زندگی پادشاهان دیوانه تاریخ
اگر شما فردی جاه طلب هستید و میخواهید هزاران یا میلیونها نفر را زیر پرچم خود هدایت کنید احتمالاً در آینده به مشکل بر میخورید و یک جای کار حتما میلنگد.
کد خبر :
۶۵۲۷۹
بازدید :
۳۵۱۸۷
فرادید، بهاره سهرابی | در این مطلب با ما همراه شوید که و ببینید در طول تاریخ افرادی با انواع بیماریهای روانی و جسمی هدایت کشوری را عهدهدار شدند. ما به شما اسرار و رموز زندگی عجیبترین و احمقترین پادشاهان و امپراطوریهای بزرگ را میگوییم.
ماریا (ملکه پرتغال) بعد از مرگ همسرش در سال ۱۷۸۶ دچار زوال عقل شد. او حاضر نبود کسی را ببیند، هرگونه جشن و شادی را ممنوع کرد و در بیشتر اوقات هم عصبانی و پرخاشگر بود.در سال
۱۷۹۱ پسر ارشد ملکه هم مرد و این موجب شد روز به روز حال او بدتر شود.ساکنین در کاخ می گفتند در طول روز صدای جیغ و فریاد ملکه که بسیار وحشتناک و آزار دهنده بود از اتاقش شنیده می شد.
"ولد ایمپلر" یا "ولد دراکولا" رهبر واقعی سرزمین والاشیا (رومانیای امروز) بود. او دشمنانش را به سیخ می کشید. در واقع چوبهای تیز را از بدن اسیران رد می کرد. او روستاها را می سوزاند و کودکان را سرخ می کرد و به مردم دستور می داد تا از آن ها بخورند.
هشتمین دختر پادشاه لویدیگ از بایرن، "الکساندرا" در ۲۰ سالگی قسمتی از یک پیانو را خورد و آن را در بدنش نگه داشت. او همیشه لباس تمیز به تن و نسبت به پاکیزی و تمیزی وسواس داشت.
پادشاه جورج سوم بیشتر از هر پادشاه دیگری در اواخر عمر خود دچار بیماری های روانی شدیدی شد.او واقعا دیوانه شده بود و گاهی چند روز بدون آب و غذا زندگی می کرد و با کسی حرف نمی زد.
کالیگولا در شش ماه اول حکومت خود دارای اعتبار و احترام زیادی میان مردم بود اما بعد از آن به یک ستمگر دیوانه، سادیسمی و بی رحم تبدیل شد. از کارهایی که او انجام می داد این بود که بسیاری از مردم را جلوی شیرها می انداخت (چون مجرم و تبهکاری نداشتند) و از تکه تکه شدن آن ها لذت می برد.
اریک چهاردهم پادشاه سوئد که فردی پارانوئید بود و افرادی که به خیانتشان شک می کرد می کشت. او کل خانواده خود را از سوئد اخراج کرد چرا که فکر می کرد آن ها قدرت زیادی دارند. اگرچه بیماری او ممکن است یک توهم باشد ولی سرانجام او با خوردن سوپی که مسموم شده بود مرد.
کارلوس دوم نیز به علت اختلالات فیزیکی،ذهنی و عاطفی لقب "el Hechizado" (زخمی شده) را گرفته بود. والدین او نسبت فامیلی داشتند و همین امر در بیماری های او مؤثر بود. او تا ۴ سالگی نمیتوانست حرف بزند و تا ۸ سالگی هم نمی توانست بخواند. او توسط مورخین اینگونه توصیف شده است: کوتاه، فلج، صرعی، خرف و تا قبل از ۳۵ سالگی تمام موهای سرش ریخت. همیشه و هر لحظه امکان داشت که او بمیرد.
اتو پادشاه بایرن به گفته برخی از مورخان اسکیزوفرنی داشت و عده ای هم می گویند او در ابتدا به یک بیماری عفونی مبتلا شد و بیماری روانی او نتیجه آن است. بعضی از مورخین هم می گویند او بیماریش را از عمویش به ارث برده بود.
دختر فرناندن و ایزابلا که با شاهزاده اتریشی ازدواج کرد و به قدری عاشق او بود که وقتی همسرش در ۲۸ سالگی مرد دستور داد نبش قبر کنند تا او بتواند دوباره صورتش را ببیند.آن ها مجبور شدند تا به علت شیوع طاعون شهر را ترک کنند و او جسد فیلیپ را نیز با خود برد.
فیدور پسر ششمین پادشاه روسیه که پس از مرگ پدرش بر تخت پادشاهی ننشست و تمامی کارها را به برادر همسرش واگذار کرد.او از لحاظ جسمی و و ذهنی ناتوان بود.
جاستین دوم امپراطور بیزانس در قرن ۶ و مبتلا به بیماری های روانی بود.او صدایی در سر خودش می شنید و از ترس به زیر تخت می رفت و پنهان می شد.
چارلز دیوانه وقتی ۱۲ ساله بود حاکم فرانسه شد. در زمان سلطنت او فرانسه غرق در جنگ و خونریزی بود. او دچار بیماری آلزایمر شد و همه چیز را فراموش میکرد. حتی نام خودش را و این واقعیت که پادشاه فرانسه است. گاهی اوقات وانمود میکرد که گرگ است و برخی مواقع هم اجازه نمیداد کسی او را لمس کند، چون فکر میکرد بدنش از شیشه ساخته شده. در پایان سلطنتش بسیاری از نواحی فرانسه توسط قدرتهای خارجی اشغال شد.
کریستین هفتم در طول سلطنت ۴۲ ساله خود در دانمارک- نروژ به هیچ عنوان یک پادشاه نبود.او مشکلات روحی زیادی داشت و و مورخان راجع به این که آیا او اسکیزوفرنی داشته یا نه به نتیجه درستی نرسیدند.
مصطفی اول پادشاه عثمانی که لقب "پادشاه پرخاشگر" را داشت دومین پسر خانواده سلطنتی بود. برادرش احمد زمانی که به سلطنت رسید احتمال میرفت مصطفی را بکشد، اما او را به مدت ۱۴ سال زندانی کرد.
پرنسس آلمانی ماریا با یک شاهزاده سوئدی ازدواج کرد. او خیلی دوست داشت که یک فرزند پسر (وارث تاج و تخت) داشته باشد اما پس از سقطهای مکرر دختری به دنیا آورد. او هرگز دخترش را به عنوان فرزند قبول نداشت و به اطرافیان میگفت:" این دختر با این بینی بزرگ و چشمان زشت دختر من نیست. من چنین هیولایی نمیخواهم."
پدر و مادر فردیناندو اول پادشاه اتریش نسبت فامیلی داشتند و او کمی دیوانه بود. ظاهرا تنها عبارتی که در طول حکومت ۱۳ ساله خود گفته بود این بوده است که:" من یک امپراطور هستم و کوفته میخواهم. "
ژنگ امپراطور چین زمانی که ۱۴ ساله بود به قدرت رسید و در طول فرمانروایی اش کارها عجیب زیادی انجام داد. مثلا ساختمان قصر خود را به گونهای ساخته بود که همه گمان کنند آنجا یک مغازه است.
آخرین پادشاه مصر که فاروک نام داشت. او با اینکه پادشاه بود ولی علاقه زیادی به دزدی داشت. مثلا ساعت جیبی وینستون چرچیل را از جیبش دزدیده بود. او همچنین ترس زیادی از این داشت که شیرها به او حمله کنند و زمانی که به باغ وحش قاهره رفت شیرهای آن جا را کشت.
چن شی هوانگ، نخستین پادشاه چینی است که به عنوان امپراطور میان مردم شناخته شد. او اگرچه تلاشهای زیادی برای متحد کرد چین انجام داد، اما مورخان او را فردی ستمگر و ستیزه جو توصیف میکنند. از اقدامات عجیب او این بوده است که ۴۶۰ دانشمند را زنده به گور کرده است.
چارلز نهم پادشاه فرانسه که برای رسیدن به سلطنت برادرش را به قتل رساند. او در روزهای پایانی زندگی خود دست به یک قتل عام وحشیانه زد که در آن هزاران نفر از کاتولیک ها کشته شدند.
مراد، پادشاه عثمانی که به دلیل بیماری روانی از سلطنت برکنار شد. بسیاری از مورخین بر این باورند که او مریض نبود بلکه دشمنانش با این نسبت میخواستند قدرت راخود به دست بگیرند. او ۱۱ بار ازدواج که حاصل این ازدواجها ۷ فرزند بود.
فردریش ویلهلم پادشاه پروس که بیمار نبود اما حرکات و رفتار عجیبی داشت. با عصای خود به کودکان و خدمتکاران حمله می کرد. او به طور وسواس گونه ای از فرانسه متنفر بود و اگر کسی اسم این کشور را می آورد او بسیار عصبانی می شد.
ایوان که قدرتمند ترین پادشاه روسیه بود تا سال ها بهترین حکومت را برای مردمان روس ایجاد کرده بود.اما در اواخر حکومتش، بحث و مشاجره ای با همسرش داشت که پسرش برای دفاع از مادر دخالت کرد. ایوان که بسیار عصبانی بود با عصای خود به سر پسر کوبید و پسر جوان مرد.
منبع: rewind
ترجمه: فرادید
۰