سفر در زمان؛ یادداشتهای علم، چهارشنبه ۳ خرداد ۱۳۵۱: آفرین به نیکسون، زهی بر غفلت این بدبختها

یادداشتهای اسدالله علم: مذاکرات نیکسون در مسکو در اطراف [آلودگی]pollution، مبارزه با امراض سرطان و ... است. ولی بمباران در ویتنام به حد اعلا ادامه دارد و مقدمات عقب نشینی ویتنام شمالیها که بی امان به جنوب تاخته بودند، فراهم میشود. زهی بر غفلت آن بدبختها و آفرین بر قدرت و استحکام نیکسون!
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
۳ خرداد ۱۳۵۱: صبح دوست عزیزم... را پذیرفتم. نظرات بسیار خوبی در مورد نحوه اجرای امر شاهنشاه در خصوص فروش سهام به کارگران و کارمندان کارخانجات داشت که کار طوری ادامه یابد که [مبتذل]banalisé نشود. یادداشت کردم و بعد که شرفیاب شدم به نظر شاهنشاه رساندم. فرمودند: فوری به یک کمیته مخصوصی که در وزارت اقتصاد به این منظور تشکیل است، داده شود.
هنگام شرفیابی گزارش فلاح را در خصوص مذاکره با نفتیها به عرض رساندم -، چون شاهنشاه امر فرموده بودند باید قبل از آمدن نیکسون وضع ما روشن باشد- که خلاصه اش این است:
۱- آن چه مربوط به تأمین نظر شاهنشاه است [خیلی سنگین]very expensive است.
۲ـ وضع آنها را در برابر اعراب و او یک خیلی تضعیف میکند؛
۳ـ در هر صورت تا با مراکز خود مشورت بکنند بیش از یک هفته طول میکشد؛ ولی استدعا دارند در ماه ژوئن در سنت موریتز وقت شرفیابی به آنها مرحمت شود.
نظر فلاح این است که قبول پیشنهادات، ایران پیشنهاد آنها را به اعراب خیلی مضحک جلوه میدهد. فکر میکند تا تعیین تکلیف اوپک، طفره خواهند رفت و جواب قطعی نمیدهند تا در ضمن بدانند که رفتار اوپک چه خواهد بود. تصور میکند وضع اعراب آنها را به مقاومت در برابر اوپک برانگیخته است؛ روی هم رفته میخواهند ایران را به هر طریق شده راضی نگاه دارند. شاهنشاه فرمودند::وضع ما با اعراب به کلی متفاوت است. آنها میخواهند %۲۰ در امتیازی که دادهاند تازه شریک شوند، ما نفت را ملی کردهایم و علاوه بر آن امتیازاتی که میخواهیم، مثل گرفتن تصفیه خانه آبادان یا ساختن تصفیه خانه جدید در بوشهر ... و ... و غیره، با مال اعراب قابل تطبیق نیست. فوری به آنها بگو. بعد که مرخص شدم، ابلاغ کردم.
مقاله روزنامه [سود]دویچه تزای تونگ آلمان را که بسیار خوب از ایران نوشته بود تقدیم کردم. شاهنشاه خواندند و خیلی خوشوقت شدند.
والاحضرت اشرف گزارش محرمانه از مسافرت خودشان به بلوچستان پاکستان و ملاقات با بوتو تقدیم کرده بودند که شاهنشاه به من مرحمت کردند که بخوانم و بعد پس بدهم. بوتو ناراحتی زیادی از وضع بلوچستان و این که در تحریکات آن جا انگشت روسها و هندیها در کار است، عرض کرده بود و این که الان هیچ گونه قدرتی در سرکوبی عناصر مخالف ندارد جز آن که با آنها راه برود تا ببیند عاقبت کار چه میشود. ولی به هر صورت امیدوار است که موفق شود.
راجع به وقت ملاقات نیکسون با والاحضرت همایونی مذاکره کردیم. بعد صحبت خود والاحضرت پیش آمد باز هم از این که زیر دست این خانم فرانسوی باقی ماندهاند، من اظهار تأسف و نگرانی کردم... صحبت هوا پیش آمد. واقعاً عجیب است. امروز تمام ایران هوا سرد است. در خراسان هم سیل خرابکاری کرده است.
بعد مرخص شدم. در دفتر به کارهای جاری رسیدم. منجمله خواهر سفیر لبنان پیش من آمده بود که مشورت کند مثل جشن شاهنشاهی ما در شهر [صور]Tyre لبنان به مناسبت قدمت آن جشنی برپا کنند. بسیار خانم خوشگل مطبوعی بود. مدتی ایشان را نگاه داشتم و در خصوص جشن مذاکره کردیم! به قول جلال الممالک:
گهی از چین سخن گفتم گه از روم
ولی مطلب از اول بود معلوم!
متأسفانه کار به جایی نرسید و به همان مذاکرات رسمی پایان پذیرفت.
ناهار خدمت مادرم رفتم. بعد از ظهر باز هم کمیسیونی در خصوص پذیرایی نیکسون داشتم. ساعت هفت علیا حضرت شهبانو به اتفاق نخست وزیر از سفر کرمان برگشتند؛ خیلی شاداب بودند. شاهنشاه هم به استقبال آمده بودند. سر شام رفتم. صحبت مهمی نشد. شاهنشاه فرمودند: نطق مرا هنوز هم به آمریکاییها نده، چون به مناسبت موفقیتهای نیکسون در مسکو ممکن است تغییراتی در آن بدهم. مذاکرات نیکسون در مسکو در اطراف [آلودگی]pollution، مبارزه با امراض سرطان و ... است. ولی بمباران در ویتنام به حد اعلا ادامه دارد و مقدمات عقب نشینی ویتنام شمالیها که بی امان به جنوب تاخته بودند، فراهم میشود. زهی بر غفلت آن بدبختها و آفرین بر قدرت و استحکام نیکسون!
به منزل آمده و کار کردم. در دفترم نشستهام، نصف شب است. بلبل بیداد میکند. اولین شب نسبتاً معتدل شمیران شروع شده.
منبع: انتخاب