سفر به ایران قدیم؛ یادداشتهای علم، دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۱:

یادداشتهای اسدالله علم: امروز سفیر اسرائیل را خواستم. گفتم: پیش از آمدن نیکسون، ما با شما کاری نداریم ولی اگر شما کار و عرایض دارید، میتواند گلدامایر نخست وزیر یا ابان وزیر خارجه بیاید. اما محرمانه نگاه داشتن کار مطلقاً با شماست.
کد خبر :
۲۴۰۱۴۳
بازدید :
۲۸
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۱: امروز به مناسبت تولد حضرت رسول اکرم تعطیل بود، با وصف این شاهنشاه کار کردند. من شرفیاب شدم، مقدار زیادی کارهای جاری و عقب افتاده را عرض کردم.
برخلاف دیروز که سرحال بودند، امروز کسل بودند. بعد معلوم شد روزنامه توفیق - که روزنامه فکاهی بسیار خوبی بود - که به علت ارتباط مدیران آن با [...] تعطیل شده بود، از چاپ بیرون آمده و شاهنشاه از این حیث عصبانی بود و مسئولین را بازخواست کردهاند ولی به من چیزی نفرمودند.
اجازه خواستم برای مسافرت همایونی به سویس... سفرای شاهنشاه را در آن جا احضار کنم اجازه دادند. فرمودند: خودت از علیا حضرت بپرس که به انگلیس می آیند یا نه؟ به من که گفته اند نمی آیم.... من حضور شهبانو، بعد که مرخص شدم، تلفن کردم. فرمودند: نمی آیم. فوری به شاهنشاه گزارش دادم... ساعت ۳ بعد از ظهر سر ناهار بودم، شهبانو مجدداً تلفن فرمودند. با خنده فرمودند: میآیم! خیلی باعث تعجب من شد. باز هم به شاهنشاه گزارش عرض کردم. فرمودند: میدانم، فردا صحبت میکنیم.
امروز سفیر اسرائیل را خواستم. گفتم: پیش از آمدن نیکسون، ما با شما کاری نداریم ولی اگر شما کار و عرایض دارید، میتواند گلدامایر نخست وزیر یا ابان وزیر خارجه بیاید. اما محرمانه نگاه داشتن کار مطلقاً با شماست.
بعد سفیر پاکستان را خواستم. گفتم: ده هزار مسلسل که خواسته اید، ما نمی توانیم به شما بدهیم. به علاوه حالا که جنگی ندارید، اسلحه برای چه میخواهید؟ گفت: برای مقابله با عوامی لیگ پاکستان غربی، یعنی تقریباً بلوچها و پختونها که وسیله عوامی لیگ پاکستان شرقی و روسها و افغانها تحریک میشوند...
منبع: انتخاب
۰