سریال "دوپینگ"، سرگرمی با طنز کلامی یا موقعیت؟

حتی آذری صحبتکردن حسن و مادرش هم در اجرا اتفاق افتاد؛ اما در نهایت فکر میکنم طنز کلامی در این سریال نقش خودش را به خوبی ایفا کرده است.
کد خبر :
۷۹۱۳۸
بازدید :
۲۸۵۶

بهناز شیربانی | «دوپینگ» نخستین سریالی است که رضا مقصودی در مقام کارگردان آن را به پخش نوروزی شبکه سه سیما رساند. فیلمنامهنویس باسابقه سینما، چند سالی است که تصمیم گرفته تا فیلمنامههایش را خود کارگردانی کند و تجربه ساخت یک فیلم سینمایی و یک سریال او را برای ادامه مسیر مصممتر کرده است.
گفتوگوی ما با او از سالهای دور و نگارش فیلمنامه «لیلی با من است» آغاز شد و به چگونگی ساخت سریال «دوپینگ» ختم شد. شما را به خواندن این گفتگو دعوت میکنیم.
در تمام این سالها، پیش از اینکه رسما در مقام کارگردان هدایتکننده گروهی باشید، بهعنوان فیلمنامهنویس تجربه همکاری در بسیاری از پروژههای موفق سینما را داشتید. نگارش فیلمنامه «لیلی با من است» پررنگترین آنهاست؛ اما جایی از شما خواندم که در بسیاری از مواقع فیلمنامهای که از شما به مرحله اجرا به دست کارگردانی میرسید، چیزی نبود که انتظار شما را برآورده کند.
بله؛ وقتی «لیلی با من است» نوشته شد، آن سالها جوانی بودم جویای نام که با جسارت این فیلمنامه را نوشتم. کمال تبریزی هم جوان بود؛ حتی پرویز پرستویی در ابتدای سالهای فعالیتش بود. همه ما آدمهایی بودیم اهل جسارت و خطرکردن. با همین روحیه «لیلی با من است» ساخته شد. «لیلی با من است» در تاریخ و جغرافیای خاصی ساخته شد. شاید اگر همان شرایط سابق پیش بیاید، باز هم بتوان چنین اثری ساخت.
در تمام این سالها، پیش از اینکه رسما در مقام کارگردان هدایتکننده گروهی باشید، بهعنوان فیلمنامهنویس تجربه همکاری در بسیاری از پروژههای موفق سینما را داشتید. نگارش فیلمنامه «لیلی با من است» پررنگترین آنهاست؛ اما جایی از شما خواندم که در بسیاری از مواقع فیلمنامهای که از شما به مرحله اجرا به دست کارگردانی میرسید، چیزی نبود که انتظار شما را برآورده کند.
بله؛ وقتی «لیلی با من است» نوشته شد، آن سالها جوانی بودم جویای نام که با جسارت این فیلمنامه را نوشتم. کمال تبریزی هم جوان بود؛ حتی پرویز پرستویی در ابتدای سالهای فعالیتش بود. همه ما آدمهایی بودیم اهل جسارت و خطرکردن. با همین روحیه «لیلی با من است» ساخته شد. «لیلی با من است» در تاریخ و جغرافیای خاصی ساخته شد. شاید اگر همان شرایط سابق پیش بیاید، باز هم بتوان چنین اثری ساخت.
فکر میکنم آثار هنری شاخص با چنین ویژگیهایی ساخته میشوند و بخش زیادی از آن به زمان و مکانی که اتفاق میافتد، بستگی دارد. طبعا بخش زیادی از آثاری که من بهعنوان فیلمنامهنویس نوشتم و به مرحله اجرا رسید، انتظار من را برآورده نکرد. فکر میکنم بعد از نگارش فیلمنامه «لیلی با من است» به نظرم اثر قابل دفاعی نداشتم.
همواره فکر میکردم اگر فیلمنامهای را که مینوشتم، خودم تولید میکردم، همه چیز تغییر میکرد. حتی خیلی بهتر میشد. حتی ممکن بود نتیجه اثرم چیز جذابی نباشد؛ اما باز اثر خودم بود؛ حتی اگر بهشدت ضعیف و غیر قابل دفاع باشد. زمانی که فیلمنامه «همیشه پای یک زن در میان است» را نوشتم، متأسفانه برخی در آن دست بردند که هنوز هم فکر میکنم اگر فیلمنامه اولیه آن را خودم میساختم، اثر متفاوتی میشد.
طبعا بسیاری ممکن است چنین نظری نداشته باشند. من همواره دنبال خودم هستم. وقتی اولین فیلم سینماییام «خجالت نکش» را ساختم، حس خوبی داشتم. ممکن است برخی معتقد باشند فیلم خوبی نیست. با همه اینها من راضیام؛ چون از متن تا اجرا برآمده از چیزی بود که به آن فکر میکردم.
در سریال «دوپینگ» و دومین تجربه کارگردانی، قضیه کمی فرق داشت. شرایط کار طوری بود که ناگهان کارگردان دیگری هم اضافه شد. من از بهروز نیکنژاد خواهش کردم تا بتوانیم سریال را به پخش برسانیم و او به من لطف کرد. اگر همراهی او نبود، سریال به پخش نوروزی نمیرسید؛ اما بههرحال نگاه دیگری هم وارد شد. با همه اینها راضیام که «دوپینگ» را نوشتم و ساختم و در نهایت از اینکه وارد عرصه کارگردانی شدم، حس بهتری دارم.
در صحبتهایتان به نکته خوبی اشاره کردید. اینکه زمان ساخت «لیلی با من است» شما و همکارانتان آدمهای دیگری بودید و شرایط، زمان و مکان همگی مسیر را برای موفقیت این فیلم هموار کردند. شما ازجمله فیلمنامهنویسانی هستید که هم آثار کمدی نوشتید و هم فیلمنامههای جدی. چند سالی است که حتی از کارگردانهایی که سابقه درخشانی در ساخت آثار کمدی دارند، کمتر اثر درخشان میبینیم و در اکثر مواقع از نبود فیلمنامهای جذاب صحبت میشود. چه فرایندی طی شد که سینمای کمدی تغییر رویه داد؟
مدتی است روی فیلمنامهای کار میکنم که درباره یکی از شخصیتهای تاریخی است. این فیلمنامه کمدی است؛ اما با چالشی بزرگ روبهرو شدهام که برای آن تهیهکننده پیدا نمیکنم. طبعا فیلم تاریخی پرهزینه است. بخشهای دولتی هم معتقدند اگر قرار است این شخصیت تاریخی باشد، باید نگاه ما هم در آن دخیل شود، بخش خصوصی هم تأکید میکند که باید به سراغ بازیگر مشخصی رفت که تا حد زیادی فروش فیلم را تضمین کند؛ اما من معتقدم اگر به سراغ بازیگر کمدی معروف بروم، او با خودش چیزهایی میآورد که از ذهنیت من فاصله دارد. کمدیای که من دنبالش هستم، کمدی خاص خودم است.
معتقدم بازیگر هم باید در خدمت کار باشد و اگر با هم فاصله زیادی داشته باشیم، دچار مشکل میشویم و بهاصطلاح کار از دستم درمیرود. کمدیای که من به دنبالش هستم، از بیادبی و توهین در آن خبری نیست. نباید به مسائل جنسی به گونهای پرداخت که خانوادهها نتوانند با هم فیلم را تماشا کنند و در واقع فراهمشدن همه این شرایط برای ساخت فیلم کمدی دلخواه من سخت است. شرایط تولید ما با گذشته تفاوت بسیاری دارد.
شرایط جامعه ما روزبهروز در حال تغییر است و این تحولات باعث شده تا دیگر آثار کمدی موفق گذشته تکرار نشود. حتی معتقدم کپیکردن از «لیلی با من است» درحالحاضر، اثر بیمزهای میشود و حتی نمایش دوباره این فیلم هم اتفاق جذابی نیست. آدمها تغییر میکنند و هنوز هم معتقدم باید شرایط فرهنگی-اجتماعی ساختهشدن یک فیلم شاخص فراهم شود. من هم دیگر آدم سابق نیستم؛ حتی ممکن است ضعیفتر از سابق باشم و توان گذشته را نداشته باشم.
از «دوپینگ» صحبت کنیم. سریال کمدیای که بیش از طنز موقعیت، مخاطبش را با طنز کلامی سرگرم میکند و فکر میکنم تا حد زیادی با سلیقه مخاطبان تلویزیون فاصله دارد. چه ایدهای برای «دوپینگ» داشتید؟
من تابهحال فیلمنامههای بسیاری برای تلویزیون نوشتم. حالوهوای تلویزیون طلب میکند تا بیشتر به واسطه دیالوگ با مخاطب ارتباط بگیرید و شوخی کنید و در واقع طنز کلامی داشته باشید. درعینحال این سریال پر از موقعیتهای کمدی است. یک بار قبل از تصویربرداری، جلسهای با هادی حجازیفر و نیما شعباننژاد داشتم که قرار بود سکانسی را تمرین کنیم. تأکید کردم که بازیگران از خودشان چیزی به متن و اجرا اضافه نکنند.
نیما به نکته خوبی اشاره کرد که متن میزان زیادی موقعیت بامزه دارد و نمیتوان در اجرا به آن نپرداخت. این موقعیتها در فیلمنامه وجود دارد؛ موقعیتهایی که در فیلمنامه برای بازیگران جذاب بود و آنها به این موقعیتها پروبال میدادند و با دیالوگ به آن رنگ میدادند. حتی آذری صحبتکردن حسن و مادرش هم در اجرا اتفاق افتاد؛ اما در نهایت فکر میکنم طنز کلامی در این سریال نقش خودش را به خوبی ایفا کرده است.
پیشنهاد حضور برزو نیکنژاد بهعنوان کارگردان دوم از سمت چه کسی مطرح شد؟
برزو نیکنژاد تابهحال کمدیهای موفقی را کارگردانی کرده است؛ دستکم در فیلم «زاپاس»، کمدی خوشساختی را شاهد بودیم یا به سلیقه من نزدیکتر بود. حس میکنم جنس کمدیهای ما به یکدیگر شباهتهای بسیاری دارد. این را هم در نظر بگیرید که در کشورهای دیگر در مدت زمان مشخصی چند کارگردان یک سریال را کارگردانی میکنند و از ابتدا سریال به این شکل نوشته میشود.
«دوپینگ» برای دو فصل نوشته شده بود؛ اواسط کار مشخص شد که قطعا در زمان تعیینشده ساخت ۳۰ قسمت ممکن نیست. برای سرعتگرفتن ساخت سریال تصمیم گرفته شد ساخت بخشهایی از سریال به گروه دیگری سپرده شود و بهترین گزینه برزو نیکنژاد بود. طبیعی است سریالی که من نوشته بودم و فکر میکردم خودم قرار است کارگردانی کنم و برایش ایده داشتم، در میانههای راه مسیر دیگری را طی کرد و برزو هم تمام تلاشش را کرد که نزدیک به من کار کند.
در نهایت نتیجه کار برای شما راضیکننده است؟
بله؛ برای من راضیکننده است. در این موقعیت اگر قرار بود من فیلمنامهای بنویسم که شخص دیگری کارگردانی کند، فیلمنامه را شکل دیگری مینوشتم یا طراحی میکردم تا با نزدیکترین ذهنیت بتوانیم کار را تمام کنیم. الان شرایط فرق میکند؛ طبیعی است این سریال یک اثر با ویژگیهای خاص خودش است. در بخشهایی من نیستم و شخصی دیگر است. البته که خیلی غلط نیست و کار خودش را میکند. کارش را درست پیش میبرد؛ اما این دودستی را میتوان حس کرد.
«خجالت نکش» را سینمایی ساختید، چراکه امکان ساخت سریال فراهم نشد و «دوپینگ» که ایده و فیلمنامه سینمایی بود، به سریال نوروزی تبدیل شد. هنوز هم فکر میکنید «دوپینگ» ظرفیت یک اثر سینمایی را داشت؟
شاید مقایسه خوبی نباشد. شکل سینمایی «دوپینگ» با چیزی که میبینید تفاوت داشت. زمانی که تصمیم گرفته شد سریال «دوپینگ» ساخته شود، فیلمنامه سینمایی آن را کنار گذاشتم؛ اما در نهایت فکر میکنم ساختار سینمایی که در سریال میبینیم، برگرفته از وضعیت فیلمنامه سینمایی است.
این ساختار سینمایی خودش را به سریال تحمیل کرد. ببینید سریال «دوپینگ» پروپیمان و لبریز از حادثه است. به نظرم اصلا کشدار نیست و این پروپیمانبودن از آن نگاه سینمایی میآید؛ نه اینکه، چون طرح اولیه سینمایی بوده ما برای سریالشدنش به آن آب بستیم، خیر. منظورم این است که ساختار سینمایی یعنی کوتاهبودن سکانسها و جامپکاتهای سینمایی به ساختار سریال هم راه یافته و این شده یک سریال با ویژگیهای سینمایی.
هادی حجازیفر چطور به گروه بازیگران این سریال اضافه شد؟
تمام تلاش ما این بود که برای انتخاب بازیگر کار ویژهای انجام شود؛ اینکه سراغ هر گزینهای نرویم. مدتی که به بازیگران سریال فکر میکردیم، هر اسمی که مطرح میشد بهراحتی انتخاب نمیشد. وقتی اسم هادی حجازیفر مطرح شد، برای خودم هم گزینه جذابی بود. من تابهحال از او فیلم کمدی ندیده بودم؛ اما حس میکردم به این سریال کمک خواهد کرد. دوستان دیگر هم روی توانایی بازی او خیلی تأکید میکردند.
تمامی این مراحل با تردیدهایی هم همراه بود؛ اما وقتی هادی به گروه اضافه شد و با حس خوبی کار را آغاز کرد. ایده و طرح برای شخصیتش داشت. در صحبتهایی که با هم داشتیم، گاهی چالشهایی هم داشتیم. برخی ایدههای او با طرحی که من در ذهن داشتم، متفاوت بود؛ گاهی او کوتاه میآمد و گاهی من.
در بسیاری از اوقات فکر میکردم بهتر است از سختگیری کم کنم و اجازه بدهم کارش را انجام بدهد. هادی ذهن ایدهپردازی دارد. به پرداخت بهتر شخصیت کمک بزرگی کرد و در تمام مدت خوشحال بودم که ایدههای جذابی دارد. او با خودش آوردههایی داشت که خیلی به ما کمک کرد.
بعد از دو تجربه کارگردانی مستقل، به فیلمنامهنویسی برای فیلمسازان دیگر ادامه میدهید؟
بله؛ حتما انجام میدهم. اساسا دغدغه و عشق من فیلمنامه است. اگر وارد عرصه کارگردانی شدم، به این دلیل بود که ترجیح میدادم خودم باشم و از اینکه ایده و طرح من مسیر دیگری میرفت، ناراحت بودم. البته کارگردانهایی بودند که به ذهنیت من نزدیک میشدند و قطعا اتفاق بهتری بود.
هنوز اگر احساس کنم بتوانم برای کارگردانی فیلمنامه بنویسم، این کار را انجام خواهم داد. اصولا در فیلمنامهنویسی به وجود یک همکار فیلمنامهنویس معتقدم، چراکه فکر میکنم فیلم خوب در فیلمنامه باید چکش خوبی بخورد و با همکاری چند نفر اتفاق بهتری رخ خواهد داد. بههرحال فیلمنامهنویسی را دوست دارم.
سریالهایی که برای نوروز آماده میشدند، با شیوع ویروس کرونا و ناگزیر تعطیلی پروژهها، ضررهایی را متحمل شدند؛ ساخت قسمتهای پایانی سریال شما چطور پیش رفت؟
«دوپینگ» از ابتدا قرار بود در ۳۰ قسمت ساخته شود و زمانی که به اوج شیوع ویروس کرونا در اسفند رسیدیم، ۳۰ درصد کار باقی مانده بود؛ بهویژه تصویربرداری قسمت آخر که انجام نشده بود. مجبور شدیم با ناراحتی کار را تعطیل کنیم، چراکه جان همکارانمان در خطر بود. فقط چند روزی اضافهکاری کردیم و بهجای یک ماه کار، پنج، شش روز کارکردیم و انتهای قصه را جمعوجور کردیم.
قطعا اتفاقی که خواست من در فیلمنامه بود، رخ نداد و قسمت آخر چیزی که من میخواستم نشد. حسن ایوبی بهعنوان تدوینگر حرفهای، کمک زیادی به ما کرد. همچنین بچههای موسیقی و صدا بسیار همراه بودند. اما بههرحال ما هم از شرایط بهوجودآمده متضرر شدیم و قسمتهای بامزه و شیرین سریال تولید نشد.
۰