زری خوشکام : سی سال ممنوعالکارم کردند؛ علی حاتمی را دق دادند
مرحوم زری خوشکام پیش از فوت خود در گفتوگویی از سالهای ممنوع التصویری گفته بود.
زری خوشکام در یکی از آخرین مصاحبههایش ماجرای بیمهریهای مدیران سینمایی، در آخرین سالهای عمر علی حاتمی را بازگو کرده است.
در ادامه گفتگوی او با شرق را که در زمان اکران فیلم در دنیای تو ساعت چند است انجام شده است را میخوانید:
*چه شد بالاخره بعد از این همه سال، دوباره به سینما برگشتید؟ تقریبا پس از آقای حاتمی هرگز در فیلمی حضور نداشتید. جز یکبار که در فیلم «سیمای زنی در دوردست» آقای مصفا نقشی کوتاه ایفا کردید.
حضور دوباره در سینما آرزوی من بود. اصلا نمیتوانستم از سینما دور باشم. ٣٠ سال اصلا اجازه نداشتم جلو دوربین بیایم. مرا ممنوعالچهره کرده بودند. با شروع ساخت فیلم تختی در نقش خودم (همسر علی حاتمی) حضور داشتم (که چقدر هم پشیمانم در آن پروژه همکاری کردم)، پسازآن فیلمنامهای که مطابق سلیقهام باشد، پیشنهاد نمیشد. تا وقتی که آقای یزدانیان مشغول نگارش سناریوی «در دنیای تو ساعت چند است؟» بودند.
او را منزل دخترم دیدم، از من خواستند فیلمنامه را بخوانم. فیلمنامه خوبی بود. بعد که فیلمنامه بازنویسی شد، بار دیگر آن را خواندم و این بار آن را بیشتر پسندیدم. آقای یزدانیان گفتند نقش خوبی در این سناریو هست، حوا که نقش یک مادر است. بازی میکنی؟ من هم به شوخی گفتم ببین من نقش مادر بازی نمیکنم، فقط مادر لیلا حاتمی هستم. ایشان هم خندید و گفت اتفاقا در این فیلم هم مادر لیلا هستی. یک روز از من برای تست گریم دعوت شد و به دفتر آقای مصفا رفتم. پس از گریم، از چهره پیشنهادی گریمور خوشم نیامد، قیافهام تلخ شده بود.
احساس کردم صفی یزدانیان هم خوشش نیامده. بعد یکی از دوستانم را پیشنهاد دادم که ظاهرا ایشان هم برای نقش حوا موردپسند کارگردان قرار نگرفت. تا اینکه برای فیلمبرداری رفتند رشت. من هم مرتب با دخترم و دامادم در تماس و جویای وضعیت فیلم بودم. میپرسیدم برای نقش حوا کسی مورد قبولتان واقع شد؟ گفتند بله، خانمی را آوردهایم و بد هم نیست... خیلی برای من جزئیاتش را باز نکردند. بعد از مدتی علی مصفا به من زنگ زد و گفت خواهش میکنم شما برای ایفای این نقش بیا شمال. من هم به آقای مصفا گفتم حالا که شما خواستهاید، حتما میآیم، ولی هرکس دیگری بود، محال بود بپذیرم. (با خنده)
ماشین گرفتیم و رفتیم و همین که به رشت رسیدم و قرار بود صبح فردایش جلو دوربین باشم، چنان سرماخوردگی و تبولرزی گرفتم که کارم به بیمارستان کشید. فیلمبرداری دو روز تعطیل شد تا بعد از بهبودی شروع بهکار کردیم. آقای یزدانیان یک خط کلی به من داد و شخصیت حوا را کاملا برای من تشریح کرد، من هم تمام سعیام را کردم تا آنچه میخواهم را به نحو احسن اجرا کنم. گویا خوشبختانه موفق بودم. این موفقیت را از برخورد تماشاگران با خودم احساس کردم.
*شما بعد از ازدواج با آقای حاتمی فقط در آثار ایشان به ایفای نقش پرداختید. دلیل اینکه فقط در فیلمهای همسرتان حضور داشتید و در فیلم دیگران بازی نکردید، چه بود؟
من درواقع قبل از ازدواجم، فقط حدود یکسال در سینمای ایران کار کردم. سال ٥٠ که ازدواج کردم، انقلابی در خودم بهوجود آوردم. شرط ازدواجمان این نبود که کار نکنم، اما هر دو ترجیح دادیم فقط در کارهای علی حضور داشته باشم. ما میخواستیم کانون گرم خانواده تشکیل دهیم. بهخصوص که من سه ماه بعد از ازدواجم هم باردار شدم و دیگر نتوانستم تا مدتی کار کنم. همان زمان که ازدواج کردیم، ١٥ قرارداد ٢٠٠ هزار تومانی داشتم که آن زمان قراردادهای واقعا گرانی محسوب میشد.
با ٢٠٠ تومان میشد یک آپارتمان ٢٠٠، ٣٠٠متری در منطقههای خوب تهران خرید. ولی با وجود این، همه را پس دادم و پیشقسطهایی که گرفته بودم را حتی برگرداندم و دیگر کار نکردم. یکجور تبادلنظر و همفکری و توافق بین من و همسرم بود که نتیجهاش این شد که پس از آن، فقط در فیلمهای او بازی کنم.
*از ممنوعالچهرهشدنتان صحبت کردید. چطور در جریان این ممنوعیت قرار گرفتید؟ آیا به شما چیزی ابلاغ شد؟
متأسفانه مسئولان وقت هیچ توجهی به سابقه کاری و شخصیت حرفهای من نداشتند و براساس سلیقه تصمیم گرفتند. چند سال بعد از انقلاب، ما درحال ساخت دکور شهرک سینمایی ایتالیا بودیم و هزینههای بسیار کردیم. وقتی برگشتیم، آنجا را کلنگ زدیم و همینطورکه علی مشغول ساخت شهرک بود، کار «هزاردستان» را هم در کاخ گلستان پیش میبرد.
دو، سه سال کار کردیم. این وسط وقفههایی هم بود. چون مدیران مدام تغییر میکردند و باز تا میآمدند و بر مسند مینشستند و تا پول بدهند برای پروژه، فیلمبرداری چند ماه متوقف میشد. ما نیمی از کار را فیلمبرداری کرده بودیم و من نقش مقابل آقای انتظامی را بازی میکردم. یکدفعه نامهای به دست آقای حاتمی از شبکه رسید که از ممنوعبودن نمایش چهره من خبر میداد و در آن گفته شده بود دیگر من در ادامه پروژه همکاری نداشته باشم.
آقای حاتمی هم جواب داد که نه؛ چون این خانم نسبتی با من دارد، ولی کار از نیمه گذشته و من دیگر نمیتوانم بازیگر دیگری جای ایشان بگذارم. من تا آخر کار حضور داشتم و یک ریال دستمزد که به من داده نشد هیچ، یک کامیون آجر به ارزش ٥٠ هزار تومان آن زمان، که از زمان ساخت خانهمان باقیمانده بود را هم برای ساخت شهرک فرستادم و اهالی سازمان هزینهای در قبال آن ندادند. بعد هم تمام بخشهایی که من حضور داشتم را قیچی کردند و از سریال بیرون گذاشتند (با خنده). یکجورهایی قصه اصلا از بین رفت. طفلک علی اصلا نمیدانست چطور سروته قصه را بههم وصل کند.
*پس روزگار سختی بر علی حاتمی گذشت.
بله، روزگاری خیلی سخت. چه زحمتی برای ساخت شهرک و این سریال کشید و بعد هم اینطور با او و اثرش برخورد کردند و حتی حاضر نشدند نام این شهرک را «شهرک سینمایی علی حاتمی» بگذارند! او همیشه میگفت من بهقدری مشغول کار بودم که بزرگشدن و رشد دخترم را ندیدم؛ ١٠سال، ١٢سال بچهام را ندیدم. او بهخاطر ساخت شهرک از سر صبح سر کار بود و از بیلزدن و سنگفرشکردن تا مدیریت کلی را برعهده داشت و آخر هم دستمزد کارش تکهتکهشدن «هزاردستان» بود.
سازمان دستمزد مرا که نداد هیچ، دستمزدهای علی حاتمی را هم برای کارگردانی «هزاردستان» درست نداد. آن زمان آقای هاشمی که مدیرعامل بود، به حسابداری نامه نوشت که دستمزد علی حاتمی را پرداخت کنند. حسابداری برای پرداخت، باج میخواست و علی هم اهل باجدادن و باجگرفتن نبود. دائم به او میگفتم برو حقمان را بگیر، ولی او بابت این طرز برخورد، بهطورکامل از پیگیری حقوقش صرفنظر کرد.
*برای ساخت شهرک سینمایی هم به علی حاتمی دستمزدی داده نشد؟
خیلی کم. اندک دستمزدی در حد بخورونمیر. نهتنها عهدهدار اصلی ساخت شهرک، علی حاتمی بود، بلکه حتی خودش آجر روی آجر میگذاشت و بیل میزد تا این شهرک ساخته شد.
*پس این رفتارها، گلهمندی شما و علی حاتمی را حتما بههمراه داشته.
بله، از صداوسیما بسیار گلهمندم. خیلی زیاد. حتی بعضی وقتها از دست مسئولانش گریه کردم. این همه زحمتی که علی از سالهای دور، برای صداوسیما کشید را نادیده گرفتند. از زمان آقای قطبی، با ساخت «داستانهای مثنوی» و بعد «سلطان صاحبقران» و بعد «جاده ابریشم» که شد «هزاردستان»، همه نادیده گرفته شد... و مسئولان همیشه ناسپاسی کردند. هر کدام که عوض میشدند، کار ما مدتی تعطیل میشد. هزارجور بازی درآوردند. یک روز میگفتند سر بازیگران کلاهگیس بگذارید، یک روز میگفتند بردارید، یک روز میگفتند ممنوع است و هر روز یک داستان تازه میساختند.
*پس علی حاتمی خیلی اذیت شد.
بله...، در واقع او را دق دادند. ارشاد که تقریبا بعد از فیلم «دلشدگان» محترمانه کارکردن او را ممنوع کرد. دو سال تمام، علی به ارشاد فیلمنامه میفرستاد و تصور کنید فیلمنامههای علی حاتمی را رد میکردند! فقط به این دلیل که چرا در فیلم علی حاتمی تمبک هست. خب، حضرت امام موسیقی را آزاد کرده بودند و علی هم به این فکر افتاد که برای موسیقی سنتی ایرانی کاری کند. چقدر هم برای این موضوع سرمایهگذاری کرد. بگذریم... برگردیم به همان بیمهریهای صداوسیما. این سازمان یک ریال از طلبهای علی حاتمی را پرداخت نکرد.
*چه سالی؟
تقریبا ٦٣ و ٦٤. پول نمیدادند و میگفتند بودجه نداریم. یک ریال به من هم دستمزد ندادند جز اینکه هزینه ٥٠ تومان کامیون آجرم را هم پرداخت نکردند. دائم میگفتند پول نداریم و مدام جلسه میگذاشتند پشت جلسه و هیچ نتیجهای هم حاصل نمیشد. طوری رفتار میکردند که به همسرم برخورده بود و برای خیلی از جلسات مرا میفرستاد. بالاخره قرار شد دو فیلم سینمایی از کل این مجموعه به علی حاتمی بدهند که جبران زحمات و ضرروزیانهای او شود که آقای محمدمهدی دادگو لابی کرد و این فیلمها را هم گرفت. نوارهای موسیقیمان را هم بردند و پس نیاوردند که هیچ، یک سیدی هم از این دو فیلم به ما ندادند. خیلی از آقای دادگو دلخورم.
زمانی که آقای ضرغامی مسئول صداوسیما شدند خوشحال شدم. چون یکی، دوبار ایشان در دوره بیماری همسرم محبت کرده بود و به عیادت او آمد، گفتم حالا که مدیر شده، پس حتما روی ما را زمین نمیاندازد. از دفتر ایشان درخواست وقت ملاقات کردم، حتی یک زنگ نزد بگوید اصلا شما این وقت را برای چه میخواهی؟! ما را بیجواب گذاشت. هر بار زنگ میزدم و خودم را معرفی میکردم و میگفتم من همسر علی حاتمیام و هیچ جوابی نمیگرفتم. آن سالها واقعا گرفتار و مقروض بودم. این همه هزینهای که برای معالجه علی حاتمی در خارج از کشور کردیم، بیهیچ کمکی بود. حتی ارز دولتی هم به ما ندادند.
*واکنش علی حاتمی چه بود؟
هیچ. او هم قهر کرد. بعد از فوتش انتظار داشتم یک کدام زنگ بزنند ببینند خانواده علی حاتمی در چه حال است. اما هیچکس تماسی هم نگرفت و واقعا از این بابت دلم گرفت.
*چطور متوجه شدید دوره ممنوعبودن نمایش چهره شما تمام شده؟
در پروژه «تختی» آقای شایسته به من پیشنهاد کردند نقش همسر علی حاتمی را خودم بازی کنم. من هم پذیرفتم، چون بیشتر فیلمبرداری هم در خانه من بود. بعدا بازی کردم و در تیتراژ هم آمد: با حضور افتخاری زهرا حاتمی. مشکلی هم ایجاد نشد، این طور متوجه شدیم که گویا دیگر ممنوعیتی در کار نیست.
*برگردیم به قبلتر. اصلا چطور با آقای حاتمی آشنا شدید؟
سر صحنه فیلم «مترسک» با علی حاتمی آشنا شدم و به یکدیگر علاقهمند شدیم و از طرف ایشان پیشنهاد ازدواج گرفتم و جواب مثبت دادم. آن زمان من و آقای فردین و آقای رشیدی و چند بازیگر دیگر، در آن فیلم به کارگردانی آقای حاتمی بازی میکردیم. ششم آبان ٥٠ ازدواج کردیم و یکسال بعد نهم مهر ٥١ لیلا بهدنیا آمد.
*در زندگی مشترک شما با علی حاتمی، چه اتفاقی افتاد که یکی از بهترین بازیگران زن امروز سینمای ایران، از خانه شما بیرون آمد؟ در منزل شما چه بستری برای رشد لیلا حاتمی فراهم شده بود؟
به قول یکی از منتقدان، خانه ما دانشگاه هنر بود، احتیاجی نبود لیلا سینما بخواند. رشته لیلا مکانیک بود. ولی در خانه ما دائم یا فیلمی در حال تولید بود، یا علی حاتمی مشغول طراحی صحنه و لباس یا تدوین بود. در خانه ما دائم تبادل نظر بین اهالی سینما جریان داشت. هر کاری که علی میساخت، طی مدت فیلمبرداری، بازیگرانش در خانه ما زندگی میکردند. لیلا در چنین محیطی رشد کرد. البته که خودش هم علاقهمند بود.
یادم هست دو، سه ساله بود که ژیلا سهرابی (خواهرزاده علی حاتمی)، سریال «طلاق» را بازی میکرد. یک شب ما در تراس خانه نشسته بودیم و شام میخوردیم و لیلا هم کنار ما نشسته بود و بازی میکرد. ژیلا زنگ زد که ما در فیلم یک بچه میخواهیم، لطفا لیلا را بفرستید. اول من و پدرش گفتیم نه، بعد دیدیم وروجک دو، سهساله خودش میگوید میخواهم بروم و بازی کنم. علی هم همیشه از لیلا در فیلمها استفاده میکرد.
*پس هدفگذاری شما از ابتدای کودکی ایشان، این نبود که بازیگر شوند؟
نه اصلا، شرایطش مهیا شد. شرایط خانه و خانواده ما طوری بود که لیلا هم علاقهمند شد.
*در بین نقشهایی که خانم حاتمی بازی کردند، کدامیک برای شما ویژهترند؟
من همه کارهایش را دوست دارم، مثلا فیلم «لیلا» یش را خیلی دوست دارم. خب، اولین کارش هم بود و خیلی برایم جالب بود.
*تا به حال شده لحظهای که دارید فیلمی با بازی ایشان روی پرده سینما میبینید، فراموش کنید او دختر شماست؟
نه، هرگز فراموش نکردهام. همیشه ذهنیتم این است که ببینم دخترم چهکار میکند.
*در بین آثار آقای حاتمی کدام اثر برای شما ویژهتر است؟
اکثر فیلمهایش را بهشدت دوست دارم، اما شاید «حاجی واشنگتن»، «سوتهدلان»، «مادر» و «کمالالملک» برایم رنگوبویی دیگر دارند.
*با توجه به اینکه فضای سینمای پیش از انقلاب را هم تجربه کردهاید و سالهاست با توجه به موقعیت خانوادگیتان، در جریان جزئیات اتفاقات جاری بودهاید، وضعیت امروز سینمای ایران را چطور میبینید؟
من نه آن زمان، زیاد در جریان اتفاقات سینما بودم و نه حالا. آن زمان همیشه در جریان سینمای علی حاتمی بودم و نه وضعیت کلی سینما. ولی کلا اگر وضع سینمای ایران را بخواهم ارزیابی کنم، باید بگویم اگر محدودیتهای موجود را نادیده بگیریم، وضعیت کیفی فیلمها خیلی بهتر از گذشته است.
*چه چشماندازی برای سینمای ایران میبینید؟
با این همه جوان مستعد و باانگیزهای که وارد این حرفه شدهاند، مسلما روزهای خوبی در راه است. چون ما ایرانیها اهل پسرفت نیستیم، پس حتما وضعیت رو به پیشرفت است. اتفاقات بینالمللی بسیار خوبی که برای سینمای ایران در این سالها مثلا برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» افتاده، خب، امیدوارکننده است. فیلمهای «چارشنبه سوری» آقای فرهادی یا «درباره الی» شان واقعا شاهکار و امیدوارکننده بودند.
*جای علی حاتمی واقعا در سینمای امروز ایران خالی است.
بله، خیلیخیلی. بهخصوص وقتی فیلم آقای فرهادی رفت اسکار و لیلا هم دعوت شد آنها، نمیدانید چه حالی شدم و چقدر جای خالی علی را احساس کردم. چون آرزوی علی حاتمی این بود که سینمای ایران، به اسکار راه پیدا کند و همیشه میگفت فیلم ایرانی باید خصوصیات فرهنگی ما را داشته باشد و کپی از روی فیلمهای خارجی هم نباشد. اگرچه خودش آن زمان نبود تا موفقیت سینمای ایران را ببیند، ولی خوشبختانه دخترش آنجا حضور داشت.
منبع: شرق