سفر در زمان؛ یادداشت‌های علم، سه شنبه ۷ آذر ۱۳۵۱: شاه گفت به سفیر آمریکا بگو: پس [جایگزین] اف-۵ها که به ویتنام جنوبی دادیم چه شد؟ روس‌ها محض خاطر ما چیزی فعلاً به عراق نمی‌فرستند

سفر در زمان؛ یادداشت‌های علم، سه شنبه ۷ آذر ۱۳۵۱: شاه گفت به سفیر آمریکا بگو: پس [جایگزین] اف-۵ها که به ویتنام جنوبی دادیم چه شد؟ روس‌ها محض خاطر ما چیزی فعلاً به عراق نمی‌فرستند

یادداشت‌های اسدالله علم: پیامی به سفیر آمریکا فرمودند که به او بگو: پس [جایگزینی] اف-۵ها که به ویتنام جنوبی دادیم چه شد؟ روس‌ها محض خاطر ما چیزی فعلاً به عراق نمی فرستند. ولی پشت سر هم میسیونهایی از طرف لهستان و هنگری و بلغارستان - تمام هم میسیونهای نظامی - میفرستند که مسلماً دست روس‌ها در آن است. ما نمی توانیم غفلت بکنیم و مخصوصاً تعلیمات نظامی را نمی توانیم عقب بیندازیم.

کد خبر : ۲۵۹۴۸۸
بازدید : ۱۶۷

اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  

در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.

۷ آذر ۱۳۵۱: صبح شرفیاب شدم. شاهنشاه سرحال بودند - باران میبارید. فرمودند: داشتم دستپاچه میشدم که باران دیر کرده بود. عرض کردم: فکر میکنم وارد سی سال آب سالی شده‌ایم، حالا دیگر تا سی سال دیگر خیال ما راحت است. فرمودند: تا آن وقت همه سد‌های ما بسته میشود و این قدر گرفتاری نخواهیم داشت. عرض کردم: به هر صورت باید والا حضرت همایونی غصه آن دوره را بخورند. قدری صحبت والا حضرت همایونی و بچه‌ها شد و شاهنشاه راضی بودند که به حمدالله هم باهوش و هم صاحب جرات هستند. 

گزارشاتی راجع به نفت عرض کردم که فلاح داده بود. قدری راجع به ملک حسین صحبت شد که بالاخره معلوم شد سوء قصدی به جانش شده است. اما چه جور، معلوم نیست. صحبت شجاعت فوق العاده او شد. من پرسیدم: جرأت اعلیحضرت فقید چه طور بود؟ فرمودند: در جنگ که ندیده بودم، ولی در ناخوشی جرأت چندانی نداشتند. عرض کردم:، چون همیشه سالم بودند، لابد کسالت سخت ناراحتشان میکرد. فرمودند: باید این طور باشد. 

پیامی به سفیر آمریکا فرمودند که به او بگو: پس [جایگزینی]اف-۵ها که به ویتنام جنوبی دادیم چه شد؟ روس‌ها محض خاطر ما چیزی فعلاً به عراق نمی‌فرستند. ولی پشت سر هم میسیون‌هایی از طرف لهستان و هنگری و بلغارستان - تمام هم میسیون‌های نظامی - میفرستند که مسلماً دست روس‌ها در آن است. ما نمی‌توانیم غفلت بکنیم و مخصوصاً تعلیمات نظامی را نمی‌توانیم عقب بیندازیم. 

بعد مرخص شدم. ساعت ۱۲ قونسول آفریقای جنوبی دیدنم آمد. مرد فهمیده ایست. از شرفیابی پیشگاه همایونی خیلی راضی می‌نمود. میگفت: شاهنشاه به من فرمودند که یک مثلث دفاعی بین آفریقای جنوبی استرالیا و ایران باید تشکیل شود و از روشن بینی شاهنشاه خیلی تعجب داشت. میگفت: استرالیایی‌ها خیلی به آسانی حاضر نیستند خودشان را آلوده کنند، باید فشار آورد. این را من میدانستم. شاهنشاه به من فرموده بودند، ولی خیلی نقشه طولانی است. ولی به هر حال آفریقای جنوبی به ما الان حسابی کمک میکند. تمام کشتی‌های روسی که به عراق میروند و به علت مسدود بودن کانال سوئز از جنوب آفریقا میگذرند، عکس آنها را میگیرند و به ما می‌دهند و ما می‌دانیم که چه چیز به عراق رفت.

بعد از ظهر گرفتار بودم. به سفارت یوگسلاوی رفتم که به مناسبت عید استقلال مهمانی داده بود. خود نخست وزیر [یوگسلاوی]که این جا مهمان ماست مهمانی داده بود. ناچار رفتم و آن جا پیام شاهنشاه را به سفیر آمریکا دادم. او هم یادداشتی به من داد که فرصت نکردم بخوانم، در جیبم گذاشتم.

منبع: انتخاب

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید