سفر در زمان؛ یادداشتهای علم، شنبه ۱۸ آذر ۱۳۵۱: به جای فارلند، سفیر سابق آمریکا، رئیس .C.I.A خواهد آمد؛ فارلند از غصه گریه میکرد

یادداشتهای اسدالله علم: صبح ساعت ۹ وارد تهران شدیم. من بلافاصله شرفیاب شدم. نیم ساعتی شرفیاب بودم و اول خبر بارندگی مفصل خراسان را عرض کردم. شاهنشاه خوشحال شدند. عرض کردم: جریان کارهای آن جا خیلی مفصل است. حالا نمیتوانم عرض کنم. فرمودند: فهمیدی فارلند، سفیر آمریکا عوض شد؟ عرض کردم خیر. فرمودند: [هلمز] Helms رئیس [سیا] .C.I.A خواهد آمد. خیلی باعث تعجب شد. مدتی درباره این تعویض صحبت کردیم، چون جای تعجب دارد چه طور این شخص که این همه دوست نیکسون است و کمتر از یک سال است به ایران آمده عوض میشود؟ جای او هم رئیس [سیا] .C.I.A می آید.
کد خبر :
۲۶۰۸۳۴
بازدید :
۵۰
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
شنبه ۱۸ آذر ۱۳۵۱: چون در مشهد هم باز برف میبارید، نتوانستم دیروز عصر جمعه با هواپیما برگردم، ناچار، برای این که ناهار عمر سقاف وزیر خارجه عربستان سعودی شرفیاب میشد، با ترن برگشتم، در راه اتفاقاً هیچ بد نگذشت. وزیر خارجه ایران، عباسعلی خلعتبری، که پارسال در یوگسلاوی تصادف ماشین داشت و نذر کرده بود مشرف شود، برای جمعه آمده بود، نتوانست برگردد، با ما برگشت. قطار مخصوص خواسته بودم که متعلق به والاحضرتهاست. در راه مراجعت خیلی خوش گذشت. حرف زدیم، تخته زدیم، خوب خوابیدیم خوب خوردیم. هیچ بد نبود!...
صبح ساعت ۹ وارد تهران شدیم. من بلافاصله شرفیاب شدم. نیم ساعتی شرفیاب بودم و اول خبر بارندگی مفصل خراسان را عرض کردم. شاهنشاه خوشحال شدند. عرض کردم: جریان کارهای آن جا خیلی مفصل است. حالا نمیتوانم عرض کنم. فرمودند: فهمیدی ،فارلند، سفیر آمریکا عوض شد؟ عرض کردم خیر. فرمودند: [هلمز] Helms رئیس [سیا] .C.I.A خواهد آمد. خیلی باعث تعجب شد. مدتی درباره این تعویض صحبت کردیم، چون جای تعجب دارد چه طور این شخص که این همه دوست نیکسون است و کمتر از یک سال است به ایران آمده عوض میشود؟ جای او هم رئیس [سیا] .C.I.A می آید.
فرمودند: راجع به هواپیماهایی که قرار است به جای اف-۵ها بدهند، نامه ای به سفیر آمریکا بنویس ـ و یادداشتهایی به من لطف کردند. فرمودند: بنویس به جای اف-۴ ترجیح میدهم اف-۵ ای بدهید که با هشت عددی که قبلاً دادهاید، فعلاً یک اسکادران از این نوع پیشرفته داشته باشیم.
بعد که مرخص شدم، به فارلند تلفن کردم. از غصه گریه میکرد.
بعد سر ناهار رفتم که عمر سقاف بود. موضوع مهمی که آن جا صحبت شد، این بود که شاهنشاه میفرمودند: من حالا از وضع سرحدهای شرقی خودم هم نگرانم، چون پاکستان وضع بدی دارد. صحبت شد که امسال اجازه داده شد، هر چه حاجی خواست مشرف شود. گویا تعداد به ۴۵ هزار رسیده است. من جرأت نکردم عرض کنم، حیف از این پول ها که باید در دهات به مصرف خود آنها برسد. راجع به امنیت اقیانوس هند و خلیج فارس هم صحبت شد.....
سر شام رفتم. صحبت مهمی نبود، جز سر به سر گذاشتن با من، که علم از شعر خواندن خوشش می آید. لابد در راه مشهد به سرخس دکتر خانلری برای او شعر میخوانده. عرض کردم: خانلری همراه نبود.
منبع: انتخاب
۱