بغض و سکوت جناب خان با هم ترکید: نخواستند و نگذاشتند

بغض و سکوت جناب خان با هم ترکید: نخواستند و نگذاشتند

من دلتنگی بی‌پایانی برای جناب‌خان دارم. مثلاً چندین ساعت در روز و گاهی حتی در خواب، بار‌ها و بار‌ها به جناب‌خان فکر می‌کنم، اما تمام ما اعضای تیم جناب‌خان از اتاق فکر گرفته تا نویسندگان و عروسک‌گردان‌ها و دوستدارانش معتقدیم که جناب‌خان یک شخصیت صددرصد زنده است که روح دارد و مستقلاً به حیاتش ادامه می‌دهد.

کد خبر : ۱۴۲۷۶۳
بازدید : ۳۲۷۸

عروسک‌های نمایشی نه فقط خاطره چند نسل بلکه گنجینه‌ای از پیوند‌های اجتماعی و محرک‌های انگیزه‌بخش فرهنگی هستند که می‌توانند در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ظرفیت‌های بزرگی برای جامعه خلق کنند. اما سال‌هاست به علت بی‌توجهی به حوزه کودک و نوجوان، عروسک‌ها هم از کار افتاده‌اند.

شاید دیگر برای کمتر کسی مهم باشد که جامعه ایرانی چه بزرگسال و چه کودک بدون عروسک‌ها از چه ظرفیت بزرگی محروم شده و این به آن معناست که باید از نو، حساسیت گروه‌های اندیشه‌ورز و سیاستگذار و به تبع آن‌ها نهاد‌های قانونگذار و تنظیم‌گر و در کنارشان تولیدکنندگان محتوا، به اهمیت و ضرورت و جذابیت عروسک‌ها جلب شود و موج بازگشت رؤیاسازی، فانتزی و ارتباط با عروسک‌ها شکل گیرد و بدون تردید در سال‌های اخیر، هیچ کس به اندازه جناب‌خان، ببعی، فامیل دور، جیگر، پشه، بچه، آقای همساده و دوستانشان به این مهم خدمت نکرده است؛ عروسک‌هایی که وفادارانه، هنوز به اهمیت خود واقفند و بر حضور در جامعه ایرانی پافشاری می‌کنند.

محمد بحرانی که همیشه او را از پس صدای عروسک‌های اثرگذار شنیده‌ایم، یکی از همین آدم‌های پای کار و باورمند به عروسک‌هاست. با بحرانی درباره تجربه‌های شخصی و حرفه‌ای‌اش با عروسک‌ها حرف زدیم تا اشتیاق‌ها، حسرت‌ها و دلهره‌های او را در این حوزه با علاقه‌مندانش به اشتراک بگذاریم.

روزنامه ایران مصاحبه‌ای خواندنی با محمد بحرانی، صداپیشه جناب خان انجام داده که در ادامه می‌خوانید.

اولین مواجهه‌تان با عروسک کی، کجا و چطور بود؟

تجربه کودکی من با عروسک شاید چیزی ویژه‌تر و عجیب و‌غریب‌تر از سایر آدم‌ها نبوده باشد. من هم مثل همه بچه کوچولو‌ها عروسک‌بازی می‌کردم و یادم هست مادرم با همین پارچه‌هایی که رویشان چاپ داشت یک عروسک درست کرده و تویش را هم با پنبه پر کرده بود و من آن را خیلی دوست داشتم. یک عروسک را هم از خواهر بزرگ‌ترم به ارث برده بودم؛ یک دخترک عروسکی که معلوم بود در زمان جوانی و سلامت، مو‌های بلوند بلندی داشته و خیلی زیباتر بوده است، اما به من که رسید دیگر نه موی بلوندی داشت و نه حتی دست و پا! در واقع یک نصفه‌نیمه‌ای از یک دختر زیبای بلوند به من به ارث رسیده بود.

این دو عروسک خاطره‌انگیز روی ارتباط شما با عروسک‌ها تأثیری هم داشتند؟

آن عروسک کچل که به نظر می‌رسد خیلی روی من تأثیر گذاشته باشد و اساساً شبیه‌اش شدم! (می‌خندیم)

بلوند بودنش هم ظاهراً کمی اثر داشته است

بله؛ کچل بلوندی که چند نخ از موهایش باقی مانده بود، تأثیر ماندگاری بر من گذاشت؛ البته آن یکی را هم خیلی دوست داشتم.

دوران کودکی ما با عروسک‌های نمایشی مختلف عجین شده بود. شما کدام‌یک از آن‌ها را بیشتر به خاطر دارید و فراتر از نوستالژی، همیشه به آن فکر می‌کنید و ماجرا‌ها و رویکردهایش روی شما تأثیر داشته است؟

ما عروسک‌های نوستالژیک خیلی زیادی داریم، چون دوران بچگی ما به نوعی عصر طلایی تولید کار‌های عروسکی بود و بسیاری از آدم‌های ویژه عروسکی هم در همان دوره فعال بودند؛ بنابراین در بچگی عروسک زیاد دیده‌ایم، اما از میان همه آن‌ها «پسرخاله» را بیشتر دوست داشتم. بار اولی هم که سال ۱۳۹۰ سر تمرینات پشت صحنه کلاه‌قرمزی با پسرخاله مواجه شدم، خیلی احساس عجیبی داشتم؛ انگار یکی از اسطوره‌های زندگی‌ام را دیده بودم! و دیدنش حقیقتاً برایم باعث افتخار بود.

از بین کارگردان‌ها، عروسک‌گردان‌ها و صداپیشه‌ها آثار چه کسانی را بیشتر دنبال می‌کردید؟

احتمالاً همه ما پاسخ مشترکی به این سؤال بدهیم. کار‌های خانم برومند و آقای طهماسب ویژه‌ترین آثار بودند.

به نظر شما تفکیک دخترانه/پسرانه یا کودکانه/بزرگسالانه برای عروسک‌های نمایشی درست است؟

در مورد تفکیک دخترانه/پسرانه چیز زیادی به نظرم نمی‌رسد. فکر می‌کنم از میان عروسک‌های نمایشی بخصوص آن‌هایی که برای کودکان ساخته می‌شوند، هم دختر‌ها می‌توانند لذت ببرند و هم پسر‌ها و بر این اساس عروسک‌های نمایشی را تفکیک جنسیتی نمی‌کنم، اما حتماً تفکیک بزرگسالانه و بچگانه دارند. اساساً در جهان هم همین‌طور است که یک‌سری از کار‌های عروسکی ساخته می‌شود که مختص بزرگسالان هستند و چه در شکل عروسک‌ها و چه در دایره واژگان‌شان، مناسب کودکان نیستند. در ایران هم ما این تفکیک را داریم. البته ممکن است بچه‌ها به این خاطر که ذات عروسک برایشان جذاب است به آن کار جذب شوند، اما احتمالاً لایه‌های عمیق‌تر آن را درک نخواهند کرد و تنها جذب شکل، رنگ، حرکات و موسیقی این عروسک‌ها شوند، اما بزرگ‌تر‌ها طبعاً عروسک‌هایی را که برای بزرگسالان ساخته می‌شوند از زوایای دیگری نگاه می‌کنند.

بعضی از عروسک‌ها مخصوص کودکان ساخته می‌شوند. آن‌ها را احتمالاً بزرگ‌تر‌ها هم می‌بینند و ممکن است از دریچه چشم کودک درون‌شان با آن‌ها ارتباط بگیرند و لذت ببرند، اما عروسک‌ها در مجموع تفکیک بزرگسالانه/کودکانه دارند. در همین جشنواره بین‌المللی تئاتر عروسکی تهران که همین چند روز پیش به دبیری آقای هادی حجازی‌فر برگزار شد، بخش کودک و نوجوان از بخش بزرگسال کاملاً جدا بود.

به نظر می‌رسد تمرکز خودتان هم به مرور زمان خصوصاً در مجموعه کلاه‌قرمزی و بعد هم جناب‌خان بیشتر به سمت کار‌های عروسکی بزرگسال رفته است. ظاهراً این مسأله را می‌توان به فضای عروسکی کشور تعمیم داد و ادعا کرد سن آثار عروسکی بالا آمده است. در صورت تأیید، علت این مسأله را چه می‌دانید؟

بله، البته یکی از اولین عروسک‌هایی که اختصاصی روی آن تمرکز کردم و اصلاً با آن صداپیشگی را یاد گرفتم و برایم خیلی خاطره‌انگیز است و دوستش دارم، یک عروسک کودک بود به نام «استاد همه‌چی‌دون.» این برمی‌گردد به حوالی سال‌های ۸۵ و ۸۶ و یکی از کار‌هایی است که خیلی مستمر و جدی صداپیشگی آن را برعهده داشتم و احتمالاً کسانی که الان سال‌های دانشجویی را می‌گذرانند باید یادشان بیاید که وقتی بچه بودند این عروسک مخترع و دانشمند را در شبکه دو می‌دیدند که بچه‌ها را وادار به سؤال پرسیدن، کنجکاوی، اختراع و علاقه به علم می‌کرد. بعد‌ها به همراه دوستان، تعداد زیادی هم برنامه در مراکز استان‌ها ساختیم که بیشترشان عروسک کودک بودند، اما با شما موافقم. هم هر دو عروسک ببعی و آقای همساده که در مجموعه کلاه‌قرمزی داشتم و هم جناب‌خان، عروسک‌های مناسب بزرگسالان هستند. مثلاً طنز آقای همساده، طنز بسیار پیچیده‌ای است که یک ذهن بزرگسال پخته می‌تواند آن را رمزگشایی کند.

ببعی هم که ادبیات سنگینی دارد و گاهی انگلیسی حرف می‌زند.

بله، ببعی که کاملاً یک الیتِ روشنفکر است. البته شاید سر و شکلش کودکان را جذب کند، اما از نظر من عروسک بزرگسال است، هرچند شاید آقای طهماسب نظر دیگری داشته باشند. شخصاً به‌عنوان مخاطب فکر می‌کنم همه عروسک‌های مجموعه کلاه‌قرمزی عروسک بزرگسال هستند و بازهم شاید آقای طهماسب با این نظر موافق یا مخالف باشند.

جناب‌خان چطور؟

جناب‌خان هم عروسک بزرگسال است، اما چون بیشتر سراغ موسیقی و رقص می‌رود، شاید مخاطب کودک صرفاً از این باب و نه درک قصه‌ها و ماجراهایش جناب‌خان را دنبال کند.

شاید به نسبت بقیه عروسک‌ها، بزرگسال عامه‌پسندتری باشد.

شاید این‌طور باشد، اما من فکر می‌کنم خصوصاً در فرم قصه‌گویی و دایره واژگانش، عروسک بزرگسالی است که، چون آواز می‌خواند و می‌رقصد بچه‌ها هم جذب او می‌شوند، کما اینکه پیغامی از یک مادر باردار داشتم که می‌گفت وقتی جناب‌خان شروع به خواندن می‌کند، بچه من هم شروع به لگد پراندن کرده و من حس و حال خوب بچه‌ام را متوجه می‌شوم. بعد هم که به دنیا آمد، پیغام داده بود که هنوز وقتی موسیقی جناب‌خان را می‌شنود واکنش نشان می‌دهد و می‌خندد. جناب‌خان از این سن مخاطب داشته تا مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌های ۹۰ سال به بالا که در همین بازه از دنیا رفتند و فرزندان و نوه‌هایشان برایم نوشته‌اند که آخرین لبخند‌های پدربزرگ یا مادربزرگم با جناب‌خان بوده است. این‌ها واقعاً پیام‌های لذتبخشی است.

فکر می‌کنید جناب‌خان بتواند برگردد؟ پست‌های اینستاگرام‌تان نشان می‌دهد گاهی امیدوارید.

من دلتنگی بی‌پایانی برای جناب‌خان دارم. مثلاً چندین ساعت در روز و گاهی حتی در خواب، بار‌ها و بار‌ها به جناب‌خان فکر می‌کنم، اما تمام ما اعضای تیم جناب‌خان از اتاق فکر گرفته تا نویسندگان و عروسک‌گردان‌ها و دوستدارانش معتقدیم که جناب‌خان یک شخصیت صددرصد زنده است که روح دارد و مستقلاً به حیاتش ادامه می‌دهد.

بزرگ‌ترین حسرت‌تان چیست؟

جناب‌خان در این سال‌ها می‌توانست کار‌های خیلی خیلی بزرگ‌تری بکند، اما بوروکراسی به شدت غیرخردمندانه رسانه، مانعش شد. (از بغض سکوت می‌کند)

شما برای تغییر این قوانین هم خیلی تلاش کردید.

بله، بسیار تلاش کردم و بسیار هم راه به جایی نبردم، چون اراده‌ای برای این کار وجود ندارد.

شاید اگر رسانه ملی به جای مالکیت خودش بیشتر به افق فرهنگی کشور و سرمایه‌های ملی فکر کند این ظرفیت ایجاد شود. بحث‌هایی شده و امیدوارم این بحث‌ها اثرگذار باشد.

منبع: روزنامه ایران

۲
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید