زندگینامه مولانا؛ تولد، مرگ، آثار و هر آن چه درباره او باید بدانیم

زندگینامه مولانا؛ تولد، مرگ، آثار و هر آن چه درباره او باید بدانیم

در زندگینامه مولانا می‌خوانیم که وی در شهر قونیه به دنیا آمده و از کودکی در زمینه عرفان قرار گرفت. آشنایی وی با شمس تبریزی، نقطه عطفی در زندگی‌اش شده و دنیایش را دگرگون ساخت.

کد خبر : ۲۱۰۸۳۱
بازدید : ۷۵

در میان شعرای ایرانی، زندگینامه مولانا بسیار خواندنی بوده و به ویژه دوران آشنایی وی با شمس، فوق العاده جالب است. در این مطلب به تولد، خلاصه‌ای از زندگینامه، ارتباط با شمس، اشعار مولانا و آثار و مرگ مولوی می‌پردازیم تا آشنایی بیشتری با شاعر قرن ششم و هفتم هجری شمسی ایرانی و شعر عاشقانه مولانا پیدا کنیم.

زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی 

محمد بن محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی، مولوی یا جلال الدین محمد بلخی که به “مولانا” نیز معروف بود، در سال ۵۸۶ شمسی در شهر قونیه به دنیا آمد. مادرش مؤمنه خاتون و پدر وی بهاء الدین ولد بود که او را سلطان العلماء نیز می‌نامیدند. پدر مولانا، از صوفیان بوده و در عرفان و علم زمان خود شهره بود.

زمانی که مولانا در سفر پدر به نیشابور ، وی را همراهی می‌کرد، شیخ فریدالدین عطار نیشابوری عارف بزرگ، متوجه استعدادهای درونی او شده و به پدرش در این باره گفت.

26

ازدواج مولانا

مولانا جلال الدین بلخی با دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج کرد و به گواهی تاریخ، سن دامادی او، ۱۸ سالگی بود. این دو ۴ فرزند داشتند که سه پسر و یک دختر بودند.

آشنایی مولوی با شمس

مولوی تا ۳۷ سالگی در مذهب، خشک و در علوم دینی، بدون میانه روی و به دور از دنیای عاشقی و پروانگی بود. اما زمانی که با شمس آشنا شد (۶۴۲ قمری) و نگرش و درک زیربنایی عشق در عالم هستی را شناخت، به کلی متحول شده و نگاهش به دنیا تغییر کرد.

شمس آن قدر در روحیات و دنیای مولوی تاثیر گذاشت که باید زندگینامه مولانا را به دو بخش پیش از آشنایی با شمس و پس از آشنایی با شمس، تقسیم بندی کنیم.

شمس تبریزی توانست دنیای خشک و بی فروغ مولانا را با گرمای وجود خود، رونق بخشد و باعث شد تا مولانا به شخصیتی تبدیل شود که در رقص سماع پیشتاز گردد. شور و ذوقی که شمس به زندگی مولانا وارد ساخت، او را در عالم عرفان و عشق به خلقت و پروردگار و تمامی موجودات، به تعالی رساند.

حکایت نخستین رویارویی شمس و مولانا 

در سال ۶۴۲ هجری قمری بود که ورود شمس تبریزی به قونیه، روزگار مولانا را دگرگون ساخت. روزی مولانا در مجلسی حاضر بوده و شمس به آن مجلس وارد می‌شود. او تعدادی از کتب به جا مانده از پدر مولانا را که در کناری گذاشته شده بود، برداشته و به داخل حوض آب، پرتاب می‌کند. مولانا برآشفته شده و به وی می‌گوید که چرا با کتاب‌ها چنین کرده است.

شمس تبریزی دوباره کتاب‌ها را از آب بیرون می‌آورد و به مولانا نشان می‌دهد که حتی تکه‌ای از آن‎‌ها خیس نشده است. مولانا بسیار حیرت کرده و علت را از شمس جویا می‌شود. شمس به او می‌گوید؛ این شور و حالی است که تو از آن چیزی نمی‌دانی! از این جا می‌شود که مولانا مرید و شیفته شمس گشته و از وی چنان تاثیری می‌پذیرد که به کلی دنیایش تغییر کرده و به یکی از شاعران و عارفان برجسته تبدیل می‌شود.

دیدار شمس و مولوی در مناقب العارفین

در مناقب العارفین ماجرای دیدار این دو عارف این گونه شرح ‌داده می‌شود:

روزی مولانا پس از درس، از مدرسه پنبه فروشان سواره بیرون آمد، شمس بیرون مدرسه او را دید و پرسید که محمد (ص) برتر است یا بایزید بسطامی؟ مولانا جواب داد: واضح است محمد(ص) برتر است. و شمس پرسید پس چرا محمد (ص) گفت: “ما عرفناک حق معرفتک [خدایا آن چنان که باید تو را نشناختم]، اما بایزید گفت: “سبحانی! ما اعظم شا‌نی” [منزّهم من! چه بلند مرتبه ام!] ؟ مولانا فرو ماند و گفت: درویش، تو خود بگوی. گفت: اختلاف در ظرفیت است که محمد را گنجایش بیکران بود، هر چه از شراب معرفت در جام او می‌ریختند همچنان خمار بود و جامی دیگر طلب می‌کرد. اما بایزید به جامی مست شد و نعره برآورد: شگفتا که مرا چه مقام و منزلتی است! سبحانی ما اعظم شانی!

پس از این گفتار، بیگانگی آنان به آشنایی تبدیل شد.

حکایت دیدار شمس و مولانا در مقالات شمس

در مقالات شمس داستان این ملاقات اینگونه بیان شده است که با واقعیت نیز سازگاری بیشتری دارد. در مقالات آمده است:

وقتی شمس به قونیه می‌رسد و محضر مولانا را درک می‌کند، به او می‌گوید: “بسیار خوب! ما وعظ تو را شنیدیم و خیلی هم لذت بردیم. تو علامه‌ی دهری و همه چیز را خیلی خوب بلدی و کتاب معارف پدرت را نه یک بار و دو بار، بلکه هزار بار خوانده‌ای و خیلی خوب بلدی، حالا بگو ببینم حرف‌های خودت کو؟ “

و این پرسش سرآغاز تحول و دگرگونی مولوی می‌شود.

البته لازم به ذکر است که به جز شمس تبریزی، بزرگان دیگری چون شیخ عطار، محی الدین عربی حشر، کمال الدین عدیم، حسام الدین چلبی، صلاح الدین زرکوب و محقق ترمذی نیز در روزگار مولانا با وی آمد و شد داشته و بر احوالات و خط فکری وی، تاثیرگذار بوده‌اند.

اشعار و آثار مولانا

آثار مولوی در دو بخش نظم و نثر هستند.

آثار منظوم

  • از مهم‌ترین و مشهورترین آثار نظم وی باید به  “مثنوی معنوی”  در ۶ دفتر اشاره کرد که با بیت معروف (بشنو این نی چون شکایت می‌کند / از جدایی‌ها حکایت می‌کند)  آغاز می‌گردد. 
  • “دیوان شمس”  نیز غزلیات مولانا را تشکیل می‌دهد که برخی به اشتباه آن را منصوب به شمس تبریزی می‌دانند. در حالی که مولانا در این دیوان غزلیات، مراتب ارادت خود به شمس را ابراز داشته و از این جهت در پایان بیشتر غزل های خود، از تخلص شمس استفاده کرده است.
  • “رباعیات”  ۱۶۵۹ رباعی نیز از مولانا برجای مانده است که در آن‌ها به مفاهیم عرفانی پرداخته شده و در نوع خود خواندنی هستند.

آثار منثور

  • در میان آثار نثر مولانا،  “فیه ما فیه”  که در واقع یک جمع آوری از جلسات عرفان مولوی است، شهرت بیشتری دارد. جالب است بدانید که این کتاب را پسر مولانا سلطان ولد جمع آوری کرده است.
  • کتاب جذاب دیگر مولانا که بسیار خواندنی است،  “مکاتیب”  بوده که نوشته‌هایی از مکاتبات و نامه‌های مولانا به همراهان و دوستان خود را شامل می‌شود.
  • سخنان و گفتارهای مولانا نیز که در جلسات درس و موعظه‌های وی ایراد شده است، در کتابی به نام  “مجالس سبعه”  گردآوری شده‌اند.

27

مرگ مولانا رومی

مولانا جلال الدین محمد بلخی در تاریخ یکشنبه پنجم جمادی الاخر سال ۶۷۲ هجری قمری دیده از جهان فروبست. علت مرگ او، بیماری و تب بالایی بود که هیچ یک از طبیب‌های دوران وی، قادر به درمان نگشته و سرانجام مولانا جلال الدین از این بیماری، دار فانی را وداع گفت. با مرگ مولانا در سن شصت و هشت سالگی، غوغایی میان مریدانش به پا شد و در مراسم سوگواری وی، جمعیت بزرگی شرکت داشتند که در میان آن‌ها از هر قوم و قبیله، نژاد و آیین و مذهبی دیده می‌شد.

در تقویم ۸ مهر؛ روز بزرگداشت مولوی ثبت شده است. در این روز مراسم بزرگداشت این شاعر پرآوازه ایرانی در همه شهرها در محافل فرهنگی و دانشگاهی برگزار می‌گردد. 

منبع: ستاره
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید