مدیران موفق در ۲۰۱۸ چه آموختند؟

مدیران موفق در ۲۰۱۸ چه آموختند؟

سال ۲۰۱۸ در حالی به پایان رسید که دنیا از نظر اقتصادی و سیاسی در بلاتکلیفی به سر می‌برد. از تهدیدات تجاری ترامپ گرفته تا مذاکرات پس از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، همه این‌ها دست به دست هم داده‌اند تا پیش‌بینی آینده سخت‌تر و سخت‌تر شود.

کد خبر : ۶۶۵۹۶
بازدید : ۱۱۷۰
ما در business insider از هشت مدیر ارشد اجرایی پرسیدیم که در این سال پر تلاطم، چه درس‌هایی گرفته‌اند. داستانشان را از زبان خودشان می‌شنویم:
مدیران موفق در ۲۰۱۸ چه آموختند؟

بن تامپسون
مدیر ارشد اجرایی Employment Hero

من در سال ۲۰۱۸ آموختم که هر چیزی ممکن است. چه کسی فکرش را می‌کرد که یک ماشین به فضا برود یا کیم جونگ اون از کافه‌ای در سنگاپور بازدید کند؟ این اتفاقات برای من الهام‌بخش بودند تا اهداف بزرگ‌تری برای خودم تعیین کنم و برای رسیدن به آن‌ها تلاش کنم.

همین حالا که دارم این متن را می‌نویسم، شرکت ما در گیرودار یک تحول بزرگ است. ما یک پلت‌فرم آنلاین مدیریت منابع انسانی هستیم و وقتی پنج سال پیش، کار را شروع کردیم، تمرکزمان روی کارفرما بود و سوال اصلی‌مان این بود: «چطور به کارفرمایان کمک کنیم که به راحتی کارمندان را استخدام و مدیریت کنند؟»

وقتی به این هدف رسیدیم، تمرکزمان را روی کارمندان معطوف کردیم. حالا سوالمان این است که چطور می‌توانیم به کارمندان کمک کنیم که از حقوقشان استفاده بهینه کنند و زندگی حرفه‌ای خودشان را ارتقا دهند. این تغییر طرز فکر، یک تحول بزرگ در سازمان ما بوده. تک تک واحد‌ها حالا باید از یک زاویه جدید به مسائل نگاه کنند و اهداف جدید تعیین کنند.

از واحد تولید تا تیم فروش، همه باید افق دیدمان را وسیع‌تر می‌کردیم.

ما از تاکتیک‌های تطبیقی استفاده می‌کنیم و هنگام استخدام افراد، به جای تمرکز بر مهارت ها، بیشتر روی تناسب فرهنگی تمرکز داریم (چون همه چیز در اینجا روند سریعی دارد و ما به افرادی نیاز داریم که از قافله عقب نمانند). همه این‌ها کمک کرده که به سرعت تغییر و توسعه پیدا کنیم.

هر چیزی ممکن است، به خصوص اگر افراد مناسبی را دور خودتان جمع کرده باشید.

اسکات پرایس
مدیر ارشد اجرایی PropertyShares

نیاز به افزایش سرمایه، دغدغه اصلی رهبر هر کسب‌وکاری است، اما من بار‌ها و بار‌ها شاهد شرکت‌هایی بوده‌ام که سرمایه‌شان افزایش یافته و بعد، با شکست مواجه شده‌اند.

به‌عنوان یک مدیر ارشد و یک سرمایه‌گذار فرشته (angel investor) به شدت تاکید می‌کنم که به هیچ وجه دست به سرمایه‌گذاری خطرپذیر نزنید، مگر اینکه واقعا به آن نیاز داشته باشید.

یکی از دوستانم ۱۰ میلیون دلار سرمایه جذب کرد و سپس، شاهد سقوط شرکتش بود، چون اعضای هیات مدیره نتوانستند بر سر یک استراتژی مناسب به توافق برسند. در همین حال، یکی دیگر از دوستانم، تنها به دو میلیون دلار سرمایه اکتفا کرد. حالا شرکتش هنوز پابرجاست و ۱۰۰ میلیون دلار ارزش دارد.

حرف اصلی من این است که پول نقد، ضامن موفقیت نیست و اکثر اوقات، علت شکست شرکت‌ها کمبود سرمایه نیست، بلکه ناتوانی در پیدا کردن بازار مناسب است.

توصیه من به شما این است که وقتی تازه کار هستید، مثلا اولین باری که محصولی تولید می‌کنید، زیاد درگیر این نباشید که همه چیز بی‌عیب و نقص پیش برود. «رید هافمن»، بنیان‌گذار و رئیس هیات مدیره لینکدین می‌گوید: «اگر اولین نسخه محصولتان، شما را دلسرد نکند، معنی‌اش این است که زیادی وسواس به خرج داده‌اید و محصول را خیلی دیر عرضه کرده‌اید.»، اما پس از آن، باید محصول خود را دائما عیب یابی کنید و این باید اولویت شما در بلندمدت باشد.

اگر این کار را بکنید، سرمایه‌گذاران برای همکاری با شما سر و دست خواهند شکست. در این مقطع، مهم‌ترین چیزی که باید در نظر داشته باشید، شناسایی سرمایه‌گذاری است که برای همکاری با شما مناسب است.

شما به‌عنوان موسس یک کسب‌وکار، شاید فراموش کنید که وقتی در حال جذب سرمایه هستید، سرمایه‌گذاران در حال محک زدن کسب‌وکار شما هستند. شما نیز باید آن‌ها را محک بزنید و از خودتان بپرسید: «آیا چشم اندازهایمان مثل هم است؟» یا «آیا بر سر زمان بندی‌ها با هم توافق داریم؟» یا «آن‌ها به جز پول نقد، چه ارزشی را به کسب‌وکار من اضافه می‌کنند؟»

پس وقتی به دنبال جذب سرمایه هستید، هوشمندانه و استراتژیک عمل کنید. فقط به فکر جمع‌آوری پول نباشید. در وهله اول بازار مناسب را پیدا کنید و اولین کسی که در شرکت را زد، چشم بسته قبول نکنید.

تیم بس
مدیر ارشد اجرایی ShareRing

درسی که در سال ۲۰۱۸ گرفتم این بود که انتظار هر اتفاق غیرمنتظره‌ای را داشته باشم. ممکن است به بهترین شکل برنامه‌ریزی کرده باشید. اما همه چیز به سرعت در حال تغییر است. استراتژی‌ها و اولویت‌ها دائما تغییر می‌کنند و همیشه ممکن است چیزی که اصلا انتظارش را ندارید، اتفاق بیفتد.

معیار خوب بودن یک مدیر، توانایی او در مدیریت فراز‌و‌نشیب‌های غیرمنتظره است. وقتی کسب‌وکار شما در حال رشد است و «شدیدا» نیاز به استخدام نیروی جدید دارید، عجله نکنید که اولین گزینه را استخدام کنید.

کمی صبر کنید تا فرد مناسب با تیمتان را پیدا کنید، وگرنه، رشد کسب‌وکار متوقف خواهد شد. یک سیب خراب، بقیه سیب‌ها را فاسد می‌کند. شاید ابتدا متوجه نشوید، اما وقتی کسی را که با شما تناسب ندارد استخدام می‌کنید، در واقع دارید بذر نابودی کسب‌وکارتان را می‌کارید.

پیتر دیوید
مدیر ارشد اجرایی Keaz

از خود راضی بودن، مرگ است. درست همان لحظه‌ای که آرامش پیدا می‌کنی و با خودت می‌گویی: «چه خوب! همه کار‌ها دارند به خوبی پیش می‌روند»، ناگهان یک چیزی تغییر می‌کند.

تکنولوژی، رقابت، اطلاعات، نیاز‌های مشتریان، دولت‌ها، خواسته‌های کارکنان و نحوه تعامل ما با آن‌ها دائما در حال تغییرند.

ما در عصر «بی‌درنگ» زندگی می‌کنیم. ما به‌عنوان یک استارت‌آپ خارج از ملبورن، که در آمریکا و ویتنام هم کار می‌کنیم، شاید بیش از هر کسی تحت تاثیر این تغییرات بوده‌ایم.

برای اینکه شکوفا شویم، من یاد گرفتم که به اعضای تیمم اعتماد کنم و مسوولیت‌های بزرگ‌تر را به آن‌ها محول کنم و هر کس، پاسخگوی عملکردش باشد. تمرکز اصلی من روی نتایج است. کارکنان را همواره در جریان اهداف و وضعیت کسب‌وکار قرار می‌دهم (چه خوب، چه بد) و اجازه می‌دهم اشتباه کنند. البته اگر مشکلی پیش آمد، باید از آن‌ها حمایت کنم وگرنه دفعه بعد که مشکلی پیش بیاید، کسی تمایل به مشارکت نخواهد داشت.

من در حالی دارم این متن را می‌نویسم که پروازم دارد در هنگ کنگ فرود می‌آید، از هوشی مین (شهری در ویتنام). از همان اول هم می‌دانستم که ما در انزوا به موفقیت نمی‌رسیم. به‌عنوان یک شرکت نرم‌افزاری در حال رشد، باید از مرز‌های استرالیا فراتر می‌رفتیم.

این نیازمند زمان و تعهد است. بدون پول هنگفت هم می‌شود به این هدف رسید، اما باید هزینه‌هایمان را مدیریت کنیم و حواسمان به دخل و خرجمان باشد. ما برای پیدا کردن شریکان متعهد که چشم‌انداز ما را قبول داشته باشند، کلی تلاش کرده‌ایم. حالا هم برای جلب و حفظ اعتماد آنها، هر زمانی از شبانه‌روز که با ما تماس بگیرند، جوابگویشان هستیم، حتی نصف شب (که البته این یکی از پیامد‌های کار کردن با شریکان خارجی است).

برای ما، انجام کار‌هایی که از آن‌ها لذت می‌بریم از هر چیزی مهم‌تر است، البته خارج از حوزه کار. من خودم سعی می‌کنم اگر امکانش باشد خانواده‌ام را با خودم به سفر‌های کاری ببرم.

نوآ ایبلسون
مدیر ارشد اجرایی ShareRoot

یک درس کلیدی که من در سال ۲۰۱۸ گرفتم این بود که وقتی یک قانون گسترده تصویب می‌شود، نباید تصور کنیم که تمام کسب‌وکار‌ها و صنایعی که تحت تاثیر قرار گرفته‌اند، آمادگی لازم را برای اجرای آن قانون و پیامدهایش داشته‌اند.

وقتی قانون GDPR (مقررات حفاظت از اطلاعات عمومی) تصویب شد، کاملا مشخص بود که همه شرکت‌ها برای مواجهه با الزامات قانونی آن، به یک اندازه آمادگی نداشتند، چون سرشان گرم اداره کسب‌وکارشان بود.

با وجود این، برای من خیلی جالب بود که این قانون که در سطح کلان لازم‌الاجرا بود، باعث شد بعضی‌ها سردرگم شوند و بعضی دیگر، ماجرا را اصلا جدی نگیرند. این برای من یک هشدار بود که این شرکت‌ها به یک کارشناس نیاز دارند تا به آن‌ها اطلاعات دهد، آموزششان دهد و راهنمایی‌شان کند. توصیه من به کسب‌وکار‌ها این است که تغییر را با آغوش باز بپذیرند و آن را محور اصلی کسب‌وکارشان قرار دهند که وقتی شرایط مشابهی پیش آمد، دچار شوک فرهنگی نشوند و بتوانند تحولات را درک کنند.

برگشت‌پذیری کسب‌وکارتان را افزایش دهید و یاد بگیرید به سرعت با تغییرات همگام شوید.

دکتر جرو دکر
مدیر ارشد اجرایی Signavio

یکی از اصولی که ما از ابتدا در کسب‌وکارمان رعایت کرده‌ایم، پاسخ‌دهی به مشتریان است، نه به رقیبان.

به این منظور، ما از ماهیت تراکنشی کسب‌وکار فراتر رفتیم و برنامه‌هایمان را طوری طراحی می‌کنیم که هنگام دگرگونی‌های دیجیتال، اولویت اصلی، تجربه مشتریان باشد. وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که گاهی ظهور چند متد جدید و ابتدایی، کل یک صنعت را متزلزل کرده است.

کار ما عرضه نرم‌افزار‌های مدیریتی است و هدفمان کمک به کسب‌وکارهاست تا از شناسایی موانع رشد فراتر روند. ما می‌خواهیم با کمک نوآوری‌های دیجیتال به آن‌ها قدرت دهیم تا در حوزه کاری خودشان، پیشگام شوند.

شرکت‌ها معمولا منابع، سرمایه و داده‌های مربوط به بازار را در دست دارند، اما اگر رویکرد مشتری‌محوری را پیش نگیرند، غول‌های یک عرصه به هیولا‌هایی تبدیل می‌شوند که نتوانسته‌اند به موقع، پاسخگوی نیاز‌های متغیر مشتریان باشند.

اسکات هندسیکر
مدیر ارشد اجرایی CyRise

استخدام افراد با استعداد سخت است. استاندارد‌هایی که هنگام جذب نیرو استفاده می‌کنید تعیین‌کننده موفقیت یا شکست شما خواهند بود. وقتی من به گذشته نگاه می‌کنم، می‌بینم که بزرگ‌ترین شکست من، استفاده از روش‌های نادرست جذب نیرو بوده.

حالا با استفاده از آن تجربیات، روش خود را تغییر داده‌ام که باعث شده نتایج بهتری بگیرم. یکی از بزرگ‌ترین تغییراتی که ایجاد کردم، بالا بردن سطح استاندارد‌های جذب نیرو بود.

حالا وقتی می‌خواهم نیرو استخدام کنم، به کیفیت بیشتر اهمیت می‌دهم. ابتدا سعی می‌کنم جایگاه شغلی مربوطه را کاملا درک کنم و ببینم موفقیت در آن جایگاه، چطور تعریف می‌شود. حالا به اندازه کافی تجربه دارم که بتوانم یک کاندیدای «فوق‌العاده» را تشخیص دهم و به کمتر از آن قناعت نکنم.

حاضرم سختی‌های کمبود نیرو را تحمل کنم، اما کسی را استخدام نکنم که «از هیچی بهتر است.»

وقتی استاندارد‌ها و انتظاراتتان از خود و بقیه را بالا می‌برید، معمولا در کوتاه مدت با دردسر مواجه می‌شوید. باید این دردسر‌ها را به جان بخرید تا از مزایای آن در بلندمدت بهره‌مند شوید. ارزشش را دارد.

اندرو لوگن
مدیر ارشد اجرایی OneCrop

برنامه‌ریزی روزانه، موثرترین تکنیک برای رسیدن به اهداف است. اگر بخش‌های ارزشمند کار خود را شناسایی و هر روز برای آن برنامه‌ریزی نکنید، هر روز در انبوهی از ایمیل‌ها و کار‌های غیرضروری دست و پا خواهید زد و در نتیجه، کاری از پیش نخواهید برد. یک مشاور کار بلد، می‌تواند عامل موفقیت شما باشد. شما به‌عنوان یک مدیر ارشد نمی‌توانید در همه زمینه‌ها تخصص داشته باشید. پس باید مشاورانی پیدا کنید که در زمینه پروژه‌ای که در حال اجراست، تخصص داشته باشند.
سپس به اندازه ارزشی که برای شما به ارمغان می‌آورند، به آن‌ها دستمزد دهید. می‌خواهم روی واژه «کار بلد» تاکید کنم، چون مشاوران بی‌تجربه ممکن است موقعیت شما را به مخاطره بیندازند و حتی شرایط را بدتر از قبل کنند.

اگر کاری را با هزینه کم انجام دهید، یا از شریکان خود کمک بگیرید، باید بعدا به نوعی آن را جبران کنید. به‌عنوان یک استارت‌آپ باید بتوانید خیلی از کار‌ها را بدون دریافت پول یا کمک از افراد خارجی انجام دهید. اما اگر کسی به هر نحوی به شما لطفی کرد، بدانید که در آینده حتما در عوضش از شما چیزی خواهد خواست. به‌علاوه، اگر فعلا نمی‌خواهید یا نمی‌توانید هزینه کنید، ممکن است بعدا مجبور شوید دو برابر هزینه کنید که مشکل رفع شود.

حس شما معمولا درست می‌گوید. به‌عنوان یک مدیر ارشد، شما کلی تجربه شخصی و تجاری دارید. همین تجربیات، باعث می‌شوند احساسی که نسبت به اتفاقات پیرامونتان دارید، درست باشند. اغلب اوقات، وقتی حس می‌کنید یک جای کار می‌لنگد، واقعا یک مشکلی وجود دارد. در این مواقع باید دست نگه دارید و به این فکر کنید که چرا چنین حسی دارید و چه کار‌هایی برای تغییر آن می‌توانید انجام دهید. استرس، پیام بدن شماست که می‌گوید یک جای کار اشکال دارد و باید درست شود.

سختی کشیدن امروز، از درد فردا جلوگیری می‌کند. امروز و فردا کردن و پشت گوش انداختن مسائل مهم، فقط باعث سردرگمی و رنجش شما می‌شود. در بیان مسائل با کارکنان خود روراست باشید. آن‌ها حرفه‌ای هستند. اگر نتوانند آن را هضم کنند، مشکل خودشان است. واژه‌های «متشکرم» و «ببخشید» را فراموش نکنید. گفتن این دو واژه نشانه ضعف شما نیست، بلکه از اصول اولیه برخورد محترمانه است. شما همزمان با رشد کسب‌وکارتان ممکن است مرتکب خطا یا قضاوت‌های اشتباه شوید. اگر اشتباه کردید، عذرخواهی کنید. در همین مسیر، خیلی‌ها ممکن است به شما کمک کنند، سخت کار کنند و برای شما ریسک کنند.
قدردانی از آن‌ها را فراموش نکنید. اگر با مشکلی مواجه شدید که راه حلش را نمی‌دانستید، به اعداد و ارقام رجوع کنید. گاهی احساسات ما نمی‌گذارند درست تصمیم بگیریم. برای تصمیم‌گیری منطقی، به حقایق رجوع کنید. هزینه این چقدر است؟ سودی که از آن به دست می‌آوریم چقدر است؟ آیا می‌توانیم پولمان را جای بهتری خرج کنیم؟ رجوع به اعداد و ارقام، تصمیم‌گیری را آسان‌تر می‌کند.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید