پهنای باندِ روابط ما انسانها چقدر است؟
برطبق دانبار و محققان متأثر از او، قانون ۱۵۰ نفر در مورد جوامع شکارگر-گردآورنده و همینطور تعداد زیادی از گروههای مدرن: ادارات، محلات، انجمنها، کارخانهها، اردوگاههای مسکونی، سازمانهای نظامی، دهکدههای قرن۱۱ انگلستان و حتی فهرست کارتهای کریسمس صادق است. کافیست تعداد افراد داخل گروه از ۱۵۰نفر بیشتر شود، آنوقت بعید است گروه برای مدت طولانی بهصورت منسجم باقی بماند.
کد خبر :
۷۳۴۰۹
بازدید :
۱۴۷۷۸
فرادید | آیا آدمها پهنای باندِ عاطفی محدودی دارند؛ به این معنی که هر فرد فقط میتواند تعداد محدودی دوست صمیمی داشته باشد و تعداد مشخصی آدم را بشناسد؟
بهنظر میرسد که چنین است؛ و اگر فردی به شما میگوید بهایندلیل که هماکنون تعداد زیادی دوست دارد، نمیتواند با شما دوستیِ صمیمانه برقرار کند، بهانه نیاورده است. در روابط ما انسانها تعداد معین و محدودی از دوستان صمیمی و آشنایان میتواند وجود داشته باشد. اما آیا واقعاً در دنیای دیجیتالیِ امروز که افراد در شبکههای اجتماعی و چترومهای آنلاین با هزاران دنبالکننده و دوست حضور دارند، میتوان گفت: تعداد نفراتی که یک فرد میتواند بشناسد به اندازه گذشته است؟
برطبق مردمشناس بریتانیایی، رابین دانبار، «عدد جادویی» برای روابط انسانها ۱۵۰ است. دانبار طی مطالعات خود بروی نخستیان متقاعد شد بین اندازه مغز و اندازه گروه در این گونه نسبت وجود دارد. او نقشه این نسبت را از طریق تصویربرداری عصبی و مشاهده فعالیت جفت یابی این جانوران تهیه کرد. دانبار نتیجهگیری کرد اندازۀ نئوکورتکس مغز -بخشی از مغز که با شناخت و زبان مرتبط است - به کل بدن، با اندازۀ گروههای اجتماعی منسجم نسبت دارد. این نسبت محدودکنندۀ میزانی از پیچیدگی است که یک نظام اجتماعی ازعهده مدیریت آن برمیاید.
دانبار و همکارانش این اصل پایه را در مورد انسانها بکار بردند و دادههای روانشناسی معاصر، مردمشناسی و تاریخی درباره اندازه گروهها - شامل اینکه گروهها تا قبل از فروپاشی و جدایی چه تعداد نفر را در خود جای میدهند - را بررسی کردند. آنها در تمام نمونههای خود به یک عدد رسیدند: ۱۵۰.
برطبق دانبار و محققان متأثر از او، قانون ۱۵۰ نفر در مورد جوامع شکارگر-گردآورنده و همینطور تعداد زیادی از گروههای مدرن: ادارات، محلات، انجمنها، کارخانهها، اردوگاههای مسکونی، سازمانهای نظامی، دهکدههای قرن۱۱ انگلستان و حتی فهرست کارتهای کریسمس صادق است. کافیست تعداد افراد داخل گروه از ۱۵۰نفر بیشتر شود، آنوقت بعید است گروه برای مدت طولانی بهصورت منسجم باقی بماند. (یک دلالت این موضوع این است که در عصر شهرنشینی برای پیشگیری از تنش و بیگانگی افراد باید در درون شهرهای خود جماعتهای شبهروستایی تشکیل دهند).
اما عدد ۱۵۰ تمام داستان نیست. اعداد دیگری نیز در فرضیه مغز اجتماعی وجود دارند. براساس این فرضیه (در برخی منابع بهعنوان نظریه مغز اجتماعی نیز شناخته میشود)، حلقههای روابط ما از نزدیکترین به دورترین بزرگتر میشوند. تنگترین حلقه فقط ۵ عضو دارد: عزیزان ما. بعد از این لایه بهترتیب لایههای ۱۵نفری (دوستان خوب)، ۵۰نفری (دوست)، ۱۵۰نفری (تماسهای معنادار)، ۵۰۰نفری (آشنایان) و ۱۵۰۰نفری (افرادی که میشناسیم)، قرار میگیرند. افراد میتوانند در درون این جابهجا شوند؛ اما ایده اصلی این است که برای هر تازهواردی باید فضا باز شود.
دانبار مطمئن نیست چرا اعداد این لایهها همه مضربی از ۵ هستند، اما میگوید: «این عددِ ۵ در میمونها و گوریلها بنیادی است.»
البته، تمام این اعداد واقعا نشاندهنده یک طیف و پیوستار هستند. بهطور مثال، برونگرایان تمایل دارند شبکههای بزرگتر و دوستان بیشتری داشته باشند، درحالیکه درونگراها روی تماسهای بسیار محدود تمرکز میکنند؛ و زنان عموماً نفرات بیشتری در لایههای نزدیکتر بهخود دارند.
دانبار میگوید: «آنچه این لایهها را در زندگی واقعی و روابط چهرهبهچهره تعیین میکند... بسامد ملاقاتهای شما با افراد است. شما دارید مجبور شدهاید هر روز بررسی کنید و تصمیم بگیرید که چه میزان از وقت خود را میتوانید به تعاملات اجتماعی اختصاص دهید.»
سازمانهای خاص این ایدهها را بسیار جدی میگیرند. بهطور مثال، اداره مالیات سوئد، ادارات خود را طوری طراحی کرده که ظرفیت آن از ۱۵۰نفر تجاوز نکند.
انتقاد از ۱۵۰
همگان به نظریه مغز اجتماعی معتقد نیستند. برخی تردید دارند بتوان یک عدد خاصِ جادویی را به تعاملات اجتماعی نسبت داد. اما، این نظریه همچنان میتواند تمرین خوبی برای فکرکردن درباره جوامع و تکامل باشد.
کریستیانا آسِدو کارمونا، مردمشناس و اقتصاددان از دانشگاه لیون در اسپانیا میگوید: «اگرچه عوامل مختلفی هستند که تعداد روابطی که یک فرد میتواند ایجاد و نگه دارد را محدود میکنند، این مطالعات به ما کمک میکنند تأثیرات این متغیرها را هم بهتر اندازهگیری کنیم و هم بهتر بفهمیم.»
در میان همه افرادی هم که به وجود عددِ دانباری معتقدند، توافق بر سر عدد ۱۵۰ وجود ندارد. مطالعاتی که بروی گروههای اجتماعی مختلف در آمریکا انجام شده است نشان میدهد خوشههای شبکههای اجتماعی در حدود ۲۹۰نفر است. اما در این میان متغیرهایی دخیل هستند. برای مثال، فردی را درنظر بگیرید که آنقدر ثروتمند است که میتواند دستیارانی را برای مدیریت روابطش استخدام کند - یا برخی از امور عاطفی را برونسپاری کند - این فرد دیگر محدودیتی در تعداد روابطش نخواهد داشت و میتواند روابط زیادی را بهخوبی حفظ کند.
گفته میشود در بسیاری از جنبههای زندگی اجتماعی، افرادی که روابط بسیار گسترده دارند، همانهایی هستند که ثروتهای کلانی دارند.
البته برخی نسبت به روششناسی عددِ دانبار انتقاد دارند. آنها معتقدند اندازه مغز نخستیان، بهجز پیچیدگیهای اجتماعی، تحت تأثیر عوامل دیگری همچون تغذیه نیز هست؛ و تیمی از دانشمندان هلندی-بریتانیایی استدلال کردهاند اگرچه نئوکورتکس کوچک است، ظرفیت اجتماعی میتواند در زمینههای فرهنگی مختلف و با کمک تکنولوژی گسترش پیدا کند.
یک مثال جاماییکاییهای فقیری هستند که در تلفنهای همراهشان فهرستِ بلندی از افراد دارند. این فهرستها، که حتی شامل افرادی با روابط زودگذر یا بهاصطلاح رهگذران نیز میشود، معمولاً بیش از ۱۵۰نفر را در خود جای میدهد؛ بنابراین همانطور که آسِدو کارمونا در یک مطالعه تطبیقی، که در غنا، اوآکسانا و مکزیک انجام شده است، نشان میدهد: سرمایه اجتماعی، بهخصوص برای افرادی که هیچ شکل دیگری از سرمایه ندارند، بسیار مهم است.
تنوع زیستی بالا، زندگی در مناطق کوهستانی دور از دسترس و نفوذ استعمار اسپانیا بر هویتهای قومی از مواردی بودند که بر حلقۀ کوچک اعتماد اهالی اوآکسانا تأثیر گذاشتند؛ بنابراین در این بافت فرهنگی نزدیکترین لایه به فرد را تعداد اندکی از اعضای خانواده هستهای او تشکیل میدهند. اما در غنا که منابع محیطزیستی محدودتر بوده، همکاریهای میانقومی و حلقههای اعتمادِ بزرگتر برای بقا ضروری بوده است؛ بنابراین آسِدو کارمونا تأکید میکند: «تمرکز بر اندازه مغز و محدودیتهای شناختی، بیشازاندازه سادهکردن این مسئله است.»
شاید عدد دانبار برای جوامع پیشامدرن یا برای گروههایی با درآمدهای متوسط که در جوامع غربی معاصر زندگی میکنند، قابل استناد باشد. اما حتی در این جوامع هم با وجود فرهنگ اینترنت روابط در حال تغییر است.
حضور آنلاین
هر روز تعداد بیشتری از افراد به این ایده ایمان میآورند که در زندگیِ آنلاین اجتماعی هر چه دایره ارتباطاتتان محدودتر باشد، بهتر است. بسیاری از کاربران فیسبوک معتقدند هرچه گروهها کوچکتر و سریتر باشند، بهتر است؛ بنابراین تاکنون، تحقیقات دانبار و همکارانش در روابط آنلاین نشان میدهد، روابط آنلاین از لحاظ محدودیت عددیِ روابط شبیه روابط آفلاین است.
دانبار میگوید: «وقتی افراد بازیهای آنلاین انجام میدهند، همان لایههایی را در روابطشان ایجاد میکنند که در دنیای واقعی دارند؛ بنابراین بهنظر میرسد این ویژگیهای ذهن انسان است که محدودیتهایی را بر تعداد افرادی که فرد میتواند بهلحاظ ذهنی با آنها ارتباط داشته باشد، اعمال میکند.»
دانبار و همکارانش تحقیقاتی روی فیسبوک با استفاده از دادههایی مانند تعداد گروههای مشترک و پیامهای خصوصی ارسالشده انجام دادند تا تعداد ارتباطات را در برابر میزانِ قوتِ آنها بررسی کنند.
دانبار میگوید داشتن بیشتر از ۱۵۰ دوست در فیسبوک یا دنبالکننده در توئیتر نشاندهنده تعداد طبیعی افرادی است که یک نفر در لایههای بیرونی روابط خود دارد یعنی همان گروههای ۵۰۰ و ۱۵۰۰ نفری. برای اکثر افراد برقراری رابطه صمیمانه با بیش از ۱۵۰ نفر امکانپذیر نیست.
او میگوید: «رسانه دیجیتال، شامل تلفن، فقط سازوکار دیگری را فراهم میکند که شما با دوستانتان تماس برقرار کنید.»
حتی با اینکه در دنیای آنلاین امکان ناشناسماندن فرد وجود دارد، ازنظر دانبار این ویژگی تفاوتی با ویژگیهای دنیای آفلاین ندارد. او ناشناسی اینترنتی را با امکان استفاده از اعتراف در کلیسای کاتولیک مقایسه میکند. این رابطه صمیمانه نیست، اما رابطهایست که مزایای محرمانهبودن را در میان شبه-غریبهها تشخیص میدهد. «در دنیای آفلاین نیز گریه روی شانههای مجازی کار سختی است، و شاید کسی شنونده این اعترافات باشد و شاید کسی آنها را نشوند.»
برطبق این دیدگاه، ماهیتِ روابط اجتماعی که غیرفیزیکی است و از زمان واقعی پیروی نمیکند؛ به این معنی است که این نوع روابط نمیتوانند روابط «دنیای واقعی» را به طریق معنادار بهچالش بکشند. روابط چهرهبهچهره، با تمام اطلاعاتی که فرد بهصورت غیرکلامی دریافت میکند، همچنان برای ارتباطات ضروری است.
اما تحقیقات خود دانبار نشان میدهد نسلهای جدید اندکی متفاوت هستند. افراد بین ۱۸ تا ۲۴ سال در مقایسه با آنهایی که بین سنین ۵۵ و به بالا هستند، شبکههای اجتماعی آنلاین گستردهتری دارند ؛ و تقدم ارتباطاتِ فیزیکی در نظریه مغز اجتماعی ممکن است کمتر در مورد این گروه سنی که زندگی بدون اینترنت را تجربه نکرده است، صدق کند؛ برای این افراد زندگیِ دیجیتالی همانقدر بامعناست که زندگی آنالوگ.
منطقی بهنظر میرسد که تعداد دوستان یک فرد محدود باشد. آنچه که بهوضوح مشخص نیست این است که این ظرفیت، باتوجه به شیوههایی که افراد بهصورت آنلاین تعامل میکنند، درحال افزایش است یا کاهش.
۰