مردان خشن با ۳۰۰ سرقت مسلحانه
در آخرین سرقتم قصد فرار داشتم که با شلیک پلیس دستگیر شدم. تیر به شکمم خورد و برای درمان باید به بیمارستان میرفتم. آخرین باری که دکتر مرا معاینه کرد گفت: دو ماه دیگر برای ادامه درمان بیا، اما این دو ماه به ۶ ماه رسید. از طرفی متوجه شدم که به خاطر پروندههای قبلیام به حبسهای طولانی مدت محکوم شدهام و باید سالها عمرم را در زندان سپری کنم. برای همین با برادرم تماس گرفتم و از او خواستم مرا فراری دهد.
کد خبر :
۶۷۶۵۹
بازدید :
۱۸۵۱
۱۱ متهم پرونده فرار زندانی مجروح از بیمارستان آخرین جزئیات تبهکاریهای خود را فاش کردند. سردار حسین رحیمی- رئیس پلیس تهران بزرگ - در تشریح عملیات دستگیری این گروه خشن گفت: صبح روز ۹ آبان ۹۷ یک زندانی مجروح برای درمان به بیمارستان امام خمینی منتقل شد، اما ناگهان ۵ مرد مسلح با همدستی چهار زن و شلیک تیرهای هوایی مرد زندانی را فراری دادند.
با شروع تحقیقات درباره این پرونده مشخص شد که اعضای این باند از سارقان مسلحی بودند که درگیری با پلیس، سرقت خانه و دهها مورد جرم و جنایت در پرونده خود داشتند. بلافاصله دستگیری این افراد بهصورت ویژه در دستور کار پلیس قرار گرفت، تیمهای متعددی برای کنترل این سارقان به سراسر کشور منتقل شدند و کمتر از ۲۰ روز پیش یکی از متهمان بازداشت شد بدین ترتیب سایر متهمان نیز شناسایی و بامداد سوم بهمن در عملیاتی غافلگیرانه پنج مرد و پنج زن بازداشت شدند.
رحیمی با بیان اینکه این زنان بهعنوان طعمه مورد استفاده قرار میگرفتند، گفت: پنج قبضه سلاح کلت جنگی که یکی از آنها متعلق به مأمور بدرقه زندان بود، کشف شد، در هنگام عملیات یکی از مجرمان قصد تیراندازی به پلیس را داشت که اجازه عکسالعمل به وی داده نشد و از ناحیه پا مصدوم شد.
اعضای این باند پس از فراری دادن متهم ۳۰۰ فقره سرقت خانه در تهران، البرز، اصفهان و لرستان مرتکب شدند. متهمان این پرونده با دستور بازپرس ایرد موسی از شعبه پنجم دادسرای سرقت بازداشت و در اختیار کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.
ترس از حبس طولانی
سعید، ۳۰ ساله، همان مرد زندانی است که با دستور او برادران و دوستانش وارد عمل شده و او را هنگام ورود به بیمارستان فراری دادند.
چه شد که تصمیم گرفتی از زندان فرار کنی؟
در آخرین سرقتم قصد فرار داشتم که با شلیک پلیس دستگیر شدم. تیر به شکمم خورد و برای درمان باید به بیمارستان میرفتم. آخرین باری که دکتر مرا معاینه کرد گفت: دو ماه دیگر برای ادامه درمان بیا، اما این دو ماه به ۶ ماه رسید. از طرفی متوجه شدم که به خاطر پروندههای قبلیام به حبسهای طولانی مدت محکوم شدهام و باید سالها عمرم را در زندان سپری کنم. برای همین با برادرم تماس گرفتم و از او خواستم مرا فراری دهد.
نقشه فرار را کی کشیدی؟
دو ماهی میشد به راههای فرار فکر میکردم. شب حادثه که متوجه شدم قرار است به بیمارستان بروم با برادرم تماس گرفتم و موضوع را گفتم.
سابقه داری؟
۱۰ سال به خاطر درگیری بر سر اختلاف ملکی در زندان خرم آباد بودم و حدود دو سال قبل آزاد شدم.
اهل کجایی؟
کوهدشت، اما پارسال از دست کسانی که با آنها اختلاف داشتیم فرار کردیم و به تهران آمدیم و از آن به بعد نقشه سرقت از خانهها را هم اجرا کردیم.
پول برای این تغییر محلها را از کجا میآوردید؟
پول سرقتها بود. چون ما فراری بودیم هر جایی را نمیتوانستیم اجاره کنیم. شبی یک میلیون تومان اجاره خانه میدادیم.
۸ ساعت عمل جراحی در خانه
یونس، برادر متهم اصلی پرونده است که در فرار نقش داشته است.
نقشه فرار چگونه طراحی شد؟
ما دو ماشین پژو پارس و دنا داشتیم و دو موتور سیکلت. یکی از موتورسیکلتها با یک سرنشین مقابل در بیمارستان بود. من به همراه دو نفر دیگر از ساعت ۸ صبح مقابل بیمارستان بودیم. ساعت ۱۱ بود که ماشین حمل زندانیان آمد و برادرم به همراه زندانیهای دیگر از ماشین پیاده شد. زمانی که داخل محوطه بیمارستان شدند منتظر ماندیم که مأموران بدرقه و بیمارانشان از هم جدا شوند. بعد از آن با تهدید اسلحه به سمت مأمور بدرقه رفتیم. من کلید دستبند را داشتم و با آن دست برادرم را باز کرده و برادرم را روی دوشم انداختم.
تیراندازی کردید؟
بله، ۴ تیر هوایی توسط همدستانم شلیک شد. من درحالی که برادرم روی دوشم بود به طرف در خروجی دویدم و آنها با اسلحه سعی میکردند که مردم را متفرق کنند. برادرم را روی موتورسیکلتی که در مقابل در ورودی بود گذاشتم و خودم و دو همدست دیگرم به سمت خیابان دویدیم و سوار ماشینها و موتورسیکلت شده و فرار کردیم و به خانه یکی از دوستانم رفتیم.
نگران سلامتی برادرت نبودی؟
فکر آن را هم کرده بودیم. یکی از دوستان مورد اعتمادم برای ما پزشکی آورد که در مقابل دریافت پول زیادی در خانه برادرم را عمل کرد. عمل ۸ ساعت طول کشید و حال برادرم رو به بهبودی رفت.
دستگیری در جشن تولد
حمید یکی دیگر از ۶ برادر متهم فراری زندان است. او و دوست دخترش در این عملیات دستگیر شدند.
نقش دوست دخترت چه بود؟
گاهی اوقات برای ما باغ و خانه اجاره میکرد. یا در سرقتها همراهمان بود.
چطور با او آشنا شدی؟
هم ولایتیمان بود. دانشجوی حسابداری در تهران است. شبی که دستگیر شدیم جشن تولد او بود و همه درگیر تولد بودیم که گیر افتادیم.
قصد داشتید از ایران بروید؟
به هیچ وجه. چون اصلاً فکرش را هم نمیکردیم پلیس بتواند ما را دستگیر کند.
به خاطر رفاقت
مهدی، یکی دیگر از افرادی است که در این فرار هالیوودی شرکت داشته است. او مدعی است که به خاطر رفاقت و بدون هیچ پولی در این فرار شرکت داشته است.
سابقه داری؟
بله، به خاطر درگیری و مواد مخدر و شرارت.
اتهامات دیگری هم داری؟
چند سال قبل مردی به خواستگاری خواهرم آمد من به این ازدواج راضی نبودم. همین باعث درگیری و تیراندازی شد و من هم یک تیر به پای یکی از آنها شلیک کردم.
اتهام قتل هم داری؟
یکسال قبل در یکی از شهرستانهای اطراف تهران دعوایمان شد و من تیراندازی کردم. مجروح را به بیمارستان بردند، اما فوت کرد و بعد از مرگ من فرار کردم.
سرقت از خانه استاد دانشگاه
یکی از شاکیهای پرونده این باند خشن مرد میانسالی است که استاد دانشگاه ایران و مقیم اتریش است. او از سرقت ۲ میلیاردی خانه اش گفت.
چطور خانهتان سرقت شد؟
شهریور بود من به مسافرت شمال رفته بودم و قرار بود بعد از آن به اتریش بروم زمانی که به خانه آمدم متوجه شدم که گاوصندوق خانه به سرقت رفته و ۲ میلیارد طلا و جواهرات، یورو و دلارهایم به سرقت رفته است. فیلم دوربین مداربسته را که دیدیم نشان میداد سه نفر وارد خانه شدند. سارقان ۲۶ دقیقه داخل خانه بودند و با خیال راحت خانه را سرقت کردند. همین افراد یک ماه بعد خانه همسایه مان را زدند.
شما از کجا میدانید که سارقان یکی بودند؟
خانه ما پلاک ۳۳ در یکی از فرعیهای میرداماد است. درست یک ماه بعد همسرم متوجه سر و صدا از خانه شماره ۳۱ میشود. به همسایهمان زنگ میزند که از خانهتان صدا میآید او میگوید کسی خانه نیست حتماً دزد آمده است. همسرم بلافاصله با پلیس تماس میگیرد. هنگام خروج مأموران گشت بهدنبال تماس همسرم به آنجا میآیند. سارقان هم که مأموران را میبینند اقدام به تیراندازی کرده و متواری میشوند.
منبع: ایران
۰