سفر به ایران قدیم؛ یادداشت‌های علم، شنبه ۱۲ دی ۱۳۴۹: شاه گفت: اگر در دانشگاه اتفاقی افتاد که بوی سیاسی بدهد، آن جا را اشغال می‌کنیم

سفر به ایران قدیم؛ یادداشت‌های علم، شنبه ۱۲ دی ۱۳۴۹: شاه گفت: اگر در دانشگاه اتفاقی افتاد که بوی سیاسی بدهد، آن جا را اشغال می‌کنیم

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح امروز شرفیابی خیلی مختصری داشتم. یکی دو مطلب راجع به دانشگاه عرض کردم که عالیخانی رئیس دانشگاه استدعا دارد دانشکده فنی را باز کند. ولی به او گفته‌اند امر مبارک این است باز نکند، در صورتی که دانشجویان استدعای باز شدن دانشگاه را دارند و می‌خواهند خودشان دسته تشکیل بدهند که بر علیه اخلالگران مبارزه کنند. فرمودند: مانع ندارد، بکند ولی اگر در دانشگاه مخصوصاً در [پردیس] campus شاهرضا اتفاقی افتاد که بوی سیاسی بدهد، آن جا را اشغال می‌کنیم. این مطلب را به رئیس دانشگاه بگو. بعد هم به خود رئیس دانشکده فنی و رئیس دانشکده علوم ظنین هستیم.

کد خبر : ۲۳۲۴۶۳
بازدید : ۱۸۰۷

اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود. یادداشت های او در کتابی تحت عنوان یادداشت های علم، منتشر شده است.

در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.

شنبه ۱۲ دی ۱۳۴۹: صبح امروز شرفیابی خیلی مختصری داشتم. یکی دو مطلب راجع به دانشگاه عرض کردم که عالیخانی رئیس دانشگاه استدعا دارد دانشکده فنی را باز کند. ولی به او گفته‌اند امر مبارک این است باز نکند، در صورتی که دانشجویان استدعای باز شدن دانشگاه را دارند و می‌خواهند خودشان دسته تشکیل بدهند که بر علیه اخلالگران مبارزه کنند. فرمودند: مانع ندارد، بکند ولی اگر در دانشگاه مخصوصاً در [پردیس] campus شاهرضا اتفاقی افتاد که بوی سیاسی بدهد، آن جا را اشغال می‌کنیم. این مطلب را به رئیس دانشگاه بگو. بعد هم به خود رئیس دانشکده فنی و رئیس دانشکده علوم ظنین هستیم.

به من فرمودند: تمام این اتفاقات را توده ایهای چینی به وجود آوردند. دسته‌های مختلفی در شهر تهران هستند که هیچ ارتباطی هم با هم ندارند و مستقلاً عمل می‌کرده‌اند. عرض کردم: پس این که بیچاره رؤسای دانشگاههای مشهد و شیراز و اصفهان و خوزستان و تبریز و دانشگاه آریامهر و ملی می‌گفتند یک اشخاصی آمدند و دانشگاه را به هم ریختند که نه ساواک شناخت و نه ما... راست می‌گفتند. فرمودند: همین طور است. درست بود. راجع به پولی که باید به حساب مخصوصی ریخته می‌شد و نشده بود خیلی اوقات تلخ بودند. خوشبختانه من مقصر نبودم. قرار شد تحقیق کنم. نامه [ای] در خصوص خرید تانک چیفتین باید به سفیر انگلیس می‌نوشتم. به نظر مبارکشان رساندم، تصویب فرمودند....  

ناهار در مجلس، مهمان رئیس مجلس بودیم. بعد از ظهر جلسه مفصلی در خصوص همان کارخانجات قند داشتیم که تصور می‌کنم مفید بود و نظر من پیش خواهد رفت، چون من صادق و بی نظر هستم _ البته در این خصوص که مربوط به امام رضا و مردم فقیر است و گرنه من چندان آدم پاکی نیستم. بعد در خصوص فروش زمینهای آستان قدس که پنج ملیون متر است و می‌خواهیم در آن شهرسازی کنیم، جلسه داشتیم و هیئت مدیره این کار را تعیین کردم.

سر شام که در شاهدشت پیش ملکه مادر بود نرفتم، ولی می‌دانم که امشب والاحضرت پری سیما همسر والاحضرت عبدالرضا قرار است روی پای شاه بیفتد و از گناهان گذشته عذرخواهی نماید. این خانم از پانزده سال قبل تاکنون مغضوب بود. من چندین دفعه وساطت ایشان را در پیشگاه شاهنشاه کردم مفید واقع نشد. فرمودند: زمان مصدق این خانم با او ارتباط داشت و در همان زمان به من می‌گفت که بالاخره پسر من شاه می‌شود. آن وقت شاهنشاه با ملکه ثریا بودند و اولاد ذکوری نداشتند.

بعدها هم در خصوص فامیل سلطنتی حرف های غریبی به گابریلا زده بود. گابریلا یک شاهزاده خانم ایتالیایی از خاندان امانوئل بود که شاهنشاه قصد داشتند قبل از علیا حضرت فرح بگیرند. ولی چون کاتولیک بود، خوشبختانه پاپ با این امر مخالفت کرد. ولی چند روزی به ایران آمده بود و خانم پری سیما مطالب نامطلوبی در مورد خاندان سلطنتی به او گفته بود. من سابقاً عرض کرده بودم اگر عروسی شاهنشاه را با گابریلا به هم زد که فکر می‌کنم خدمت کرده است، زیرا خودم می‌دانم که این شاهزاده خانم با اشخاص مختلفی.‌.. بود، حتی خود من هم می‌توانستم با دادن هزار دلار همین کار را بکنم _ البته در اروپا. منتها چون از ترکیب او خوشم نیامد، منصرف شدم.

شاهنشاه خیلی خیلی تعجب فرموده بودند. ولی من عرض کرده بودم که چون نپرسیده بودند، من چیزی عرض نکرده بودم. به خصوص چون می‌دانستم مطلب به هم خواهد خورد، دیگر هیچ حرفی نزدم. مرحوم علاء وزیر دربار اسبق خیلی به این ازدواج مایل بود، چون فکر می‌کرد این خانم به علت فرنگی بودن در دست او خواهد بود _ چون خانواده علاء خیلی فرنگی مآب هستند. ولی خداوند خواست و نشد. واقعاً علیا حضرت فرح یک فرشته است‌‌ با من خوب نیست، حق دارد. چون اولاً مرا نمی‌شناسد ثانیاً هر زنی - مثل زن خود من - با دوست نزدیک شوهر خودش خوب نیست، زیرا فکر می‌کند اینها با هم عقب زن بازی می‌روند و اتفاقاً درست هم هست!

منبع: انتخاب

۴
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید