سفر در زمان؛ یادداشتهای علم، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۵۱

یادداشتهای اسدالله علم: ناهار سفیر انگلیس مهمان من بود. مسائل مختلفی صحبت کردیم. اولًا انگلیسیها آن قدر خاک بر سر و بیچاره شدهاند که مطلب مهم و اساسی آنها مسائل تجارتی است، چه فروش اسلحه چه کارهای دیگر. آن را در درجه اول اهمیت میگذارند و پافشاری برای انجام این گونه کارها دارند... بعد از آن به مسائل سیاسی پرداختیم.
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
۱۶ مرداد ۱۳۵۱: صبح به کارهای جاری رسیدمو با چند نفر از خانوادۀ نـقشبند عـراقـی که فعلًا در کردستان سکنی دارند، ملاقات کردم.
ناهار سفیر انگلیس مهمان من بود. مسائل مختلفی صحبت کردیم. اولًا انگلیسیها آن قدر خاک بر سر و بیچاره شدهاند که مطلب مهم و اساسی آنها مسائل تجارتی است، چه فروش اسلحه چه کارهای دیگر. آن را در درجه اول اهمیت میگذارند و پافشاری برای انجام این گونه کارها دارند... بعد از آن به مسائل سیاسی پرداختیم. او مطلقًا به این که شورویها در عراق نفوذ زیادی به هم میزنند، اهمیت نمیدهد، حتی از این که نفت عراق را ببرند. میگفت: تنها مسأله قابل توجه، نه از لحاظ ما بلکه از لحاظ غرب، به طور کلی این است که همه اعراب اقدام دستهجمعی در بستن نفت به روی ما بکنند. وگرنه یک کشور چه اهمیتی دارد؟ تازه روسها کمک زیادی به عراق نمیتوانند بکنند. خود آنها هم، چون نمیتوانند نفت عراق را در بازارهای دنیا به فروش برسانند، استفادٔه زیادی نمیتوانند بکنند. تنها استفاده آنها، ضرر رساندن به غرب است.
راجع به شیخ زاید حاکم ابوظبی میگفت بر سر عقل آمده است و میخواهد حالا که لندن میرود، سفیر شاهنشاه را ببیند. در خصوص جنگی که سلطان قـابوس، سلطان عمان وسیله انگلیسیها با شورشیان ظفار میکند، گزارش داد که شکست سختی بـه شورشیان دادهاند. از این که سلطان قابوس کمکهای نظامی ما راکه با هواپیماهای غول پیکرسی-۱۳۰ فرستادهایم قبول نکرده، یعنی انگلیسیها نپذیرفتهاند، معذرت خواهی کرد که افسر مربوطه در روز ورود هواپیماها در آن جا نبوده است. گفتم: به هر حال گاهی شما حرکاتی میکنید که انسان سوءظن پیدا میکند که هنوز هم به بقایای نفوذ پوسیده خودتان، که قابل دوام هم نیست دلبستگی دارید. گفت: قسم میخورم که این کار عمدی نبوده است، ولی خوب شانه ما پهن استو هرچه بگویید قبول میکنیم و این جور انتقادات را پذیریم. میپرسید: ملک حسین چه مذاکراتی با شاهنشاه کرد؟ گفتم: نمیدانم! او هم باور نکرد. گفتم: شما هم که حرف مرا با سوءظن تلقی میکنید. تعجب آور نیست؟ گفت: [متقابل]reciprocal است!
منبع: انتخاب