میل پدرم و مادرم انتخاب کردم. پدرم دوست داشت من ادبیات و هنر را دنبال کنم. یک بار به او گفتم که می‌خواهم درس‌هایی بخوانم که به مغزم فشار بیاورم و بیش‌تر بدانم. به هنر و ادبیات فقط برای رفع خستگی روی می‌آورم، حتی در فرانسه هم مدتی به یک کلاس زیبایی‌شناسی رفتم. پدر و مادرم هرگز در تمام زندگی به ما دستوری ندادند، آن‌ها دوست بزرگ‌تر ما بودند که من و برادرم می‌توانستیم از تجربه و راهنمایی‌های‌شان استفاده کنیم. پدرم حتی هرگز یک بار هم با من بلند حرف نزد.

چرا ازدواج نکردید؟

این برای من مشکلی بود که هرگز نتوانستم آن را حل کنم. من آدم ضد ازدواج و مخالف زندگی زناشویی نیستم، اما هیچ‌وقت ازدواجی که معنی‌اش فقط ازدواج باشد برای من مطرح نبوده. من مردی را می‌خواستم که دوست و هم‌فکر و هم‌کار من باشد و آن را هم نیافتم. دلیل دیگرم برای این‌که چرا ازدواج نکردم آن بود که می‌بینم بعضی از زن‌ها وقتی ازدواج می‌کنند زندگی زناشویی را سرسری می‌گیرند و به زندگی خانوادگی توجهی نشان نمی‌دهند. من نمی‌خواستم در زندگی از این نوع زن‌ها باشم و کار خانه و زندگی را دست و پا شکسته انجام دهم، و اگر می‌خواستم هم کار و هم ازدواج را با هم داشته باشم مسلما یکی ناقص می‌ماند. به هر حال ممکن بود در مقابل مسئولیت خانه و کار خرد بشوم و لذا ترجیح دادم که در رشته‌ی تحصیلی و علمی کار کنم.

اما خانم دکتر شما می‌توانستید در زندگی مسئولیت‌ها را با شوهرتان تقسیم کنید.

نه... فکر نمی‌کنم. برای من غیر قابل تحمل است که مرد پیش‌بند ببندد و برود توی آشپزخانه ظرف بشوید. از آن گذشته مرد ایرانی هنوز باور نمی‌کند که زن هم می‌تواند مثل او کار کند. اصلا نمی‌تواند قبول کند که مغز زن هم قادر است سر از علوم دربیاورد.

پس حالا چطور زندگی می‌کنید، با چه کسانی، زندگی خصوصی روزانه‌ی شما چطور می‌گذرد؟ می‌خواهم ببینم به عنوان یک زن سر از کارهای زنانه درمی‌آورید؟

با مادرم و خانواده‌ی برادرم زندگی می‌کنم و از کارهای ظریف زنانه، از لباس دوختن گرفته تا آشپزی و رخت‌شویی همه را می‌دانم. من معتقدم که زن همیشه زن است و بارها هم گفته‌ام که اگر من توانستم در زمینه‌ی علمی پیشرفت کنم دلیل آن نیست که زن نباشم.

... مطالعه‌ی شما به روی خورشید چگونه است. چه چیز را روی خورشید مطالعه می‌کنید؟

ما اولا از سطح خورشید، یعنی «شید سپهر» را رسم می‌کنیم و جای لکه‌ها را مشخص می‌کنیم و از آن عکس می‌گیریم. علاوه بر این با صافی H. Alba قسمتی از فام سپهر خورشید (جو خورشید) را نیز مطالعه کرده و با فیلم‌های مخصوص از آن عکس می‌گیریم و به مراکز بین‌المللی می‌فرستیم توسط صافی H.Alba ما می‌توانیم کلیه‌ی مراکز فعال خورشید را مطالعه کنیم و مراکز فعال هم گفتم که لکه‌ها، مشعل‌ها و فوران‌های عظیم است. مطالعه‌ی ما به روی هم به قسمت‌های تئوری و عملی خورشید تقسیم می‌شود و خورشید را برای آن مطالعه می‌کنیم که اثرات آن را به روی سطح زمین به دست بیاوریم. یک لکه‌ی کوچک به روی خورشید بعضی اوقات فوران‌های عظیم به دنبال دارد.

تغییرات سطح خورشید چه اثری در زندگی روی زمین دارد؟

مسلم است که تمام زندگی ما مدیون خورشید است و اگر خورشید نباشد زندگی موجودات روی زمین اصلا امکان ندارد و واضح است که خورشید در روییدن گیاه و ادامه‌ی زندگی انسان اثر دارد و اگر تابش خورشید نباشد هیچ چیز بر سطح زمین زنده نمی‌ماند، مثلا اگر اشعه‌ی خورشید به روی آب نیفتد، آب بخار نمی‌شود. بارندگی نمی‌شود. پس ما قسمت عمده‌ی دوام زندگی را به روی کره‌ی خاک مدیون خورشید هستیم.

اگر روزی آفتاب بمیرد و خورشیدی طلوع نکند چه خواهد شد؟

حداقلش این است که کره‌ی زمین یخ می‌زند و موجودات زنده آن از سرما می‌میرند.

خورشید را بیش‌تر دوست دارید یا ماه را؟

خورشید را، چون زندگی ما به آن بسته است. حتی ماه هم از خورشید نور می‌گیرد و در نتیجه انعکاس اشعه‌ی خورشید است که ما آن را این‌قدر قشنگ می‌بینیم.

جالب‌ترین لحظه‌ای که خورشید را دیدید و دل‌تان نمی‌خواست چشم از آن بردارید کی بود؟

وقتی که خورشید می‌گیرد من اولین کسی هستم که متوجه آن می‌شوم. بعضی از روزها هست که وقتی آدم به خورشید نگاه می‌کند نمی‌تواند چشم از آن بردارد، گاهی ذوق می‌کنم و می‌گویم «به‌به چه ماهه خورشید!» نمی‌دانید بعضی اوقات که خورشید خیلی فعال است و مناظری به روی آن پدیدار می‌شود چقدر زیباست.

موقعیت این رصدخانه از لحاظ بین‌المللی چگونه است؟

موقعیت ما از لحاظ بین‌المللی بسیار لازم و فوق‌العاده است. اگر دور این رصدخانه دایره‌ای به شعاع دو هزار کیلومتر بزنیم رصدخانه‌ی دیگری در این شعاع نداریم و این برای اشخاصی که خورشید را مطالعه می‌کنند بسیار مهم است که هر ۲۴ ساعت عکس از خورشید داشته باشند. در واقع برای ما ستاره‌شناس‌ها خورشید هرگز غروب نمی‌کند و اگر خودمان هم نتوانیم آن را ببینیم، دیگران در رصدخانه‌های دیگر در نیمه‌ی دیگر کره‌ی زمین که روز است خورشید را می‌بینند و گزارش آن را برای ما می‌فرستند. برای مرکز بین‌المللی نجوم که ما با آن‌ها تماس داریم از ۲۵ نقطه‌ی دنیا عکس فرستاده می‌شود.

5990829

تاکنون از کدام یک از رصدخانه‌های دنیا دیدن کرده‌اید و کدام‌یک به نظرتان مهم‌تر است؟

رصدخانه‌های آلمان، ایتالیا و مود در فرانسه و برکلی در آمریکا را دیده‌ام. آمریکا بزرگ‌ترین رصدخانه‌ی دنیا را دارد، اما این دلیل بر آن نیست که بهترین هم باشد. رصدخانه‌ی آمریکا ۱۰۰ عضو دارد و رصدخانه‌ی ما فقط سه عضو و گاهی کار این رصدخانه‌ی کوچک سه‌نفری برای مطالعه‌ی خورشید مهم‌تر است و گزارشات آن برای مرکز بین‌المللی نجوم جالب‌تر. «کودای کانال» در هندوستان نیز از رصدخانه‌های فعال است.

فعالیت جهانی زن‌ها در مرحله‌ی دانش ستاره‌شناسی چگونه است؟

زن‌های ستاره‌شناس بسیار فوق‌العاده‌ای در آمریکا، شوروی و اروپا داریم که دانشمند محسوب می‌شوند و در قسمت‌های فیزیک فعالیت دارند. من فقط با یکی از آن‌ها به نام خانم پروفسور فورتنی ایتالیایی مکاتبه دارم که معاون رصدخانه‌ی مونته‌ماریوست.

مسلما دنیایی که شما برای خود ساخته‌اید با دنیای ما زن‌های کارمند یا خانه‌دار فرق دارد. شما دنیای وسیع‌تر و بزرگ‌تری را می‌شناسید که آسمان است و من حالا می‌خواهم دنیای درونی یک زن ستاره‌شناس را بشناسیم و ببینیم در عالم او چه می‌گذرد؟

درست است. من برای خودم عالم دیگری دارم؛ مثلا شب که می‌شود آسمان برای من منظره‌ای دارد که برای دیگران ندارد. وقتی به آسمان نگاه می‌کنم ستارگان هرکدام برای من اسم و مقامی دارند. گاهی اوقات صبح زود که از خواب بیدار می‌شوم و می‌بینم که «زهره» هنوز در آسمان است. آرزو دارم برادرزاده‌ام را از خواب بیدار کنم تا با هم زهره را تماشا کنیم. تابستان‌ها وقتی روی تراس خوابیده‌ایم و آسمان را نگاه می‌کنیم غالبا با بچه‌ها دنبال اقمار مصنوعی می‌گردیم. نمی‌دانم دیده‌اید که گاهی یک ستاره سرعت فوق‌العاده‌ای دارد و گاهی حتی در خلاف جهت حرکت می‌کند. من زودتر از بچه‌ها تشخیص می‌دهم که این یک قمر مصنوعی است. چون جای ستاره‌ها را می‌شناسم و می‌دانم که چنین ستاره‌ای در آن‌جا نباید باشد و بعد به برادرزاده‌هایم می‌گویم این‌ها ستاره‌هایی هستند که دانشمندان از روی زمین به آسمان فرستاده‌اند،‌ همان اقمار مصنوعی که تعدادشان به سه هزار عدد رسیده است. و اما از لحاظ تکنیک و کارم باید بگویم تعداد ستارگان آسمان آن‌قدر زیاد است که در رقم گنجانده نمی‌شود و خورشید ما هم یکی از آن ستارگان متوسط آسمان است که چون به کره‌ی زمین نزدیک‌تر است این‌قدر بزرگ به نظر می‌آید. فقط در کهکشان ما ده‌ها میلیارد ستاره هست و گاهی در بعضی از شب‌های تابستان به نظرتان می‌آید که قسمتی از آسمان ابرآلود است، در صورتی که این ابر نیست،‌ بلکه همان «راه شیری» یا به اصطلاح دیگر «راه مکه» است که از تراکم تعداد کثیری ستاره پدیدار شده است که ما آن را به صورت مجتمع و ابری شکل می‌بینیم. در حالی که وقتی من با تلسکوپ به این راه شیری رنگ نگاه می‌کنم همه را به شکل ستاره و جدا جدا می‌بینم.

اجازه می‌دهید از ستاره‌های آسمان بگذریم و از ستاره‌های زمین حرف بزنیم؟

منظورتان بچه‌ها هستند؟

بله، مادر و بچه‌هایش.

به نظر من مهم‌ترین وظیفه‌ی یک زن بچه‌دار شدن است و وقتی زنی بچه‌دار شد بزرگ‌ترین وظیفه‌اش نگهداری و تربیت صحیح کودک و تحویل دادن او به جامعه است.

پس شما نمی‌خواستید کنار ستاره‌شناسی وظیفه‌ی دیگری هم به عهده بگیرید؟

نه، آخر من یک پسر مثل خورشید و یک دختر مثل ماه دارم همین بس است.

منبع: خبر آنلاین

۱
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید