سفر در زمان؛ یادداشت‌های علم، شنبه ۳۰ دی ۱۳۵۱: سفیر آلمان پرسیده که اگر مناسب نیست بگویم فرمانده نیروی هوایی آلمان به هند نرود؛ شاه گفت «عجب خری است؛ ما که با هند جنگ نداریم»

سفر در زمان؛ یادداشت‌های علم، شنبه ۳۰ دی ۱۳۵۱: سفیر آلمان پرسیده که اگر مناسب نیست بگویم فرمانده نیروی هوایی آلمان به هند نرود؛ شاه گفت «عجب خری است؛ ما که با هند جنگ نداریم»

یادداشت‌های اسدالله علم: عرض کردم: فرمانده نیروی هوایی آلمان که به این جا می آید، می خواهد از این جا به هند برود. سفیر آلمان از غلام میپرسید: اگر مناسب نیست بگویم نرود، یا این جا نیاید. فرمودند: عجب خری است. ما که با هند جنگ نداریم. روابط ما عادی است. دیروز که نخست وزیر لهستان چند ساعت ماند و مهمان نخست وزیر بود هم که از هند می‌آید...

کد خبر : ۲۶۵۴۴۴
بازدید : ۱۰۵
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  
 
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
 
شنبه ۳۰ دی ۱۳۵۱: صبح شرفیاب شدم.عرض کردم: دیشب که برگشتم، وزیر مختار آمریکا تلفن [و درخواست] کرد که صبح پیش من بیاید. نامه فوری از رئیس جمهور برای شاهنشاه دارد. این نامه را آورد که به نظر مبارک برسانم. به قراری که میگفت، از این که شاهنشاه روز کنگره ملی فرمایشاتی بفرمایید که خطوط قرارداد نفت روشن شود و بعد درباره آن هیچ مذاکره نتوان کرد، نگرانی زیاد دارند. ولی راستش را به شاهنشاه عرض کنم، من از دریافت این نامه ناراحت شدم. گو این که خیلی لحن مؤدبی دارد، ولی خیلی شاه دستوری است. چیزی نفرمودند. مدتی فکر کردند، بعد جوابی دیکته کردند که من یادداشت کردم. عرض کردم:... اگر از آن نامه عصبانی شدم، از این جواب هم لذت بردم....
 
عرض کردم: سفیر انگلیس هم صبح به غلام تلفن کرد و استدعای شرفیابی دارد. فرمودند: عصری وقت بدهید. پرسیدم: فرمایشات شاهنشاه را در کنگره ما ننوشته ایم. فرمودند: چیزی نمیخوانم، بیان خواهم کرد. عرض کردم: سفیر آمریکا برای گردش شمال رفته، وقتی بر میگردد، میخواهد برای کارهای نظامی شرفیاب شود. با عجله فرمودند: مگر چه طور شده؟ عرض کردم: انجامش را میخواهد به عرض مبارک برساند. آن وقت راحت شدند. عرض کردم: فرمانده نیروی هوایی آلمان که به این جا می آید، می خواهد از این جا به هند برود. سفیر آلمان از غلام میپرسید: اگر مناسب نیست بگویم نرود، یا این جا نیاید. فرمودند: عجب خری است. ما که با هند جنگ نداریم. روابط ما عادی است. دیروز که نخست وزیر لهستان چند ساعت ماند و مهمان نخست وزیر بود هم که از هند می‌آید... عرض کردم: رئیس جمهور ونزوئلا استدعا کرده به ایران بیاید. فرمودند: از پانزدهم آوریل به بعد. عرض کردم: وزیر تسلیحات فرانسه، میشل دوبره، هم که می خواهد بیاید. فرمودند: آن هم از پانزدهم آوریل به بعد. 
 
آخری برای خنده عرض کردم: ما قدغن کردیم روز عید غدیر پرحرفی نشود. دکتر امینی که امسال از طرف رجال تبریک عرض می‌کند، نطق تملق آمیزی تهیه کرده و ناراحت شده که گفته ایم نگوید. فرمودند: مختصر بگوید؛ تفصیلش را به رادیو بدهید... بعد رفتم، جواب [نامه رئیس جمهور آمریکا] را آماده کردم... از یکی دو مطلبی که اضافه [کردم]، خیلی شاهنشاه خوششان آمد...
 
بعد از ظهر منزل ماندم و تمام کار کردم. سفیر انگلیس شرفیاب شده بود. با سبیل آویزان به من تلفن کرد که جوابم را شنیدم. فردا نامه‌های [هیوم] وزیر خارجه را برای تو می فرستم که جواب آن طور که مقرر می‌فرمایند، بدهید. معلوم شد جواب او را هم سخت مرحمت کرده اند.
 
سر شام رفتم. فرمودند: فردا سفیر آمریکا را بخواه و بگو این چه نوع روابط نزدیک است که بر اثر شکایت یک شرکت نفتی ممکن است به هم بخورد؟ مگر شما نمی گفتید ما نمی توانیم به شرکتهای نفتی توصیه بکنیم چون استقلال دارند و به حرف ما گوش نمی دهند؟ و اظهار گله و تأسف بکن از این که نیکسون چنین مطلبی را به من نوشته است، منتها از طرف خودت بگو. عرض کردم: چشم... ضمناً عرض کردم: جواب شاهنشاه دندان شکن بود، من خیلی سعی کردم آن را ملایمتر بکنم، ممکن نشد. فرمودند: مردکه به من می‌نویسد که در حفظ منافع کشور خودت دست نگهدار  تا من بگویم چه کار بکنی و اگر نکردی، روابط ما به هم میخورد. میخواهم صد سال سیاه این روابط نباشد. آن لحن ملایم تر را هم در اثر اصرار تو قبول کردم. عرض کردم: به هر حال لازم بود و تلگراف تبریک [دوره تازه ریاست جمهوری] inauguration را هم گرمتر نوشتم.فرمودند: «باشد ولی ما از هیچ کس این طور خرده فرمایش قبول نمی‌کنیم هر خری می‌خواهد باشد. من واقعاً کیف کردم. افسوس که مردم زیاد بودند و گر نه پایش را می بوسیدم. »
 
سر شام صحبت از رفتار عالی ولیعهد در اهواز شد. شاهنشاه فرمودند: قبلاً ولیعهد چانه میزند که این کار یا آن کار را نمیکنم، چنان که گفت به افتتاح فرستنده صد کیلوواتی رادیو نمی‌روم، ولی آن چه را قبول کرد خوب انجام می‌دهد.

منبع: انتخاب

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید