تاریخچه سفر در زمان

کد خبر :
۲۹۵۰۰
بازدید :
۳۲۲۵۰

نمایی از سریال علمی-تخیلی دکتر هو

مقدمه
به گزارش فرادید به نقل از نیویورک بوکس، شاید بهتر باشد بگوییم خیلی تاثیر دارد. حتی چنین به نظر میرسد که فرهنگ "سفر قهرمان" فراموش کرده که علیرغم قوی بودن روایت الگوها و کلیشههای قدیمی، بخشی از بازگوییِ داستانهای علمی-تخیلی به ساخت موجودات و شخصیتهای جدید تعلق دارد.
اما حقیقت این است که احتمالا همه ما حالمان از دستانهای "خون آشامی،" "زامبی" و "مدرسه جادوگران" به هم خورده باشد و حتی دیگر تحمل سبک روایت دانای کل آنها را نداشته باشیم؛ البته از حق نگذریم زمانی که خوانندگان برای اولین بار با آن شخصیتها و کشفیاتشان آشنا شدند، به شدت مجذوب روایتشان شده بودند.
اینک اما از جهانهای فرضیِ پیرامون ساخت نسخههای متفاوت موجودات فرضی لذت میبریم؛ از مباحث سریالهای علمی-تخیلی نیز به خاطر شباهت بسیارشان به اسطورههای تاریخی لذت میبریم چرا که عمق تخیل را به چالش میکشند.

آیا میتوان از "زمان" فرار کرد؟
دنیای کاپیتان مارول [3] نیز روشی مهیج برای تجربه همان سبک لذتها است. مشتریان امروزی دنیای علم و تخیل امروزه از فرصتهای بسیار بیشتری برای سیراب کردن حس کنجکاویشان برخوردار هستند. (پسر 14 ساله خودم و دوستانش امروزه نسبت به یک استاد ادبیات بیشتر از واژه ادبی کلمه canon به معنای نوشتههای معتبر یا آثار اصیل استفاده میکنند.)
اما مشکل در چیست؟ مشکل اینجاست که تخیل کاملا نو و جدیدی نداریم. هر چه داریم تاریخ انقضایش گذشته! ما به چیزی شبیه نخستین خون آشام و نخستین گرگینه نیاز داریم. آیا خواسته خیلی بزرگی داریم؟
سفر در زمان
رمان "سفر در زمان" نوشته جیمز گلیک [4] یکی از همان داستانهای خوب اخیر است. ایده سفر در زمان همواره در ذهن نسل ما پرورش یافته و توسط چندین فیلم سینمایی و سریال نیز به چالش کشیده شده است.
گرچه به اشتباه فکر میکنیم مفهوم سفر در زمان همواره همراه بشر بوده، اما حقیقت این است که این بحث یک بحث باستانی نیست و به تازگی متولد شده است. رمان ماشین زمان [5] (1895 میلادی) نوشته ولز [6] این ایده را خلق کرد. به عبارتی، سفر در زمان تنها 2 سال بزرگتر از دراکولا و هشت سال کوچکتر از شرلوک هولمز است. حتی واژه "سفر در زمان" نیز به شکلی از نام یکی از شخصیتهای داستان ولز به نام "مسافر زمان" اشتقاق شده است. این ایده آنقدر سریع محبوبیت یافت که در نسخه 1914 میلادیِ فرهنگ لغت آکسفورد نیز آورده شد.
گلیک اینطور ولز را توصیف میکند: «مردی کاملا مدرن و معتقد به سوسیالیسم، عشق آزاد و دوچرخه.» ولز به نوبه خود متفکری جدی و متعهد بود، اما کشف ایده "سفر در زمان" جزو آثار عمیق فلسفی او به شمار نمیرود. آن داستان در حقیقت دو بُعد پیچیده دارد: یکی بعد سیاسی-فلسفی و دیگر بعد تخیلی.
بحث اصلی رمان "ماشین زمان" نیز در جایی است که قهرمان داستان به آینده دور سفر کرده و دریافته که بشریت به دو گونه کاملا متفاوت تقسیم شده است: دسته اول الوئیها (Eloi) که اشراف بی مایه و ترسویی هستند که در باغهای خود زندگی میکنند و از میوههای درختان تغذیه میکنند. دوم مورلاکها (Morlocks) که کارگرانی هستند که زیر زمین زندگی میکنند زحمت کشانی که گرچه کور شدهاند، اما به مدد نیروی گذشته به کار خود بر روی وسیلهی مکانیکی پیچیده و زنگزدهای که هیچ چیز تولید نمیکند، ادامه میدهند.

ماشین زمانِ اچ. جی. ولز
اما استدلال ماشین زمانِ ولز برای همان سال 1895 میلادی یعنی 121 سال پیش معنا میدهد و بیشتر خوانندگان امروزیِ ماجرای سفر در زمان مایلند نسخهای متفاوت از آن را بخوانند. اما ایده ماشین زمان و به طور کلی ایده سفر در زمان، بهانهای بیش برای اچ.جی. ولز نبود. او برای پیشبرد این علم تخیلی کار بسیار بزرگی را انجام داد.
ماشین زمان، پیش از انیشتین
"آلفرد جاری" که شیفته بحث سفر در زمان است، میگوید: «آیا دستگاهی مانند ماشین زمان ولز وجود دارد؟ آیا دستگاهی که محدودیت زمانی نداشته باشد، میتواند وجود خارجی داشته باشد؟ آن دستگاه باید طول، عرض، ضخامت و بازه زمانی را داشته باشد.»
همین بُعد چهارم است که در بحث سفر در زمان حائز اهمیت است. بنابراین میتوان گفت که اچ جی ولز چیزهایی را در سرش پرورانده بود. به مباحث ریاضیاتیِ ابعاد دیگر فضا-زمان در دوره ویکتوریا پرداخته میشد، اما کشفیات آلبرت انیشتین (که نخستین آن در سال 1905 میلادی بود) باعث شد تا مفهوم جدید زمان کانون توجه فیزیک مدرن قرار گیرد.
ولز عامدانه به بحث بعد دیگر اشاره نکرده بود اما سهوا بر روی یکی از مباحث بنیادیِ علم نوین دست گذاشت. شخصیت مسافر زمان ولز گفته بود: «بین زمان و سه بعد دیگر فضا فرقی ندارد، جز اینکه هوشیاری ما همراه با آن [زمان] حرکت میکند.» این استدلال به شکلی باورنکردنی درست از آب درآمد. گلیک میگوید همین مفهوم بعدها به یکی از اصول اصلی فیزیک نظری بدل گشت.»
چرا بشر شیفته "سفر در زمان" است؟
دلیل عمده این است که تخیل ولز به یکباره همگام با فیزیک مدرن درآمد. البته یکی از اولین اشخاصی که مقابل ایده سفر در زمان ایستاد، خود اچ. جی. ولز بود! وی بر این باور بود که چنین چیزی اساسا ممکن نیست و حتی از محبوبیت فزاینده آن نیز رنج میبرد.
نویسندگان دیگری در طول این سالها شخصیتهای جدیدی را خلق کردند. برای نمونه، کاراکتر ریپ ون وینکلِ واشنگتن ایروینگ [7] خوابید و وقتی از خواب بیدار شد، متوجه شد که 20 سال بعدتر از خواب بیدار شده است.
نمونه دیگر، رمان یک یانکی اهل کنتیکت در دربار شاه آرتور [8] نوشته مارک توآین است که به گذشته سفر میکند. رمان "نگاه به گذشته" نوشته ادوارد بلیمی [9] نیز بسیار جالب است. این کتاب در سال 1888 میلادی نوشته شده و شخصیت اصلی آن پس از 113 سال یعنی در سال 2000 میلادی از خواب بیدار میشود.
یک نمونه بسیار جالب دیگر نیز کتابی است که توسط جی. مک کالو در سال 1892 میلادی به نام "گلف در سال 2000؛ یا به کجا خواهیم رسید" [10] نوشته شده است. در این کتاب نوشته شده که «در سال 2000، زنان مانند مردان لباس پوشیده و مردان حق دارند هر روز گلف بازی کنند.» تمام این داستانها و قهرمانهایشان (همیشه مرد) جالب هستند، اما رمان ولز با بقیه تفاوت داشت چرا که قهرمان داستان ولز از یک ماشین زمان برای سفر عمدی در زمان استفاده میکرد. در رمان ولز، بشر هر چند تخیلی توانسته بود بر زمان چیره شود. به همین دلیل، این رمان ولز بود که حرف جدیدی برای گفتن داشت.

صحنهای از فیلم ماشین زمان که در سال 1960 میلادی بر اساس رمان ولز توسط جورج پال ساخته شد
دیری نپایید که بحث سفر در زمان به سرعت همه جا مطرح شد و به یک ژانر تبدیل شد و مجله «داستانهای مهیج» در آوریل 1926 میلادی به تهیهکنندگی "هیوگو گرنزبک" به آن اختصاص یافت. به اعتقاد گلیک تنها "علاقه به آینده" بوده که باعث شد گرنزبک مجله جدیدش را ایجاد کند.
مجله "علمی - تخیلی شگفتانگیز" که در سال 1941 میلادی شروع به کار کرد نیز تلاش فراوانی برای شکل دادن به این ژانر کرد. تلاشهای رابرت آنسون هاینلاین [11] نیز بسیار در این مسیر مشخص بود. هاین لاین تلاش کرد تا راه "کینگزلی آمیس" را دنبال کند.
پارادوکس پدربزرگ!
یکی از مسائل جالب که در مباحث سفر در زمان مطرح شده "پارادوکس پدربزرگ" نام دارد: اگر در زمان سفر کنید و پدربزرگتان را بکشید، آیا شما وجود خواهید داشت؟ به عبارت بهتر، این ماجرا میگوید که آیا شما از "اختیار" برخوردارید؟
چندین راهحل برای این پارادوکس جالب وجود دارد. متداولترین راهحل این است که زمان ثابت شده است؛ بنابراین تمام کارهایی که در گذشته صورت گرفته امکان تغییر نداشته و برآیند آنها در مجموع امروز را رقم خواهند زند. در سوی دیگر، تغییر در گذشته با تغییر در آینده همراه است؛ جهانهای موازی نیز در مباحث سفر در زمان امکان وقوع دارند.
فکر کردن به مفاهیم این چنینی ذهن را به شدت به چالش میکشد. ریان جانسون [12] نیز با این حرف موافق است.
فلاسفه، فیزیکدانان و سفر در درازای زمان نیز در پایان قرن نوزدهم و اوایل قرن 20 به این مسئله ورود کردند. یکی از مهمترین آنها "هنری برگسون" بود که کتابی با عنوان "زمان و اختیار" را قلم زد. از میان فیزیکدانان نیز میتوان به آلبرت انیشتین و همکارانش اشاره کرد. آنها بر روی "ماهیت نور" به عنوان یک موج تحقیق میکردند. سوالشان این بود که نور به چه طریقی حرکت میکند؟

آیا زمان خطی است؟
اینگونه بود که زمان به روایت فیزیکدانان اختراع شد و درک عمومی ما از مفهوم زمان را به چالش کشید: اگر زمان را بعد چهارم لحاظ کنیم، اختیار دیگر معنایی ندارد. گذشته و آینده نیز بدین ترتیب قابل تغییر نیستند. قوانین نیوتون، ماکسول و انیشتین در جریان هستند و ما به کمک هوشیاری قادر به کسب تجربه هستیم.
زمان دارای جهت خطی است و ما زندگی هوشیارانه خودمان را بر روی همین زمان خطر تجربه میکنیم. زمان همه جا هست جز در معادلات؛ بنابراین، اگر گزافهگویی نکرده باشیم، زمان چیست؟
دعوای فیزیک و فلسفه بر سر زمان
عواقب چنین بحثهای تا مدتها دامان فیزیک نظری را گرفت. برگسون و انیشتین چه به صورت خصوصی و چه به صورت عمومی با هم به جدال پرداختند. انیشتین معتقد بود: «زمان مورد انتظار فلاسفه، وجود ندارد.» گلیک در کتابش با ذوقی مثالزدنی، جدال میان دانشمندان را روایت میکند: میان بورخس، تام استاپارد، وودی الن فیلیپ دیک و حتی جان هاسپرز.
کتاب گلیک
مباحث زیادی در این کتاب سفر در زمانِ گلیک مطرح میشود و به جرات میتوانم بگویم هیچ پاراگرافی در آن کتاب نبود که اطلاعات شگفتانگیزی به خواننده ندهد. اما چیزی که من را بیش از هر چیز درگیر کرد، نه جملات کتاب که موضوع پیچیده آن بود. من دو بار این کتاب را خواندم و از سالها پیش نیز شیفته این موضوع بودم.
در کتاب، چندین بار به جدال بین اندیشمندان فیزیک و فلسفه میرسیم که استدلالهایشان برای خواننده بسیار جالب و مهیج است. اما تمام این داستانهای میهج، افکار بینظیر و تاریخ فوقالعاده هیچ سرانجامی ندارد. درک عام مردم از زمان با خواندن این کتاب دستخوش تغییر نمیشود و همان قدر گنگ باقی میماند.

برگسون و انیشتین بر سر مفهوم زمان بارها به جدال پرداختند؛ انیشتین معتقد بود "زمانِ مورد انتظار فلاسفه، وجود ندارد. "
پس از خواندن این کتاب ما همچنان در حال تبعید میشویم، اما این مسئله چیزی از جذابیت بحث سفر در زمان کم نمیکند. شاید همین نکته، محور اصلی کتاب گلیک باشد. ایده جدید او به ما کمک میکند زیرا که هر چه باشد، حالا بیشک نسبت به اجدادمان و گذشته خودمان اطلاعات بیشتری از سفر در زمان در مقایسه با گذشته داریم.
مفهوم زمان برای ما، جهانیتر و دقیقتر از همیشه است و ما بیش از هر زمانی از این واقعیت آگاهی داریم؛ البته جای تعجب ندارد که ما مرتب به این مسئله میاندیشیم که زمان چگونه ممکن است خم شود، کشیده شود و یا معکوس شود. همه زندانیها رویای آزادی را در سر دارند، اما اگر بدانند آزادی و امکان فرار وجود خارجی ندارد، و نخواهد داشت، شاید هرگز دیگر به آن فکر نکنند.
پینوشتها
[1] جوزف کمپبل (Joseph Campbell) اسطورهشناس آمریکایی بود. دیدگاههای وی بر روی تفکر معاصر هنر و علوم اجتماعی غرب بسیار تاثیرگزار بوده است. بهطور نمونه، جرج لوکاس دیدگاههای فلسفی سری فیلمهای جنگ ستارگان را مدیون او دانسته است.
[2] سفر قهرمان (یا مونو میث Monomyth) یک الگوی کلی است که ادعا میشود بیشتر اسطورههای جهان بر اساس آن پیریزی شدهاند. این الگو نخستین بار، توسط جوزف کمپبل در کتاب «قهرمان هزار چهره» (۱۹۴۹) معرفی شد و پس از آن مورد نقد و بررسی قرار گرفت و در بعضی از آثار سینمایی استفاده شد. کمپبل برای این الگو، هفده مرحله یاد میکند؛ اما بیشتر اسطورهها تمام این مراحل را دارا نیستند و بعضی فقط روی یکی از این مراحل تمرکز دارند. این هفده مرحله، ذیل سه مرحله کلی «جدایی»، «تشرف» و «بازگشت» جای میگیرند. در مرحله جدایی، قهرمان از دنیای عادی به دنیای ناشناختهها سفر میکند، مرحله تشرف، شرح ماجراهای او در دنیای ناشناختههاست و بالاخره در مرحله بازگشت، او دوباره به دنیای عادی برمیگردد.
[3] کاپیتان مارول (Captain Marvel) که با عنوان "شزم" نیز شناخته میشود، یک شخصیت خیالی ابرقهرمان در کتابهای کامیک آمریکایی منتشر شده توسط دیسی کامیکس است. این شخصیت در سال ۱۹۳۹ خلق و برای اولین بار، در شماره ۲ مجله کمیک تند و تیز انتشارات فاست کامیکس در فوریه ۱۹۴۰ معرفی شد. توانایی و قدرت شزم جادویی هزارساله است که توسط جادوگری به نام ماماراگان به یک نفر در طی هزار سال بخشیده میشود و از قضا این قرعه به نام جوانی کم تجربه بنام بیلی بتسون افتاده است.
[4] James Gleick
[5] The Time Machine
[6] هربرت جورج ولز (H. G. Wells) روزنامهنگار، جامعهشناس، تاریخنگار و نویسنده سوسیالیست انگلیسی و خالق رمانهای علمی تخیلی است. وی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم زندگی میکرده است. از آثار علمی-تخیلی ,d میتوان به «ماشین زمان،» «انسان شبیه خدایان» و «جنگ دنیاها» اشاره کرد.
[7] Washington Irving: Rip Van Winkle
[8] این کتاب ماجرای یک مهندس یانکی از کنتیکت است که به طور تصادفی با ضربهای که به سرش میخورد، خودش را در انگلستان قرون وسطی میبیند، در حقیقت به گذشته و به زمان دربار شاه آرتور برمیگردد جایی که او را یک احمق فرض میکنند اما او به زودی با استفاده از دانش و تکنولوژی خودش تبدیل به یک شعبدهباز میگردد.
[9] رمان Looking Backward نوشته Edward Bellamy؛ این رمان در سال 1888 میلادی به چاپ رسید.
[10] Golf in the Year 2000, or, What We Are Coming To
[11] رابرت آنسون هاینلاین (Robert Anson Heinlein)، نویسنده آمریکایی سبک علمی - تخیلی و یکی از سه نویسنده برتر این ژانر است. او یکی از اثرگذارترین و در عینحال جنجالبرانگیزترین نویسندگان ژانر علمی - تخیلی سخت بود.
[12] لوپر یا چرخهبند عنوان فیلمی اکشن علمی تخیلی محصول سال ۲۰۱۲ ایالات متحده و به نویسنده و کارگردانی ریان جانسون میباشد.
* جان لنکستر نویسنده چهار رمان و مولف چهار کتاب غیرادبی است.
منبع: nybooks
ترجمه: وبسایت فرادید
مجموعهای از بهترین تصاویر تاریخ ایران و جهان را اینجا ببینید
۰