(ویدئو) سفر به ایران قدیم؛ قتل اعظم، خاطرات ثریا، ‌باکری و مسافر جنجالی

(ویدئو) سفر به ایران قدیم؛ قتل اعظم، خاطرات ثریا، ‌باکری و مسافر جنجالی

برادر‌ اعظم او را به ‌کوچه‌ای‌ خلوت ‌ کشاند و خفه کرد و باطناب، جسد را به درِ یک خانه آویخت

کد خبر : ۱۷۸۶۳۴
بازدید : ۳۰۲

با قاب تاریخ به ایران قدیم سفر‌ و یادی ‌‌از ‌گذشته می کنیم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر کمتر دیده ‌شده‌ای استفاده شده که تماشای آنها خالی از لطف نیست. عکس‌هایی از مشاهیر تاریخ معاصر ایران، شهرهای ایران، خودروهای نوستالژیک، عکس‌های فوتبالی و... برای دیدن تصاویر و شرح آن ادامه مطلب را بخوانید.

 قاب مشاهیر 1 

ابو شریف و مسافر جنجالی از لیبی در تهران - سال ۵۸؛ با پیروزی انقلاب، کشور لیبی که یکی از حامیان انقلابیون محسوب می‌شد، فرستاده‌های جنجالی به ایران روانه کرد. فرستاده‌هایی که آمدن‌شان به تهران همراه با تنش بود و دولت موقت نسبت به ورود هواپیمای لیبیایی مخالفت ورزید.

1

فرستاده‌های لیبی نخست در اسفند ۵۷ به ایران سفر کردند و پس از آن در اردیبهشت ۱۳۵۸، سرگرد عبدالسلام جلود (نخست‌وزیر لیبی) همراه با تیم ۷۰ نفره‌ای به تهران سفر کرد و با امام دیداری به مدت یک ساعت و نیم داشت. در این تصویر سرگرد عبدالاسلام جلود در کنار امام و  ابوشریف (عباس آقازمانی، فرمانده سپاه) دیده می‌شود. این دیدار با واکنش‌های بسیاری از جمله با انتقاد دکتر چمران مواجه شد. (انتخاب

 قاب مشاهیر 2 

قســمت‌هایی از کتاب کاخ تنهایی، خاطرات ثریا اسفندیاری (قســمت 60)؛ 15دقیقه بعد از نیمه شب، محمدرضا فرودگاه چامپینو را بدون من ترک می‌کند. شبی است در نهایت گرم‌ و من، تنها در اتاق هتل‌، از پنجره باز‌، این آواز غم‌انگیز را که رهگذری در خیابان می‌خواند، می‌شنوم:

«Roma, non fa la stupida sta sera / خسته و‌... اینقدر خسته‌ام که خوابم می‌برد... » مادرم‌ و آقا و خانم قراگزلو و مادموازل ساژمول، منشی من، در رم به من پیوستند. پرنسس اشرف هم از سوئیس رسید‌ تا برادرش را پیش از عزیمت ببوسد و اگر کمکی از او بر‌می‌آید برایش انجام دهد. همین اشرف حیرت‌انگیز که هر جا لازم باشد، به موقع سر می‌رسد!...

2

تمام ماجراها را به اختصار برایش تعریف می‌کنم، کلاردشت، بغداد‌، فرودگاه و ملک فیصل؛ رفتار سفیر کبیر و نظام سلطان خواجه‌نوری، سفیر کبیر در رم... همین آدم که شاه پیش از پرواز به تهران او را از مقامش بر‌کنار ساخت... اشرف مرا در بازوانش می‌فشارد؛ خودم را اینقدر خسته و افسرده احساس می‌کنم که می‌خواهم اشک بریزم... مادرم مرا ترک نمی‌کند.

مایلم با هم در «شهر جاودان» گردش کنیم. اما بعد از خروج از هتل فقط می‌توانیم یک ربع ساعت در شهر بگردیم. ‌پاپاراتزی‌‌ها همانطور به دنبال من‌اند و با دوربین‌های عکاسی‌شان ما را به رگبار فلاش می‌بندند. بنابراین بهتر است که از سوئیت هتل بیرون نیاییم . مادرم‌ بیشتر اوقات به من نگاه می‌کند و سرش را تکان می‌دهد.

او دوست دارد دخترش را بیشتر از این خندان و خوشبخت ببیند، مثل زمانی که... اما‌ آیا زمانی برایم وجود داشته که در آن، خوشبختی تام را احساس کرده باشم؟ شاید‌ اما به یاد نمی‌آورم!... محمدرضا از سعدآباد به من زنگ زد، در بغداد «‌پیچ کرافت» را پس گرفته است. اما سرنوشت این هواپیما به چه درد من می‌خورد، خواستم از دهانش تمام مراحل ورود او به تهران را بشنوم:

«‌‌بازگشت شما به تهران چگونه بود؟» پاسخ می‌دهد: «سرلشکر زاهدی به اتفاق اعضای دولتش به استقبال من آمدند. برادرانم نیز آنجا بودند...»‌ سپس ساکت می‌شود. احساس می‌کنم ناراحت است، دوست ندارد در تلفن در اینباره صحبت کند. من هم اصرار نمی‌کنم. ادامه دارد...

 قاب مشاهیر 3  

تصویر کمتر دیده شده از شهید باکری هنگام نبرد در اشنویه؛ این تصویر در زمانی از شهید باکری ثبت شده است که هنوز فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا نبود و در ارتفاعات اشنویه مشغول نبرد بود. عکاس این تصویر، سعید صادقی است و محل عکس‌برداری، اشنویه‌‌. شهید مهدی باکری ‌پیش‌تر از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹ شهردار ارومیه بود.

باکر

باکری در عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان، مسلم بن‌عقیل، والفجر مقدماتی، والفجر ۱، ۲، ۳، ۴ و همچنین عملیات خیبر حضوری فعال داشت. او در خلال اجرای عملیات بدر در روستای حریبه بر اثر اصابت گلوله مستقیم نیروهای عراقی به شهادت رسید. سپس گروهی داوطلب برای بازگرداندن پیکر وی اقدام کردند که در حال بازگشت، قایق آنها مورد اصابت موشک آر.پی.جی قرار گرفت و پیکر تمام آنها در اروندرود مفقود شد.

‌قاب تاریخ 

‌ ‌‌اعظم دانشجوی ۲۳ساله تربیت‌ معلم در تهران به قتل رسید- فروردین ۵۹؛  ‌ برادر‌ش او را به ‌کوچه‌ای‌ خلوت در خیابان ایرانشهر کشاند و خفه کرد و باطناب، جسد را به درِ یک خانه آویخت. عبدالناصر ساعتی بعد خود را تسلیم پلیس کرد و به ماموران گفت خواهرش نوزاد نامشروعی را باردار بوده و او برای پاک کردن لکه ننگ از دامان خانواده‌ مرتکب جنایت شده. ‌

4-1

در نگاه نخست این حادثه دردناک یک جنایت ناموسی بود اما قتل اعظم و طفلی که در شکم داشت، با یکی از مهم‌ترین حوادث تاریخ ایران پیوند داشت: تسخیر سفارت آمریکا. برترین‌ها نوشت: وقتی اعظم به قتل رسید، هفته‌نامه جوانان‌ امروز خبر جنایت را با این تیتر بازتاب داد: «دختری که از جاسوس آمریکایی باردار بود چگونه به‌دست برادرش به قتل رسید؟»

عبدالناصر به پلیس گفت به گفته خواهرش، پدر این نوزاد، مایکل مولر تفنگدار دریایی سفارت آمریکاست که آن‌ روزها گروگان دانشجویان ‌ بود. ‌قصه اعظم قبلا هم به مجلات تهران راه پیدا کرده بود. آذر ۱۳۵۸، یک ماه پس از تسخیر سفارت آمریکا، یک خبر جنجالی منتشر شد. ‌

4-2

در این گزارش شرحی آمده بود از بازداشت دختر جوانی به نام اعظم توسط کمیته منطقه ۹ تهران. دختر جوان در بازجویی‌ها گفته بود، از یک آمریکایی باردار است. ظاهرا یکی از همکلاسی‌های اعظم، رفت‌ و آمد او به سفارت آمریکا را به کمیته گزارش کرده و باعث گرفتاری‌اش شده بود.

‌«یک دختر دانشجو که با یکی از کارکنان لانه جاسوسی قبل از تصرف این محل رابطه داشت، از او به کمیته منطقه ۹ شکایت کرد و مدعی شد که از آن گروگان آمریکایی حامله است. این دختر مدعی‌ست برای تقویت زبان انگلیسی با یک خانواده آمریکایی رابطه داشته که در جریان آن با مایکل مولر آشنا شده و به وسیله وی مورد تجاوز قرار گرفته.

طهماسبی معاون کمیته در‌این باره اظهار داشت: یک دختر جوان که خود را دانشجو معرفی می‌کرد، دو بار به کمیته تلفن کرد و مشخصات دختر دانشجوی دیگری را داد و گفت که دختر مزبور با سفارت آمریکا ارتباط دارد. ما طبق آدرسی که دختر تلفن‌کننده در اختیار گذاشته بود، به محل رفتیم و تحقیق کردیم اما خانم الف در خوابگاه نبود.

تحقیقات ما ادامه داشت تا اینکه ساعت ۱ بامداد ۱۶ آذر این دختر را به اتفاق جوانی به نام مرتضی دستگیر کردیم...در بازجویی معلوم شد آنها زن و شوهر نیستند و فهمیدیم که الف همان دختری است که ما درباره‌اش تحقیق می‌کردیم. الف در بازجویی به همه چیز اعتراف کرد و شکایتی نیز از مایکل مولر آمریکایی تسلیم کمیته کرده که ما آن را پیگیری می‌کنیم.»

اعظم نیز گفته بود تابستان ۱۳۵۸ برای تقویت زبان انگلیسی با یک خانواده آمریکایی آشنا شده و وقتی همراه آنها در رستوران سفارت آمریکا شام می‌خورده، با مولر مراوده پیدا کرده. این مراوده به ملاقات در آپارتمان مایکل انجامیده و جنبه عاشقانه یافته است. اعظم گفته بود برای دیدن مولر به سفارت آمریکا می‌رفته و مایکل هم برای صحبت با او به خوابگاه تلفن می‌کرده است.

اعظم در آخر گفته‌ بود «از دانشجویان انتظار دارم اگر مولر جاسوس است او را محاکمه کنند و اگر جاسوس نیست آزادش کنند تا با من ازدواج کند و آبرویم را حفظ کند.»  چند ماه بعد، وقتی برادر اعظم به قتل اعتراف کرد و از مولر شاکی شد، پرونده‌ای علیه این آمریکایی باز شد.

بازپرس جنایی تهران‌ اعلام کرد حتی اگر همه گروگان‌ها آزاد شوند، مولر به اتهام رابطه نامشروع در ایران خواهد ماند. به گفته بازپرس، این گروگان آمریکایی، رابطه جنسی با مقتول را تکذیب کرده‌‌. به‌رغم این جنجال‌های مطبوعاتی، مایکل مولر همراه سایر گروگان‌های آمریکایی در دی‌ ۱۳۵۹ آزاد شد و ایران را ترک کرد.

‌قاب نوستالژی 2 

خرید ولنتاین - زمستان 1382. عکس از مرتضی نیکوبذل ‌

5ص

منبع: هفت صبح

۱
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید