"پلنگ سیاه"؛ دهنکجی به هالیوود

«پلنگ سیاه» دیدگاههای سیاسی خود را در برابر چشمان شما قرار میدهد. نه جنبههای تمثیلی و نرم آن را «پلنگ سیاه» از ایدئولوژی که ممکن است در برخی از حلقهها بحثبرانگیز باشد، عدول نمیکند. این فیلم فراتر میرود تا جایی که به آنان که مرزها را ساختهاند لقب ابله را اطلاق کند. «پلنگ سیاه» در بند شخصیتهایی با لباس باحال که در جهانی پر از جلوههای ویژه همدیگر را له میکنند نمیماند.
کد خبر :
۵۱۰۹۸
بازدید :
۲۱۹۵

جیمز براردینلی | در طول چند سال گذشته، چندین استودیو که در زمینه تولید فیلمهای ابرقهرمانی فعالیت میکنند، تولیدات خود را افزایش داده و به قلمرو جدیدی ورود کردهاند.
بدون اینکه تفاوتی با کمیکهای اکشن ماجراجویانهای که از آنها اقتباس کردهاند داشته باشند. فاکس قرن بیستم با فیلم «لوگان» حرکت جدیدی را آغاز کرد. مدیتیشنی شیک در مورد فداکاری و مرگ و میر. دی سی با فیلم «زن شگفتانگیز» یک فیلم ابرقهرمانی زنانه، این جریان را دنبال کرد.
حال در ماههای آغازین ۲۰۱۸ «پلنگ سیاه» از راه میرسد. اگرچه این شخصیت برای بار اول در فیلم «انتقام جویان: عصر اولتران» رونمایی شد، اما این فیلم مستقل چیزی به مراتب بیشتر است.
در حقیقت با وجود حفظ برخی شباهتها، «پلنگ سیاه» هرگز به جهانی به مانند جهان فیلمهای «مرد آهنین»، «ثور»، «هالک» و دیگر ابرقهرمانان مارول ورود نمیکند. این نزدیکترین حرکت مارول به ساخت داستانی مستقل در طی چند سال اخیر است. حتی «دکتر استرنج» هم بیش از این فیلم به جهان MCU نزدیک بود.
همانگونه که یکی از نویسندگان و کارگردان فیلم «پلنگ سیاه»، «رایان کوگلر» که پیش از این فیلمهای «ایستگاه فورتویل» و «کرید» را در ساخته است، نوید داده بود، فیلم داستان «تیچالا» را کاملاً در جهانی مختص به خود روایت میکند.
همانگونه که یکی از نویسندگان و کارگردان فیلم «پلنگ سیاه»، «رایان کوگلر» که پیش از این فیلمهای «ایستگاه فورتویل» و «کرید» را در ساخته است، نوید داده بود، فیلم داستان «تیچالا» را کاملاً در جهانی مختص به خود روایت میکند.
در حالی که به پیشینه کمیک بوکی شخصیت وفادار است. «کوگلر» فیلم را به مسیرهایی غیرقابل پیش بینی هدایت میکند. اکشن فراوانی در فیلم وجود دارد، اما این اکشن با داستانی درگیرکننده و جدی ترکیب میشود. اگر تا کنون فیلم ابرقهرمانی تا این حد سیاسی ساخته شده باشد هم من سراغ ندارم.
«پلنگ سیاه» دیدگاههای سیاسی خود را در برابر چشمان شما قرار میدهد. نه جنبههای تمثیلی و نرم آن را «پلنگ سیاه» از ایدئولوژی که ممکن است در برخی از حلقهها بحثبرانگیز باشد، عدول نمیکند. فیلم فلسفه گنجاندن را در آغوش میکشد، در حالی که مفهوم رقابت و انزوا را در برابر امپریالیسم و ناسیونالیسم رد میکند.
این فیلم فراتر میرود تا جایی که به آنان که مرزها را ساختهاند لقب ابله را اطلاق کند. «پلنگ سیاه» در بند شخصیتهایی با لباس باحال که در جهانی پر از جلوههای ویژه همدیگر را له میکنند نمیماند.
اگرچه این اولین نمایش کامل از شخصیت «پلنگ سیاه» (که قبلاً در فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» حضوری پر رنگ داشت» است، این فیلم بیشتر یک داستان معرفی برای این شخصیت است تا یک داستان سرمنشأ.
اگرچه این اولین نمایش کامل از شخصیت «پلنگ سیاه» (که قبلاً در فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» حضوری پر رنگ داشت» است، این فیلم بیشتر یک داستان معرفی برای این شخصیت است تا یک داستان سرمنشأ.
رویکرد «کوگلر» شبیه رویکرد «تیم برتون» در فیلم «بتمن» سال ۱۹۸۹ است: زمان مخاطب را با توضیح گام به گام از چگونگی تواناییهای «پلنگ سیاه» و اینکه چگونه آنها را به دست آورده و یا از آن استفاده میکند، تلف نکنید. در عوض، یک داستان واقعی بگوئید و جزئیات را در طول مسیر بپاشید. این روشی رضایت بخشتر از داستانسرایی است که ما گاهی اوقات میبایست از پیشبینیهای اولیه در آن استفاده کنیم.

بعد از یک مقدمه که پیشینه داستان را فراهم میکند. سکانسی که در سال ۱۹۹۲ جریان دارد، فیلم به زمان حال میآید. فیلم در داخل کشور آفریقای شرقی کوچک (خیالی) به نام «واکاندا» جریان دارد. برای بقیه جهان «واکاندا» در جهان سوم واقع است و همچون همسایگانش با کمبود منابع و فقر درگیر است.
این تصویر یک تصویر تلخ است. هرچند که توهمی است که توسط تکنولوژی برتر «واکاندا» برای پنهان کردن ذات حقیقی کشور و دور ماندن از خطرات دشمنانی است که ممکن است برای غارت مهمترین منابع آنها یعنی مواد ویبرانیوم عمل کنند، ایجاد شده است. شگفتیهای «واکاندا» تنها برای ساکنانش قابل لمس است.
«تیچالا» (با بازی «چادویک بوزمن») بعد از وقایع فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (که پدرش در یک حادثه تروریستی کشته شد) بر تخت سلطنت مینشیند. مجهز به تکنولوژی برتری که توسط خواهر دانشمندش «شوری» (با بازی «لیتا رایت») تکامل یافته است، همراه با معشوقه سابقش «ناکیا» (با بازی «لوپیتا نایانگو») و فرمانده ارتش «اوکویه» (با بازی «دانای گوریا»).
«تیچالا» (با بازی «چادویک بوزمن») بعد از وقایع فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (که پدرش در یک حادثه تروریستی کشته شد) بر تخت سلطنت مینشیند. مجهز به تکنولوژی برتری که توسط خواهر دانشمندش «شوری» (با بازی «لیتا رایت») تکامل یافته است، همراه با معشوقه سابقش «ناکیا» (با بازی «لوپیتا نایانگو») و فرمانده ارتش «اوکویه» (با بازی «دانای گوریا»).
«تیچالا» برای دستگیری مزدور آمورالی به نام «اولیه کلائه» (با بازی «اندی سرکیس») به کره جنوبی سفر میکند. مزدوری که ویبرانیوم را در بازار سیاه به فروش میرساند. در این مأموریت او با مأمور CIA «اورت روز» (با بازی «مارتی فریمن») برخورد میکند. کسی که قبلاً و در فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» نیز حضور داشت.
مأموریت برگرداندن «کلائه» به «واکاندا» به شکست منجر میشود. «تیچالا» به خانه برمیگردد بدون دستگیری جنایتکار و با زخمی شدن شدید «روز» که برای جلوگیری از اصابت گلوله به «ناکیا» خود را در برابر گلوله قرار داده است.
مدت زمان اندکی بعد، غریبهای به نام «اریک کیلمونگر» با هدیهای غیرمتعارف و داستانی تکان دهند که به او اجازه میدهد تا «تیچالا» را در نبردی مرگبار برای به دست گرفتن رهبری «واکاندا» به چالش بکشد، در مرزهای «واکاندا» پیدا میشود.
«پلنگ سیاه» اولین فیلم دنیای سینمای مارول است که ابرقهرمانی سیاهپوست دارد. (این اولین فیلم مارول نیست که چنین تمایزی دارد. «وزلی اسنایپس» در اواخر دهه نود و اوایل دهه ۲۰۰۰ با سه گانه «بلید» مرزهای رنگی را شکست، هرچند که داستان این دو سری کاملاً از هم متمایز است) «پلنگ سیاه» سیاه بودن خود را جشن میگیرد بهگونهای که عموم شخصیتهای فیلم چه بزرگ و چه کوچک دارای بازیگران سیاهپوست است.
«پلنگ سیاه» اولین فیلم دنیای سینمای مارول است که ابرقهرمانی سیاهپوست دارد. (این اولین فیلم مارول نیست که چنین تمایزی دارد. «وزلی اسنایپس» در اواخر دهه نود و اوایل دهه ۲۰۰۰ با سه گانه «بلید» مرزهای رنگی را شکست، هرچند که داستان این دو سری کاملاً از هم متمایز است) «پلنگ سیاه» سیاه بودن خود را جشن میگیرد بهگونهای که عموم شخصیتهای فیلم چه بزرگ و چه کوچک دارای بازیگران سیاهپوست است.
از برخی جهات «پلنگ سیاه» یک دهنکجی به نظام سینمایی هالیوود است که از شخصیتهای سیاهپوست برای فیلمهای جریان اصلی استفاده نمیکند.
کارگردان یک قدم دیگر پیش رفته و تغییراتی در کلیشه کلی موجود در این سری فیلمها به وجود میآورد. بسیاری از فیلمهای تحت سلطه سفیدپوستان دارای یک شخصیت سیاهپوست هستند (چیزی که به آنها این اجازه را میدهد تا عنوان کنند که فیلمشان دارای تنوع نژادی است).
«کوگلر» این مسئله را با حضور «مارتین فریمن» بهعنوان شخصیت سفیدپوست داستان تلافی میکند. درکنار «فریمن» و «اندی سرکیس» (دو یار قدیمی از فیلمهای «پیتر جکسون») تنها بازیگر غیرسیاهپوست با حضور قابلتوجه بر پرده فیلم «استن لی» است که حضور همیشگیاش را در سری فیلمهای مارول دارد. («لی» همراه با «جک کیبری» «پلنگ سیاه» را در سال ۱۹۶۶ خلق کردند).
شرور اصلی فیلم، «کیلمونگر» عصبانی و انتقامجو، آدم بد متفاوتی است از آن چیزی که ما معمولاً عادت داریم تا در فیلمهای ابرقهرمانی ببینیم. تحت تأثیر «مگالومانیا»، «کیلمونگر» با یک انگیزه شخصی برای ایجاد هرج و مرج و استفاده از خشونت به منظور التیام زخمهای سیاهپوستان در جهان، تهییج میشود و برای انجام این کار قصد دارد تا از منابع «واکاندا» استفاده کند.
شرور اصلی فیلم، «کیلمونگر» عصبانی و انتقامجو، آدم بد متفاوتی است از آن چیزی که ما معمولاً عادت داریم تا در فیلمهای ابرقهرمانی ببینیم. تحت تأثیر «مگالومانیا»، «کیلمونگر» با یک انگیزه شخصی برای ایجاد هرج و مرج و استفاده از خشونت به منظور التیام زخمهای سیاهپوستان در جهان، تهییج میشود و برای انجام این کار قصد دارد تا از منابع «واکاندا» استفاده کند.
او شاید ضدقهرمانترین شخصیتی است که تا کنون از پردههای MCU ظاهر شده است. او شیطان نیست؛ در حقیقت فیلمنامه زمان زیادی را صرف بیان تراژدی پیدایش او و اینکه اگر رفتارهای نامناسب انسانهای خوب نبود شاید او تبدیل به چیزی که الآن شده است، نمیشد، تأکید کند. با توجه به انتظاراتی که از فیلمی ابرقهرمانی میرود، نبردی در اوج مابین «کیلمونگر» و «تیچالا» وجود دارد، اما برخلاف قطعنامه «زن شگفتانگیز» این یک بیان قهقرایی نیست و نتیجه مبارزات با اعداد و ارقام تعیین نمیشود.
در بهکارگیری گروه بازیگران «پلنگ سیاه»، سازندگان گروهی از بهترین بازیگران جوان سیاهپوست حال حاضر را به خدمت گرفتهاند. «تیچالا»ی «چادویک بوزمن» عضو جدید مناسبی برای MCU است (چیزی که حال ما میتوانیم ببینیم لیاقتش بیش از یک نقش مکمل است). یک بازیگر با زمینههای بازی مختلف که نقشهای پیشینش شامل نقش «جکی رابینسون» در فیلم «۴۲»، نقش «جیمز براون» در فیلم «بلند شو» و نقش «تورگود مارشال» در فیلم «مارشال» میشود. «مایکل بی جوردن» سومین همکاریاش را با «کوگلر» انجام میدهد.
در بهکارگیری گروه بازیگران «پلنگ سیاه»، سازندگان گروهی از بهترین بازیگران جوان سیاهپوست حال حاضر را به خدمت گرفتهاند. «تیچالا»ی «چادویک بوزمن» عضو جدید مناسبی برای MCU است (چیزی که حال ما میتوانیم ببینیم لیاقتش بیش از یک نقش مکمل است). یک بازیگر با زمینههای بازی مختلف که نقشهای پیشینش شامل نقش «جکی رابینسون» در فیلم «۴۲»، نقش «جیمز براون» در فیلم «بلند شو» و نقش «تورگود مارشال» در فیلم «مارشال» میشود. «مایکل بی جوردن» سومین همکاریاش را با «کوگلر» انجام میدهد.
او قبلاً نقشهای اصلی فیلمهای «ایستگاه فورتویل» و «کرید» را به عهده داشت. «لوپیتا نایانگو»، «دنی گوریا» و «لیتا رایت» نقش سه زن قوی و با اعتماد به نفس را که در کنار «تیچالا» میجنگند، بازی میکنند. «آنجلا باست» در نقش مارد «تیچالا» و «فارست ویتاکر» در نقش مربی او نمایانگر نسل قدیمی هستند. «مارتین فریمن» و «اندی سرکیس» نیز کمک میکنند تا «پلنگ سیاه» به MCU متصل بماند.
«پلنگ سیاه» بی شک بزرگترین فیلمی است که تا کنون در MCU ساخته شده و هنگامی که صحبت از بهترین اقتباس از کمیک بوکها در سینما میشود، باید از آن نیز سخن گفت.
«پلنگ سیاه» بی شک بزرگترین فیلمی است که تا کنون در MCU ساخته شده و هنگامی که صحبت از بهترین اقتباس از کمیک بوکها در سینما میشود، باید از آن نیز سخن گفت.
گرچه ساختار در سنت ابرقهرمانی ریشه دارد، محصول به ندرت به این طبقه بندی محدود میشود. این فیلم ما را به مکانهای جدید میبرد و از برچسب عمومی که به بسیاری از فیلمهای این ژانر پیوسته است، عبور میکند و تجربهای را ارائه میدهد که به نوبه خود هیجانانگیز، احساسی و خندهدار است. این اولین فیلم بزرگ سال ۲۰۱۸ است، فیلمی که به احتمال زیاد در پایان سال در میان بهترینها جای خواهد داشت.
منبع: وبسایت نقد فارسی
مترجم: محمد کیومرثی
۰