اندیشه‌ای رهایی‌بخش: تو خاص و منحصر‌به‌فردی، مثل همه آدم‌های دیگه!

اندیشه‌ای رهایی‌بخش: تو خاص و منحصر‌به‌فردی، مثل همه آدم‌های دیگه!

اینکه بخواهیم در نگاه شریک عاطفی، خانواده و دوستان‌مان خاص باشیم، یک مسئله است. اینکه بخواهیم فردِ منحصربه‌فرد و ویژه‌ای باشیم، مسئله‌ای کاملاً متفاوت است. مطب‌های مشاوره و روان‌درمانی پر از مراجعانی است که از کودکی این باور که از دیگران بهتر هستند را بنا به دلایلی مثلِ موقعیت اجتماعی-اقتصادی، تحصیلات، نژاد یا قبیله و فرقه، درونی کرده‌اند. باور به اینکه ما از دیگران برتریم یا باید باشیم، بار سنگینی را به ما تحمیل می‌کند!

کد خبر : ۱۲۴۹۴۶
بازدید : ۱۶۴

با خواندنِ برچسب سپرِ ماشین که می‌گفت: «همیشه یادت باشد تو خاص‌ومنحصربه‌فردی، درست مثل همه آدم‌های دیگه!» برق از سرم پرید. این برچسب که حالا روی سپر ماشینم جا خوش کرده، از آن‌هایی است که سر‌ها را به سمتِ ماشین من می‌چرخاند و آدم‌هایی که آن را می‌خوانند معمولاً بعدش لبخندی محو و یک‌وَری تحویلم می‌دهند. گویی برق از سر آن‌ها نیز می‌پرد!

این پیام مسئله‌ای را مطرح می‌کند و آن اینکه «آیا می‌توانیم بدون نیاز به خاص و ویژه بودن احساس ارزشمندی و عزت‌نفس داشته باشیم؟»

نظریه وابستگی می‌گوید کودکان باید احساس کنند پذیرفته می‌شوند، خواستنی هستند و دوست‌داشته می‌شوند. ما نیاز داریم حس کنیم که در نگاه مراقبانمان خاص هستیم تا بتوانیم سطحی پایه از امنیتِ درونی را در وجودمان شکل دهیم. حتی به عنوان بزرگسال، نیاز داریم حس کنیم که برای شرکای عاطفی و دوستان صمیمی‌مان خاص هستیم.

اما چه زمانی میل ما به خاص یا منحصربه‌فرد بودن ـ برای خودمان و جامعه ـ دردسرساز و وبال گردن می‌شود؟

اینکه بخواهیم در نگاه شریک عاطفی، خانواده و دوستان‌مان خاص باشیم، یک مسئله است. اینکه بخواهیم فردِ منحصربه‌فرد و ویژه‌ای باشیم، مسئله‌ای کاملاً متفاوت است. مطب‌های مشاوره و روان‌درمانی پر از مراجعانی است که از کودکی این باور که از دیگران بهتر هستند را بنا به دلایلی مثلِ موقعیت اجتماعی-اقتصادی، تحصیلات، نژاد یا قبیله و فرقه، درونی کرده‌اند. باور به اینکه ما از دیگران برتریم یا باید باشیم، بار سنگینی را به ما تحمیل می‌کند!

یک مراجعه‌کننده می‌گوید: «والدین من همیشه به من گفته‌اند که تو شبیه دیگران نیستی. تو خاصی.» این پیام ممکن است مثبت باشد، زیرا حسِ عزت‌نفس و خودارزشمندی را در فرد ایجاد می‌کند. هرچند ممکن است خلافِ عقل سلیم به نظر برسد، اما درواقع این پیام‌ها می‌توانند نتیجه معکوس داشته باشند.

خاص‌بودن به این معنا بود که او باید ظاهر خاصی داشت و به طریقِ خاصی رفتار می‌کرد ـ درواقع نیاز داشت آن هویتی را که می‌خواست دیگران از او بشناسند را مدام بازتاب دهد! او مجبور بود طوری صحبت کند، لباس بپوشد یا رفتار کند که متناسب و در شأنِ «یک فردِ خاص» بود. وقتی بحران همه‌گیری کرونا باعث شد که او شغلش را از دست بدهد، او با اینکه پس‌انداز کمی داشت و پول کافی برای تهیه غذا نداشت، برای شغل‌های کم‌تر از شأن خودش، درخواست نداد. در جهان‌بینی او، آدم‌های خاص خودشان را برای پذیرشِ کار‌های دمِ‌دستی تحقیر نمی‌کنند!

همان‌طور که جلسات درمانی پیش می‌رفت، متوجه شد که طلب‌کردنِ خاص بودن بار سنگینی روی شانه‌های او شده که دیگر نمی‌خواهد آن را حمل کند. رسیدن به این درک که او هم می‌تواند یک آدم معمولی مثلِ همه ما باشد و اینکه خودارزشمندی او ارتباطی به رفتار به طریقی خاص یا لباس‌پوشیدن به شکلی ویژه ندارد، برایش احساسِ رهایی را به همراه داشت. او می‌توانست بدون تصویرِ ساختگی و جعلی‌ای که برای عرضه به جهان از خودش ساخته بود، احساسِ اصالت و منحصربه‌فرد بودن بکند.

او فهمید که بعضی آدم‌ها او را دوست دارند و بعضی دیگر ندارند. او فقط می‌توانست کیستیِ خودش را کنترل کند، و احساسات و نیاز‌های واقعی خودش را محترم بشمارد و شجاعانه به استقبال هر اتفاقی که ممکن بود برایش رخ دهد برود.

داشتن یک زندگی اصیل ـ با درنظر گرفتن همه نقاط قوت و ضعف‌مان ـ فرصتِ تجربه صمیمیت‌های رضایت‌بخش و اصیل را برای ما فراهم می‌کند. پیوند‌های ثمربخش و خشنودکننده فقط در فضای اصالتِ متقابل رشد می‌کند. افراد اصیل کسانی هستند که می‌کوشند اعمال‌شان بر طبقِ ارزش‌ها و باور‌های اصلی‌شان باشد و امیدوارانه تلاش می‌کنند که این باور‌ها و ارزش‌ها را با خودِ واقعی‌شان مطابقت دهند.

اندیشه‌ای رهایی‌بخش: تو خاص و منحصر‌به‌فردی، مثل همه آدم‌های دیگه!

مشکلِ رهاسازی و خودبودن

احتمالاً زمانی که فکر می‌کنیم از دیگران بهتر هستیم، احساس می‌کنیم که باید تصویری از خودمان را عرضه کنیم که کاملاً بدونِ نقص و محدودیت است. ما ممکن است تسلیمِ خطرِ کمال‌طلبی بشویم و خودمان را قانع کنیم که اگر مردم ببینند تا‌چه‌اندازه کامل و خاص هستیم، دیگر نمی‌توانند ما را شرمنده و خجالت‌زده کنند. هم‌چنین ممکن است دچار «پشت‌گوش‌اندازی» شویم:، زیرا خودمان را قانع می‌کنیم که اگر در هیچ کاری شکست نخوریم و همه کار‌ها را کامل انجام دهیم، دیگر هیچ‌کسی نمی‌تواند به ما اتهامی وارد کند.

واقعیت این است که ما در برخی کار‌ها از دیگران بهتر هستیم، اما در سایر چیز‌ها به خوبی آن‌ها نیستیم. هیچ دلیلی ندارد که به دلیلِ محدودیت ها‌ی مان شرمنده باشیم. این فقط باور‌های نهفته در ذهن‌مان است که به ما القاء می‌کند اگر محدودیت‌ها و نقص‌هایی داشته باشیم، دیگر ارزشمند و خاص نیستیم.

درحقیقت ما بدونِ خودشیفتگی، متورم‌شدن [باد به غبغب‌انداختن]، اعتمادبه‌نفسِ بیش‌ازحد یا خودبزرگ‌نمایی، می‌توانیم از خودمان مطمئن باشیم و خودمان را تأیید کنیم.

آنچه تو را «تو» می‌کند، منحصربه‌فرد است. درحالیکه ما ویژگی‌های مشترکی با دیگران داریم، اما صاحبِ شخصیت و ویژگی‌های شخصیتیِ منحصربه‌فردی هستیم. بودنِ ما در این جهان، از سبک و روشِ خاص ما پیروی می‌کند. ما بی‌بدیل هستیم.

تشخیصِ اینکه بدونِ برتر و بهتر بودن از دیگران هم ارزشمند و باارزش هستیم، آرامشی فوق‌العاده را برای‌مان به همراه می‌آورد. درحقیقت ما به روشِ «منحصربه‌فردِ» خودمان «خاص» هستیم، درست مثلِ هر فرد دیگری!

منبع: راهنماتو

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید