سفر در زمان؛ یادداشتهای علم، جمعه ۲۶ آبان ۱۳۵۱: اولتیماتوم حکومت بعثی عراق

یادداشتهای اسدالله علم: سر شام رفتم. خبری از عراق بود که تقریباً حکومت بعثی اولتیماتومی به کردها داده است. به عرض رساندم. فرمودند: فوری به کردها اطلاع بده که جواب را بگویند تا بدهیم در روزنامههای بیروت به چاپ برسد.
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
۲۶ آبان ۱۳۵۱: صبح سواری رفتم. واقعاً هوا مثل بهشت بود نه گرم و نه سرد. لطیف و عالی. سه ساعتی در ده رزک با خانم علم سواری کردم. مقادیر زیادی شکار قوچ و میش و کبک و تیهو دیدیم که البته من شکار نکردم، تماشا کردیم. این شکارها تقریباً اهلی شدهاند. ضمن سواری به والاحضرت همایونی برخورد کردم که با خواهرشان والاحضرت فرحناز بودند. ماشاء الله هر دو خوب سوار میشوند. نیم ساعتی والا حضرت را همراهی کردم، بعد جدا شدم. از اسب من خوششان آمد. عرض کردم: هنوز دست شما قدرت ندارد که او را اداره کنید. انشاء الله دو سال دیگر میتوانید. گفتند: نه، دست من خیلی قوی است، حاضرم با تو پنجه بیندازم.
پسر کو ندارد نشان از پدر
تو بیگانه خوانش، نخوانش پسر
کی میتواند به شاه عرض کند که نمیتوانند فلان کار را بکنند؟
سر شام رفتم. خبری از عراق بود که تقریباً حکومت بعثی اولتیماتومی به کردها داده است. به عرض رساندم. فرمودند: فوری به کردها اطلاع بده که جواب را بگویند تا بدهیم در روزنامههای بیروت به چاپ برسد.
عصری هم به مناسبت روز ارتش - روزی که اعلیحضرت رضاشاه کبیر به تشکیل ارتش نوین ایران فرمان دادهاند - مجلس ضیافتی از طرف ستاد در باشگاه افسران بود. آن جا رفتم. صحبت تمام حاضرین و صحبتهای درگوشی بر سر برکناری ارتشبد [فتح الله]مین باشیان که روز پنجشنبه برکنار شد. دور میزد هر کس حدسی میزد. خیال میکردند من خبر قطعی دارم. من هم واقعاً خبر نداشتم، ولی کسی باور نمیکرد.
منبع: انتخاب