سفر به ایران قدیم؛ یادداشتهای علم، سه شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۴۹؛ شاهنشاه میفرمودند امتحان کردهام، هر کس با من در افتاد، از بین رفت؛ مثال برادران کندی را در آمریکا میزدند

یادداشتهای اسدالله علم: شاهنشاه صحبت عجیبی میفرمودند که واقعاً اعتقاد ایشان را به خداوند میرساند. میفرمودند: امتحان کردهام هر کس با من در افتاده است از بین رفت. چه داخلی چه خارجی مثال برادران کندی را در آمریکا میزدند. کندی رئیس جمهور بود و دو برادر سناتور داشت [و]هر سه با شاهنشاه بد بودند جان کندی رئیس جمهور کشته شد. رابرت سناتور کشته شد و آخرین آنها سناتور] ادوارد افتضاح عجیبی سرکشته شدن یک دختر درآورد و ستاره اش رو به زوال است.
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
سه شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۴۹: از صبح زود به کارها رسیدم حالم بسیار بد است....
در ساعت معین در رکاب شاهنشاه با هواپیمای ایران ایر دربست به طرف زوریخ حرکت کردیم پنج ساعت و نیم طول کشید در راه خوش گذشت هم در رکاب شاه هستم و هم شاهی که واقعاً محبوب و رفیق است. ناهار در حضور شاه خوردم صحبتهای مختلف شد. از وضع سیاسی دنیا تا اسلحههای مختلف موجود دنیا تا صحبتهای خانوادگی.
شاهنشاه صحبت عجیبی میفرمودند که واقعاً اعتقاد ایشان را به خداوند میرساند. میفرمودند: امتحان کردهام هر کس با من در افتاده است از بین رفت. چه داخلی چه خارجی مثال برادران کندی را در آمریکا میزدند. کندی رئیس جمهور بود و دو برادر سناتور داشت [و]هر سه با شاهنشاه بد بودند جان کندی رئیس جمهور کشته شد. رابرت سناتور کشته شد و آخرین آنها سناتور] ادوارد افتضاح عجیبی سرکشته شدن یک دختر درآورد و ستاره اش رو به زوال است. ناصر - رئیس جمهور مصر - از بین رفت. خروشچف نخست وزیر شوروی با شاهنشاه خوب نبود از بین رفت. در داخله هم هر که با شاه در افتاده است ور افتاده است، مثل مصدق و تا اندازهای قوام السلطنه. رزم آرا را من یقین داشتم که خیال سوء نسبت به شاه داشت کشته شد منصور هم که دیگر نوکر مستقیم آمریکائیها بود و فوق العاده جاه طلب بود او هم کشته شد. البته پسره جعلق بی بوتهای بود. غیر از رزم آرا بود که رئیس ستاد ارتش بود و نخست وزیر شد. در کشته شدن رزم آرا که نخست وزیر بود من همراه او بودم در آن وقت وزیر کار بودم با او به مجلس فاتحه در مسجد شاه رفتیم چندین گلوله به او خورد و من جان سالم به در بردم تعجب این است که ما در حرکت بودیم در صحن مسجد من با او درگوشی صحبت میکردم.
در هواپیما شاهنشاه بسیار خوشحال بودند. به من فرمودند ببین همه چیز یک دفعه درست شد. مسأله نفت را حل کردیم باران مفصل آمد. در دنیا هم مسأله لیدرشیپی ایران برای یک منطقه بزرگ خاورمیانه به اثبات رسید. نزدیک آنکارا که پرواز میکردیم یک دفعه فرمودند چه قدر خوشحال هستم. یک دفعه هم در آذربایجان بیش از ترکیه برف روی زمین نشسته بود. ماشاء الله شاهنشاه به چه مسائلی توجه دارد و چه قدر عاشق ایران است. امشب زوریخ هستیم من تا وقت شام ماندم...
منبع: انتخاب