خاطرات محمود فروغی؛ سفر در زمان؛ اطلاعات شاه از کشورها، بیشتر از اطلاعات سفرا بود؛ اطلاعات شاه فراتر از گزارش‌های روزمره بود

خاطرات محمود فروغی؛ سفر در زمان؛ اطلاعات شاه از کشورها، بیشتر از اطلاعات سفرا بود؛ اطلاعات شاه فراتر از گزارش‌های روزمره بود

در شرفیابی‌ها، برخورد شاه با سفرا چطور بود؟ ج: فوق‌العاده بود. یعنی درباره مملکت آن سفیر، اعلیحضرت اطلاعاتی داشت که خودِ سفیر هم نمی‌دانست! این را امروز با اطمینان برایتان می‌گویم. نه از چیزی می‌ترسم، نه نگرانی دارم. من این‌ها را با چشم خودم دیدم.

کد خبر : ۲۵۳۳۹۲
بازدید : ۵۴

محمود فروغی فرزند محمدعلی فروغی نخست‌وزیر دوران پهلوی بود. وی فارغ‌التحصیل دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه تهران و از کارمندان وزارت خارجه بود. او در دوران خدمت خود سرکنسول ایران در نیویورک، سفیر ایران در برزیل و سوئیس و آمریکا و افغانستان، معاون وزارت امور خارجه و کفیل وزارت امور خارجه بود.

خب، خدا بیامرزد آقای خلعتبری را، واقعاً مرد شریفی بود، صاحب اخلاق بود، خیلی هم به من محبت کرد. به اصطلاح عامیانه خودمان، چانه زدیم. گفتم: فایده ندارد، من این کار را دیگر نمی‌خواهم. بس است دیگر. و یک مقدار هم به ایشان توضیحاتی دادم.

س: در شرفیابی‌ها، برخورد شاه با سفرا چطور بود؟

ج: فوق‌العاده بود. یعنی درباره مملکت آن سفیر، اعلیحضرت اطلاعاتی داشت که خودِ سفیر هم نمی‌دانست! این را امروز با اطمینان برایتان می‌گویم. نه از چیزی می‌ترسم، نه نگرانی دارم. من این‌ها را با چشم خودم دیدم.

س: یعنی نسبت به ممالک دیگر اطلاعات داشتند؟

ج: عجیــب بود! اطلاعاتشان واقعاً عجیب بود. هم از نظر جزئیات و هم ارقام. مثلاً وقتی در زمان جانسون به واشنگتن آمدند، من سفیر بودم. یک هیئت نظامی آمریکایی برای مذاکره درباره اسلحه آمد. به من گفتند بنشینم، ولی دخالتی نکنم. فقط گوش می‌دادم. در جلسه، اعلیحضرت سؤالاتی می‌کردند که طرف مقابل، متخصص، در می‌ماند. جلسه خیلی طول کشید.

س: آن هیئت چه واکنشی نشان داد؟

ج: رئیس هیئت، یک ژنرال آمریکایی با نامی لهستانی – جا بلانسکی – گفت: «اعلیحضرت، شما دارید فردا به لس‌آنجلس می‌روید و ما از نیویورک می‌آییم؛ جواب این سؤالات را آن‌جا می‌دهیم.» ناراحت شده بود؛ گفت این آبرو‌ریزی است. اما خب، این نشان‌دهنده عمق اطلاعات شاه بود.

س: ولی اشاره کردید که در سال‌های آخر، وضع فرق کرده بود؟

ج: بله، مثلاً در جلسه‌ای با صدراعظم افغانستان – همان نوراحمد – که آمده بود ایران، من هنوز سفیر بودم. سر موضوع هیرمند، اعلیحضرت اصلاً انگار چیزی نمی‌دانستند. من شوکه شدم، چون قبلاً جزئی‌ترین ارقام میزان آب را هم می‌دانستند. نمی‌دانم از همان وقت کسالتی داشتند یا دلیل دیگری بود.

س: این اتفاق چه سالی افتاد؟

ج: احتمالاً سال ۱۳۵۰ (۱۹۷۱ میلادی). من بین سال‌های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰ تفاوت را احساس کردم. بعد از آن دیگر وارد چنین جلساتی نشدیم که بشود قضاوت کرد.

س: در ملاقات‌ها، شما احساس می‌کردید باید حرفتان را سریع بزنید یا فرصت توضیح بود؟

ج: نه، من همیشه فرصت توضیح داشتم. حتی در آخرین دیدارها هم اعلیحضرت با دقت گوش می‌دادند. هیچ‌وقت نگفتند عجله دارم یا برو. بعضی‌ها می‌گفتند شاه عوض شده، ولی من حقیقتش این حس را نداشتم.

س: هیچ‌وقت نبود که شاه بی‌حوصله به نظر برسد؟

ج: نه، حتی یک‌بار از افغانستان آمده بودم. با هواپیمای کوچک رفتیم نوشهر یا رامسر. آنجا شاه به تفصیل گوش دادند. حتی پرسیدند چطور برمی‌گردید. وقتی گفتم اگر تا شش برسیم، هواپیما هست، گفتند: «پس بدوید!»… همیشه با آرامش گوش می‌دادند.

س: در آن سال‌هایی که هر روز شرفیاب می‌شدید، درباره مسائل دانشجویان خارج از کشور هم گفت‌وگویی می‌شد؟

ج: نه. اگر هم بود، از طریق دیگری پیگیری می‌شد. شاید سازمان امنیت مستقیماً گزارش می‌داد. ولی شاه خیلی اصرار داشت که هر روز شرفیاب شوم. یک‌بار که نرفتم، چون خبری نبود، عصرش دفتر مخصوص تماس گرفت و گفتند شاه فرموده چرا نیامدی؟ گفتم خبری نبود. گفتند: هست و نیست ندارد، باید بیایی!

س: اطلاعات ایشان راجع به کشورهای دیگر از کجا تأمین می‌شد؟

ج: لابد از مطالعه. ولی اطلاعاتی که داشتند فراتر از گزارش‌های روزمره بود. وزارت خارجه خیلی وقت‌ها در این سطح اطلاعات نداشت. فقط در پرونده‌های اطلاعاتی ثبت می‌شد، ولی برای شاه نمی‌فرستادیم. گاهی ما هم از اطلاعات او جا می‌ماندیم!

س: مثلاً اگر سنای آمریکا درباره ایران چیزی می‌گفت، این را چطور دریافت می‌کردند؟

ج: بله، آن‌ها را دریافت می‌کردند. اما درباره سفرا، یادم هست مثلاً سفیر برزیل را که آوردم، شاه آن‌قدر سؤالات دقیق پرسید که فردا آمد و با من گله کرد. گفت تو به من نگفته بودی که این‌قدر دقیق سؤال می‌شود. گفتم: من چه می‌دانستم؟! از برزیل تا کارائیب را شاه سؤال کرد. سفیر یوگسلاوی هم همین‌طور. شاه درباره جنگل، معادن، راه‌ها… جزئی‌ترین اطلاعات را می‌پرسیدند.

س: نقش وزارت دربار در سیاست خارجی چطور بود؟ بعضی‌ها می‌گویند تصمیمات از طریق دربار می‌آمد، نه وزارت خارجه.

ج: این اواخر، بله. مخصوصاً وقتی آقای علم وزیر دربار بود، نقش زیادی داشت. قبلاً هم، زمان آقای علاء، گاهی مواردی بود، ولی نه به اندازه علم. حتی یکی از سفیرهای خارجی گفت خیلی از مسائل را مستقیماً با وزیر دربار در میان می‌گذارند.

س: یعنی در وزارت دربار، غیر از خود وزیر، کسی نبود که مثلاً معاون یا مشاور باشد؟

ج: نه، فکر نمی‌کنم. معمولاً مستقیماً با خودِ وزیر در ارتباط بودند

منبع: انتخاب

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید