میهمان‌نوازی و دروغ‌گویی ایرانیان در سفرنامه دکتر پولاک

میهمان‌نوازی و دروغ‌گویی ایرانیان در سفرنامه دکتر پولاک

ایرانی دوست دارد میهمانی بدهد، فرودست‌ترین نوکران نیز حاضر است تمام حقوق ماهانه‌اش را صرف یک پذیرایی از دوستان کند. با وجود این از مفهوم میهمان نوازی خبر ندارد. وی فقط از آن جهت میهمانی می‌دهد که آن‌ها نیز متقابلاً میهمانش کنند

کد خبر : ۶۵۶۶۷
بازدید : ۲۹۴۵۷
فرادید l دکتر پولاک برای تدریس پزشکی و داروسازی به دستور امیرکبیر به دارالفنون دعوت شد. او ۴ سال در ایران قرارداد تدریس داشت و از ۱۱۹۴ در ایران بود و از سفرهایش به شهر‌های ایران نوشته‌هایی جمع‌آوری کرد که روایتی از وضعیت اجتماعی و سیاسی دوران قاجاریه است.

ادوارد یاکوب پولاک در دوره‌ای از زندگی‌اش، طبیب خاص ناصرالدین شاه بود. او ویژگی‌هایی داشت که سفرنامه‌اش از ایران را ویژه و متمایز از کتاب‌های مشابه ساخت. دکتر پولاک ذهنی روشمند، جزئی‌نگر و تحلیلی داشت.
او درباره شاه قاجار، پایتخت و شهر‌هایی که در ایران دیده نکات جالب توجهی را نوشته است. ذهن او طبقه‌بندی مدونی داشته و در توصیف اماکن، ظرافت‌های جذاب و لحن طنز‌آمیزی را لحاظ کرده است. سفرنامه دکتر پولاک در شناساندن ایران به اروپاییان نقش بسرایی داشته و هنوز برای بسیاری از شرق‌شناسان جالب است.
دخانیات ایرانی در سفرنامه پزشک اتریشی
توصیه به مسافران ایرانی
او در ابتدای سفرنامه‌اش چنین می‌نویسد: در کتاب حاضر کوشش کرده‌ام از اخلاق و رفتار، آداب و طرز زندگی یکی از جالب توجه‌ترین ملل عالم تصویری به دست بدهم. به ویژه زندگی در دربار شاه ایران را با تفصیل خاص وصف می‌کنم، زیرا آداب و رسوم تمام ملت تا اندازه‌ای زیاد به پیروی از اوست و در عین حال این سلسله که اصل و نَسبی تُرک و تاتار دارد، نتوانسته است خود را از تأثیر عنصر ایرانی بر کنار نگاه دارد.
از آن گذشته برای تمام واردان به این کشور و مسافران اروپایی راهنمایی‌ها و اشاراتی دارم که در خوراک چه نکاتی را رعایت کنند و پرهیز از چه چیز‌ها را لازم بشـمرند؛ زیرا دیـده‌ام که چه بسـیار از آنان در اثر جهل بدین نکات به بیماری دچار آمده‌اند و پس از مدت کوتاهی مقهور آن شده‌اند؛ درحالی که با اندکی احتیاط می‌توانستند از این فرجام بگریزند.
آنچه می‌گویم حاصل تجربه من است. کوتاهی من در رعایت اصول بهـداشتی در بدو امر باعث شد که تا لب گور برسم، و فقط تصادف سبب شد که از چنگ مرگی نزدیک بگریزم. بسیاری نصایح مرا پذیرفتند و رهایی یافتند، دیگران بدان عنایت نکردند و به مرگی که بر ایشان پیش‌بینی‌کرده بودم گرفتار شدند.
دخانیات ایرانی در سفرنامه پزشک اتریشی
ایرانی در نگاه پولاک
ایرانی در خوراک اعتدال و قناعت را رعایت می‌کند؛ در هر مقامی باشـد باز مقداری نان، پنیر و سبزی صحرایی او را راضی و خشنود می‌کند.

ایرانی به مقدار زیاد می‌تواند عواطف و هیجانات خود را مکتوم نگاه دارد؛ از چهره‌اش هیچ معلوم نیست که در درونش چه می‌گذرد.

ایرانی می‌تواند مدت‌ها خشم و ناراحتی را در خود مخفی نگاه دارد تا لحظه مناسب برای تسویه حساب و انتقام فرارسد.

ایرانی از اصل مسلم «هیچ گاه حیرت مکن» پیروی می‌کند، هرگاه تحت تأثیر مزاج آتشـین خود قرار گیرد می‌داند چه کند که کسی مراتب اعجاب وی را در نیابد، وی شعر شناس است و ساز و آواز را خوش دارد، اما اغلب فکر و اندیشه را فدای کلمه و وزن می‌کند. شوخ طبع است، ولی در تفکر خود از منطق پیروی نمی‌کند.

ایرانی دوست دارد میهمانی بدهد، فرودست‌ترین نوکران نیز حاضر است تمام حقوق ماهانه‌اش را صرف یک پذیرایی از دوستان کند. با وجود این از مفهوم میهمان نوازی خبر ندارد. وی فقط از آن جهت میهمانی می‌دهد که آن‌ها نیز متقابلاً میهمانش کنند، یا بدان دلیل که از تنها غذاخوردن حوصله‌اش سر می‌رود.

ایرانی با وجود اینکه هر جمله‌ای را مؤکد ادا می‌کند، به راستگویی چندان پایبند نیست و از هنگامی که سعدی گفت: «دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه‌انگیز»، هر دروغ و دغلی را مصلحت‌آمیز قلمداد می‌کند.

ایرانی میل خاصـی به خیال‌بافی و چیز‌های پنهانی و اسـرارآمیز دارد؛ هر انجمن پنهانی توجه او را به خود جلب می‌کند، برای هر فرقه جدـد دینی فورا طرفداران بسیاری پیدا می‌شود؛ به همین ترتیب هم هست که مثلا فراماسونری مورد علاقه خاص او قرار می‌گیرد. فراماسونری را در فارسی «فراموشخانه» می‌گویند.
دخانیات ایرانی در سفرنامه پزشک اتریشی

دخانیات ایرانی
آنچه آدمی در آن در حرکت است زمان است و مکان، شادی و رنج‌های وی نیز در این دو است؛ آدمی در طلب تعالی است و از لایتناهی نیز بویی برده است، ولی مقتضیات زمانی و مکانی، واقعیت موجود را به یادش می‌آورد. پس در جستجوی وسایلی برمی‌آید که به فراموشی واداردش و چنین مطلوبی را در مخدرات می‌یابد. تجربیات و مشاهدات خود را درباره مخدرات رایج در ایران که در طول اقامتم گرد آورده‌ام از نظر می‌گذرانم.

حشیش
از نظر تأثیراتی که بر حشیش مترتب است بدان عنوان‌های مختلفی داده‌اند از قبیل: شادی‌آفرین، مبهی، تسلای غمگینان، راز و غیره. تقریبا در سراسـر مناطق آسـیا، در هندوسـتان، کشـمیر، بنگال، ایران، عراق و شام می‌روید، ولی حشیش فرآورده بعضی از جا‌ها و ولایات ممتازتر است. مثلا محصول کشمیر و افغانستان در این باره قابل ذکر است، چراکه مردم این نوای دقت بیشتری در کشت آن مبـذول می‌دارنـد و در کار تهیه چُرَس واردترند.
در اطراف تهران درویش‌ها چند مزرعه را موقوف به کشت حشیش کرده‌اند. بهترین بنگ از هرات می‌آید و عرضه آن علنی نیست، بلکه توسط افغان‌ها و درویش‌ها به صورت گلوله‌های بزرگ سبز کمرنگ به وزن تقریبی شصت تا نود گرم به صورت مخفیانه فروخته می‌شود.
دخانیات ایرانی در سفرنامه پزشک اتریشی

تریاک
گیاه تریاک که به خشخاش یا کوکنار هم موسوم است در ایران، در نقطه‌ای جنوبی‌تر از ری به عمل نمی‌آید و در دشت‌های مرتفع شمالی هم وضع بر همین منوال است. برحسب مناطق کاشت، این انواع دیده می‌شود.

تنباکو
بوته تنباکو گیاهی است دارای گل‌های صورتی که به تنباکوی ما در آلمان بسیار شباهت دارد و نزدیک است. ایرانی‌ها می‌پندارند که تنباکو گیاهی بومی و ایرانی است. اما این پنـدار با این حقیقت تعارض دارد که در هیچ یک از کتب عقاقیر قدیم‌تر و در هیچ یک از اشـعار دوران گذشـته یـادی از تنباکو نشـده است و از این گذشـته اسم آن نیز خود اشاره‌ای به اصل خارجی و غیر بومی است. به نظر می‌آید که این گیاه در زمینی که کمی نمک داشته باشد بهتر می‌رویـد؛ در هر حال اقلا من خود شاهـد بوده‌ام که نزدیک مزارع تنباکو همیشه مقـدار زیادی علف شوره روئیده است.

تاتوره
تاتوره یا جوز ماثل در زمین‌های کود داده شـده و در روی توده زباله‌های شـهری و ده‌ها می‌روید و اطبای ایرانی سـخت بدان اهمیت‌ می‌دهنـد. تخم این گیـاه در معـالجه بیماری‌هـای تب لرز، به خصوص نوبه ربع، سـردرد‌های مزمن، قطرب و اصولا انواع تشـنج‌ها تجویز می‌شود، و روغن حاصل از آن در درمان امراض مقعد و بواسیر که نزد اقوام سوارکار به کثرت دیده می‌شود و دردناک نیز هست، به کار می‌رود.
پسـر بچه‌ای دوازده ساله را که به لکنت زبان دچار بود پدرش نزد من آورد، زیرا این ناراحتی مانع بود که بتواند ادعیه عربی را که بر هر ایرانی از سـیزده‌سالگی فرض است، به وضوح تلفظ کند. با خوراندن تخم تاتور‌های که تازه‌تازه نرم و ساییده شده بود و همچنین کمپرس آب سرد بر روی سـر، توانسـتم در دو ماه قادرش سازم که ادعیه مقرر را بخواند.

بذر البنج
بذر البنج یا بنگ در انواع و اقسام خود در این دیار یافته می‌شود. همکار پزشکم، بوهسه، با انواع مختلف این گیاه مواجه شد و به شـرح آن‌ها پرداخت. بـا تخم‌هـای این گیـاه معجون‌هـای مکیف و مشهورتر از همه برش تریاک، درست می‌کنند. اگر این گیاه استعمال خارجی بشود اثر تسکین دهنده درد دارد.

مردم گیاه
که به آن مهر گیاه، یبروج الصـنم، بیخ‌لفاح، سگ کن هم می‌گویند فقط در نیمه جنوبی کشور و بیشتر از همه در شیراز می‌روید. در اینجا نیز ماننـد اروپای روزگاران گذشـته بدان خواص فوق طبیعی نسـبت می‌دهند و آن را به عنوان تعویذ برای جلوگیری از صرع. نازایی، سقط جنین، بی‌وفـایی مرد یا زن، بی‌عنایتی شاه و همچنین حفاظت در برابر سحر و اعمال قدرت‌های اهریمنی مورد استفاده قرار می‌دهند.


سفرنامه دکتر پولاک: ۱۸-۲۲، ۴۳۰- ۴۴۳
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید