ترس را در تصمیم هایتان شرکت دهید!
همه کارآفرینان ترسهای مشابهی دارند؛ ترسهایی مانند از دست دادن درآمدهای فعلی و آینده، غرق شدن در بدهیها، انجام ندادن امور، آن طور که میخواستند، ناامید کردن دیگران و از دست دادن اعتماد به نفس. مایکل دل رئیس و بنیانگذار شرکت رایانهای دل تصدیق میکرد که ترس او این بود که در مسیری فراتر از حد تحمل و درک خود قرار بگیرد.
کد خبر :
۵۱۸۸۸
بازدید :
۲۰۰۳
استفان استنلی | همه کارآفرینان ترسهای مشابهی دارند؛ ترسهایی مانند از دست دادن درآمدهای فعلی و آینده، غرق شدن در بدهیها، انجام ندادن امور، آن طور که میخواستند، ناامید کردن دیگران و از دست دادن اعتماد به نفس. مایکل دل رئیس و بنیانگذار شرکت رایانهای دل تصدیق میکرد که ترس او این بود که در مسیری فراتر از حد تحمل و درک خود قرار بگیرد.
اندرو گروو، مدیر شرکت اینتل، که کتابش را در سال ۱۹۹۶ « تنها بیپروایان پایدارند» نام نهاد، در مقالهای در مجله فورچون به یاد میآورد از اینکه یک شغل امن را برای رفتن به شرکت اینتل ترک کند آنقدر ترسیده بود که شبها کابوس میدید.
حجم وسیعی از ادبیات کارآفرینی برخورد با ترس را از طریق مواجه شدن با آن پیشنهاد دادهاند. اما طی دوره ترقی و شکست حباب داتکام در دهه ۱۹۹۰، نگرش آمریکاییها به سوی این ترسها افراطی شد. (حباب داتکام یک حباب اقتصادی در خلال سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ میلادی بود که طی آن بازارهای بورس سهام کشورهای صنعتی دنیا شاهد رشد سریع ارزش مالی شان بودند که از رشد بخش اینترنت و شاخههای مرتبط با آن ناشی میشد.)
افراد جوان، دیگر از ورشکستگی نمیترسیدند؛ در عوض، آن را به عنوان یک افتخار تلقی میکردند! از دست دادن ۳۰ میلیون دلار در ۱۸ ماه نه تنها یک کار بزرگ بود که ارزش توجه کردن را داشت و بلیتی برای پیشنهادهای بزرگتر بود.نه هرگز باید با ترس احساس راحتی کنید و نه تلاش کنید تا بر آن غلبه کنید یا آن را مورد بیاعتنایی قرار دهید.
حجم وسیعی از ادبیات کارآفرینی برخورد با ترس را از طریق مواجه شدن با آن پیشنهاد دادهاند. اما طی دوره ترقی و شکست حباب داتکام در دهه ۱۹۹۰، نگرش آمریکاییها به سوی این ترسها افراطی شد. (حباب داتکام یک حباب اقتصادی در خلال سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ میلادی بود که طی آن بازارهای بورس سهام کشورهای صنعتی دنیا شاهد رشد سریع ارزش مالی شان بودند که از رشد بخش اینترنت و شاخههای مرتبط با آن ناشی میشد.)
افراد جوان، دیگر از ورشکستگی نمیترسیدند؛ در عوض، آن را به عنوان یک افتخار تلقی میکردند! از دست دادن ۳۰ میلیون دلار در ۱۸ ماه نه تنها یک کار بزرگ بود که ارزش توجه کردن را داشت و بلیتی برای پیشنهادهای بزرگتر بود.نه هرگز باید با ترس احساس راحتی کنید و نه تلاش کنید تا بر آن غلبه کنید یا آن را مورد بیاعتنایی قرار دهید.
ترس یک واکنش طبیعی است که باید با شرکت دادن آن در تصمیمگیری و برنامهریزی آن را بپذیرید. باید تنها ترس را درک کنید. ترس بزرگترین انگیزه دهنده است. در واقع ترس شما را در شرایط سخت میگذارد و وقتی در شرایط سخت قرار گرفتید، سختتر کار میکنید. در فیلم «مرد سیندرلایی»، این ترس از دست دادن خانوادهاش بود که یک بوکسور ازپا افتاده به نام جیمز براداک را بر آن داشت تا مسابقات قهرمانی سنگینوزن جهان را ببرد.
گرچه، ممکن است دشوار به نظر برسد که تصدیق کنیم بدون فشار ناشی از ترس، برخی از ما به سادگی انگیزهای برای عمل کردن نداریم. حکایت زیر در مورد نویسنده معروف، شروود اندرسون را در نظر بگیرید:
نخستین ناشر اندرسون، با شناخت پتانسیل او، ترتیبی داد تا یک چک هفتهای برای او بفرستند به این امید که فشار مالی او را کاهش دهد و بتواند آزادانهتر بنویسد. گرچه، پس از چند هفته، اندرسون آخرین چک خود را به دفتر ناشر برد و توضیح داد که «این کار بیفایده است. من فهمیدهام که کار کردن با وجود امنیت مالی غیرممکن است.»
در واقع ترس یک مکانیزم دفاعی طبیعی و بخشی از غریزه نجات شماست. ترس شما را قادر میسازد تا حس آگاهی از محیط داشته باشید، بنابراین احتمال غافلگیر شدن از سوی یک رقیب جدید یا یک تکنولوژی را کاهش میدهد. وقتی شما بیشتر احساس راحتی کنید، کسبوکار شما بیشتر در معرض خطر است و بنابراین ترس شما میتواند احتمال اینکه فعالیت اقتصادیتان تبدیل به موفقیت شود را افزایش دهد.
یک نکته احتیاطی در مورد ترس: ترس میتواند برخی افراد را ناتوان کند. پیام این قسمت این است که با پذیرش ترس، کیفیت تصمیمات و اعمال شما بهبود خواهد یافت.
خلاصه این بخش
• هر کارآفرینی ترس را تجربه میکند.
• شما باید ترس را بپذیرید چرا که ترس بزرگترین انگیزهدهنده است.
• ترس یک مکانیزم دفاعی طبیعی است.
• ترسهای شما باید در فرآیند تصمیمگیریتان شرکت داده شود.
• ترس منجر به عملکرد بهتر خواهد شد.
بخش دوم کتاب به معرفی اصولی میپردازد که منجر به آسان شدن تصمیمگیری و افزایش شانس موفقیت فعالیتهای اقتصادی شما میشود. درحالیکه همزمان در صورت عدم موفقیت، به شما شانس دوبارهای میدهد. تاکید این بخش روی حداکثرسازی پتانسیل بلندمدت به وسیله حداقلسازی ریسکهای کوتاهمدت است. این بخش ۸ اصل را پوشش میدهد که به ترتیب در مقالات آتی منتشر خواهد شد. ابتدا به توضیح اصل اول خواهیم پرداخت:
روی همه داراییات ریسک نکن
همیشه برای سخنرانان انگیزشی آسان بوده است که دیگران را ترغیب به پذیرش ریسکهای بزرگ کنند. در نهایت این پول آنها نیست که سرمایهگذاری میشود. اما برای فردی که همه چیز را در معرض ریسک میگذارد و برنده میشود، این فکر همیشه وجود دارد که «خب هزاران نفر وجود دارند که همه چیز را در معرض ریسک میگذارند و در نهایت شکست میخورند!»
چرا بسیاری از کارآفرینان زیاد ریسک میکنند؟ بخشی از دلیل آن فشار اجتماعی است. یک تصور اشتباه وجود دارد که میزانی از ریسک که یک نفر میخواهد اخذ کند، تا حدی نشانهای از شخصیت اوست. که نشان میدهد فردی که یک ریسک بزرگ اخذ کرده و شکست خورده است، قابلتحسینتر از کارآفرینی است که محتاطانهتر اقدام کرده و پساندازهای زندگی خود را از دست نداده است. هر کارآفرینی باید برخی ریسکها را بپذیرد؛ اما اخذ ریسکهای بزرگتر به تنهایی شایستگی کارآفرینی را نشان نمیدهد. کارآفرینان موفق، مدیران ریسک هستند نه اتخاذکنندگان آن. به عبارت دیگر، ریسکهای شما باید با احتیاط در برابر اهداف، شخصیت، تجربه، ماهیت فرصت و نوع فعالیت اقتصادی شما اندازهگیری شود. بهعنوان مثال، هر چه تجربیات مرتبط بیشتر داشته باشید، به احتمال بیشتر خواهید توانست بر نااطمینانیهای یک پروژه پرمخاطرهتر فائق بیایید. درواقع، تجربه به شما اجازه میدهد تا روندها را در بازار مشاهده کنید و فروض بهتری بسازید، بنابراین ریسک را کاهش داده و جنبههای مثبت را افزایش دهید. باید به خاطر بسپارید که هر چه دست به ریسکهای بزرگتری بزنید، شکست پتانسیل بزرگتری خواهد داشت و بهبود دشوارتر خواهد شد. گرچه مدیریت ریسکها یک چالش مداوم برای کارآفرینان است، اما در مراحل اولیه فعالیت اقتصادی شما و زمانی که تصمیم میگیرید چه مدل کسبوکاری را دنبال خواهید کرد، این مساله مهمتر و ضروریتر است. این بخش بر ۴ قانون ساده تمرکز میکند تا به شکلدهی ایده کسبوکار شما کمک کند:
۱. ایدههای آسان نسبت به ایدههای نوآورانه کمتر ریسکپذیر هستند.
۲. حتی جادهای که بارها طی شده نیز چیزی برای شگفتانگیز بودن دارد.
۳. ایدههای بزرگ اغلب دارای تکنولوژی پایینی هستند.
۴. اجرای یک ایده مهمتر از خود ایده است.
نخستین ناشر اندرسون، با شناخت پتانسیل او، ترتیبی داد تا یک چک هفتهای برای او بفرستند به این امید که فشار مالی او را کاهش دهد و بتواند آزادانهتر بنویسد. گرچه، پس از چند هفته، اندرسون آخرین چک خود را به دفتر ناشر برد و توضیح داد که «این کار بیفایده است. من فهمیدهام که کار کردن با وجود امنیت مالی غیرممکن است.»
در واقع ترس یک مکانیزم دفاعی طبیعی و بخشی از غریزه نجات شماست. ترس شما را قادر میسازد تا حس آگاهی از محیط داشته باشید، بنابراین احتمال غافلگیر شدن از سوی یک رقیب جدید یا یک تکنولوژی را کاهش میدهد. وقتی شما بیشتر احساس راحتی کنید، کسبوکار شما بیشتر در معرض خطر است و بنابراین ترس شما میتواند احتمال اینکه فعالیت اقتصادیتان تبدیل به موفقیت شود را افزایش دهد.
یک نکته احتیاطی در مورد ترس: ترس میتواند برخی افراد را ناتوان کند. پیام این قسمت این است که با پذیرش ترس، کیفیت تصمیمات و اعمال شما بهبود خواهد یافت.
خلاصه این بخش
• هر کارآفرینی ترس را تجربه میکند.
• شما باید ترس را بپذیرید چرا که ترس بزرگترین انگیزهدهنده است.
• ترس یک مکانیزم دفاعی طبیعی است.
• ترسهای شما باید در فرآیند تصمیمگیریتان شرکت داده شود.
• ترس منجر به عملکرد بهتر خواهد شد.
بخش دوم کتاب به معرفی اصولی میپردازد که منجر به آسان شدن تصمیمگیری و افزایش شانس موفقیت فعالیتهای اقتصادی شما میشود. درحالیکه همزمان در صورت عدم موفقیت، به شما شانس دوبارهای میدهد. تاکید این بخش روی حداکثرسازی پتانسیل بلندمدت به وسیله حداقلسازی ریسکهای کوتاهمدت است. این بخش ۸ اصل را پوشش میدهد که به ترتیب در مقالات آتی منتشر خواهد شد. ابتدا به توضیح اصل اول خواهیم پرداخت:
روی همه داراییات ریسک نکن
همیشه برای سخنرانان انگیزشی آسان بوده است که دیگران را ترغیب به پذیرش ریسکهای بزرگ کنند. در نهایت این پول آنها نیست که سرمایهگذاری میشود. اما برای فردی که همه چیز را در معرض ریسک میگذارد و برنده میشود، این فکر همیشه وجود دارد که «خب هزاران نفر وجود دارند که همه چیز را در معرض ریسک میگذارند و در نهایت شکست میخورند!»
چرا بسیاری از کارآفرینان زیاد ریسک میکنند؟ بخشی از دلیل آن فشار اجتماعی است. یک تصور اشتباه وجود دارد که میزانی از ریسک که یک نفر میخواهد اخذ کند، تا حدی نشانهای از شخصیت اوست. که نشان میدهد فردی که یک ریسک بزرگ اخذ کرده و شکست خورده است، قابلتحسینتر از کارآفرینی است که محتاطانهتر اقدام کرده و پساندازهای زندگی خود را از دست نداده است. هر کارآفرینی باید برخی ریسکها را بپذیرد؛ اما اخذ ریسکهای بزرگتر به تنهایی شایستگی کارآفرینی را نشان نمیدهد. کارآفرینان موفق، مدیران ریسک هستند نه اتخاذکنندگان آن. به عبارت دیگر، ریسکهای شما باید با احتیاط در برابر اهداف، شخصیت، تجربه، ماهیت فرصت و نوع فعالیت اقتصادی شما اندازهگیری شود. بهعنوان مثال، هر چه تجربیات مرتبط بیشتر داشته باشید، به احتمال بیشتر خواهید توانست بر نااطمینانیهای یک پروژه پرمخاطرهتر فائق بیایید. درواقع، تجربه به شما اجازه میدهد تا روندها را در بازار مشاهده کنید و فروض بهتری بسازید، بنابراین ریسک را کاهش داده و جنبههای مثبت را افزایش دهید. باید به خاطر بسپارید که هر چه دست به ریسکهای بزرگتری بزنید، شکست پتانسیل بزرگتری خواهد داشت و بهبود دشوارتر خواهد شد. گرچه مدیریت ریسکها یک چالش مداوم برای کارآفرینان است، اما در مراحل اولیه فعالیت اقتصادی شما و زمانی که تصمیم میگیرید چه مدل کسبوکاری را دنبال خواهید کرد، این مساله مهمتر و ضروریتر است. این بخش بر ۴ قانون ساده تمرکز میکند تا به شکلدهی ایده کسبوکار شما کمک کند:
۱. ایدههای آسان نسبت به ایدههای نوآورانه کمتر ریسکپذیر هستند.
۲. حتی جادهای که بارها طی شده نیز چیزی برای شگفتانگیز بودن دارد.
۳. ایدههای بزرگ اغلب دارای تکنولوژی پایینی هستند.
۴. اجرای یک ایده مهمتر از خود ایده است.
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
۰