(تصاویر) سفر به سرزمین ممنوعه؛ تجربه عجیب یک بلاگر انگلیسی از ۴ روز حضور در کره شمالی
آنتونی میدلتون، بلاگر انگلیسی ۴۰ ساله به تازگی با قطاری از چین به مقصد پیونگ یانگ، پایتخت کره شمالی به این کشور مرموز و منزوی سفر کرده و حالا مشاهدات و تجربیات خود در این سفر را با مخاطبانش به اشتراک گذاشته است. میلتون این تجربه را سفر به دنیایی موازی توصیف کرده است.
میدلتون که وبسایتی در حوزه ی سفر به نام Man vs Clock دارد، سفر ۸ ساعته ی خود با قطار را در فصل زمستان آغاز کرد.
او درباره ی سفر خود به کره شمالی می گوید: «کره شمالی را منزوی ترین کشور دنیا می دانند. این برای من خیلی شگفت انگیز بود چون افراد زیادی نیستند که بتوانند این کشور را با چشمان خودشان ببینند.»
به گفته ی میلتون سفر به کره شمالی برای او بخشی از هدف شخصی اش برای دیدن تمام کشورهای دنیا بود.
او دلش می خواست که بتواند این کشور مرموز را به انسانی ترین شکل ممکن تجربه کند، کشوری که گردشگران محدودی دارد و آن ها تنها اجازه دارند به شکل گروهی و با هدایت مقامات یا آژانس های گردشگری مورد تأیید حکومت کره شمالی از آنجا دیدن کنند.
این امر توجه او را به قطار اکسپرس پیونگ یانگ جلب کرد که مسیر آن از شهر مرزی داندونگ در چین آغاز می شود.
او می گوید: «شما نمی توانید به صورت مستقل به عنوان گردشگر به کره شمالی سفر کنید، برای همین باید با یکی از معدود آژانس های گردشگری مورد تأیید حکومت کره شمالی به این کشور بروید.»
به گفته ی میدلتون او ۱،۵۴۹ دلار به یکی از این آژانس های گردشگری برای سفر به کره شمالی پرداخت کرد.
میدلتون نگران بود محتوای تلفن همراهش بر اساس استانداردهای کره شمالی توهین آمیز تلقی شود، به همین دلیل پیش از آغاز سفر، تلفن همراهش را به طور کامل پاکسازی کرده بود.
گردشگرانی که از قوانین سختگیرانه ی کره شمالی پیروی نکنند، با مجازات شدید رو به رو می شوند، مانند اوتو ومبیر، گردشگر ۲۱ ساله ی آمریکایی که در سال ۲۰۱۶ به دلیل تلاش برای سرقت یک بنر تبلیغاتی حکومتی از هتل خود در کره شمالی، به ۱۵ سال زندان و کار اجباری محکوم شد.
این دانشجوی آمریکایی پس از گذراندن ۱۷ ماه حبس، در حالت کما به کشور خود بازگردانده شد اما تنها ۶ روز بعد، از دنیا رفت.
در مورد میدلتون، یک افسر نظامی تلفن همراه او را – به گفته ی خودش – به مدت ۵ ثانیه چک کرده بود و سپس به او اجازه داده شد که سفرش را به پیونگ یانگ ادامه دهد.
به گفته ی میدلتون، قطار که دارای تختخواب بود، ساده اما بسیار تمیز، به سبک شوروی قدیم بود.
این قطار دارای کوپه های درجه یک و اقتصادی بود. کوپه های درجه یک ۴ تختخوابه بودند و کوپه های اقتصادی ۶ تختخوابه.
میدلتون می گوید: «می دانستم که کم می خوابم، برای همین یکی از آن کوپه های اقتصادی را گرفتم که هزینه ی آن در تور کامل آژانس گردشگری محاسبه شده بود.»
به گفته ی او، در قطار شیرهای آب داغی برای چایی وجود داشت، به همراه یک خانم جدی که کارش سرو خوراکی برای مسافران بود.
در قطار واگن مخصوصی برای رستوران که مسافران بتوانند در آنجا برای صرف یک غذای کامل بنشینند، وجود نداشت و تنها یک بوفه با خوراکی ها و نوشیدنی های محدود بود که عمدتاً تولیدات کره شمالی شامل بیسکوییت، چیپس، شکلات و نودل بودند.
میدلتون می گوید: «خوراکی ها کارشان را انجام می دادند اما در مقایسه با برندهای جهانی که مواد بیشتری در اختیار دارند، بی مزه به نظر می رسیدند.»
به گفته ی میدلتون او وقتی متوجه شد که در قطار نوشیدنی های الکلی به طور مرتب سرو می شدند، بسیار تعجب کرد.
میدلتون که تجربه ی نوشیدن سوجو، نوشیدنی الکلی معروف کره جنوبی را داشته، سوجوی سرو شده در قطار کره شمالی سرو را بسیار کم شیرین تر با الکل بیشتر می داند.
البته در قطار، برای مسافران آبجو هم سرو می شد. میدلتون می گوید: «صادقانه می گویم، به همان خوبی آبجوهای انگلیسی بود. بنابراین بد نبود، اما بهترین هم نبود.»
او همچنین درباره ی قطار کره شمالی می گوید: «آنجا هوا دائماً سرد بود ولی توانستم از پنجره مناطق روستایی کره شمالی را ببینم.»
به گفته ی میدلتون، او از پنجره دیده بود که اغلب مردم سوار بر دوچرخه های قدیمی بودند و برخی با کنجکاوی داخل قطار را نگاه می کردند و برخی هم دست تکان می دادند.
گردشگران خارجی اجازه ی پیاده شدن از قطار در هیچ یک از ایستگاه های مسیر را نداشتند و تنها زمانی که به آن ها دستور داده می شد می توانستند از قطار پیاده شوند. در مورد مسافران محلی قطار اما اینگونه نبود و آن ها در صورت داشتن مجوز سفر می توانستند در ایستگاه ها از قطار پیاده شوند.
میدلتون می گوید: «در کره شمالی شهروندان برای رفتن به مناطق یا استان های مختلف نیاز به مجوز دارند و سفرهای آن ها توسط حکومت کره شمالی به دقت تحت نظر و کنترل قرار دارد.»
در داخل قطار هم حضور در برخی قسمت ها برای گردشگران خارجی ممنوع بود.
میدلتون می گوید: «به جز قسمت های ممنوعه ی اعلام شده، می توانستیم در واگن خودمان پرسه بزنیم و از یک کیوسک کوچک خوراکی بگیریم.»
چیز دیگری که باعث تعجب میدلتون شد این بود که او اجازه ی گرفتن عکس از مناطق روستایی کره شمالی از پنجره ی قطار را داشت.
با این حال، عکسبرداری از ایستگاه ها و مأموران پلیس ممنوع بود.
میدلتون در روز تولد کیم جونگ ایل، رهبر سابق کره شمالی به پیونگ یانگ رسید.
او می گوید: «وقتی متوجه شدم سفرم با این مناسبت مصادف شده، فهمیدم که قرار است تجربه ی خاصی در آنجا داشته باشم.»
او در ادامه می گوید: «آن روز جشن های بزرگی را در سرتاسر پیونگ یانگ دیدم. بیشتر مردم لباس قرمز پوشیده بودند و از ما برای دیدن یک رقص دسته جمعی هماهنگ که به مناسبت تولد او ترتیب داده شده بود، دعوت شد.»
میدلتون همچنین در پیونگ یانگ از یک جشنواره ی گل دیدن کرد که در آن گل «کیم جونگ ایلیا» هم به نمایش درآمده بود. این نام به دنبال مرگ رهبر سابق کره شمالی در سال ۲۰۱۱، بر روی این گل گذاشته شده بود.
به گفته ی میدلتون، جشن های مربوط به تولد رهبر سابق کره شمالی شبیه به یک جشنواره مذهبی اختصاص یافته برای یک خدا اما با جوی بسیار متفاوت بود.
او می گوید: «آن حس شعف و امیدی که معمولاً در مراسم های مذهبی وجود دارد، در جشن های آن ها دیده نمی شد.»
به گفته ی میدلتون، نوعی اجبار در تار و پود زندگی روزمره در کره شمالی وجود دارد که به خاندان کیم مربوط است.
او می گوید: «در آنجا هر طرف را که نگاه می کنید پرتره های بزرگی از کیم جونگ اون و پدر و پدربزرگش را می بینید که گویی مکان های عمومی را تحت نظر دارند. گرچه مجسمه ها و یادبودهای آن ها منظره ی رایجی در سرتاسر این کشور است، اما دیدن از نزدیک شان تجربه ی سوررئالی است. من کشورهای زیادی رفته ام که شیفته ی شخصیت فرقه مانند یک رهبر یا یک دست نشانده ی محبوب بوده باشند، اما در کره شمالی این در سطح کاملاً متفاوتی بود.»
به گفته ی میدلتون، در طی تور پیونگ یانگ، راهنماهای تور که از اهالی کره شمالی بودند، کیم جونگ ایل را «رهبر عزیز ما» خطاب می کردند و «کارهای فوق العاده ای که او انجام داده بود» را با چنان ایمانی تحسین می کردند که «او را به یاد رمان معروف جورج اورل می انداخت».
میدلتون بعد از دیدن پیونگ یانگ، به یکی دیگر از شهرهای کره شمالی به نام ساریوان رفت که به گفته ی او در مقایسه با پایتخت این کشور، شهر جدیدتری بود و مردمش به مراتب خجالتی تر بودند.
او در آنجا توانسته بود پیاده روی کوتاهی در شهر کند و سپس برای خوردن غذای محلی به یک رستوران رزروی رفته بود.
میدلتون می گوید: «در آنجا یک دفعه پرده ها بالا رفت و یک گروه موسیقی دخترانه روی صحنه حاضر شدند.»