دزدان خیابان‌های پایتخت رقیب عشقی بودند

دزدان خیابان‌های پایتخت رقیب عشقی بودند

خیلی شوکه شدم. فکر می‌کردم شیلا به خاطر اینکه من دزدی کرده‌ام، مرا رها کرد، ولی او حتی کیارش را هم فریب داده بود. برای همین تصمیم گرفتیم از او انتقام بگیریم. هیچ راهی به ذهن‌مان نرسید به جز دزدی.»

کد خبر : ۷۹۵۱۷
بازدید : ۱۱۴۷۶
دزدان خیابان‌های پایتخت رقیب عشقی بودند
وقتی پلیس دو پسر جوان را در حال سرقت لوازم خودروی پژو دستگیر کرد، هیچکس فکرش را هم نمی‌کرد که این دو هم‌تیمی تا چند وقت پیش رقیب عشقی هم بودند. رقیب عشقی که به خاطر دختر مورد علاقه‌شان تا پای مرگ همدیگر را کتک زده بودند و بعد به دوست صمیمی تبدیل شده و با هم باند سرقت تشکیل دادند.
آشنایی این دو هم‌تیمی ماجرای جالب و عجیبی دارد. درواقع آشنایی با یک دختر مسیر زندگی کیارش و میلاد را برای همیشه تغییر داد. این دو پسر جوان تا قبل از آشنایی با دختر مورد علاقه‌شان هیچ خلافی نکرده بودند، اما بازی سرنوشت از هر دو نفر سارقان حرفه‌ای و سابقه‌داری ساخت.
تا جایی که وقتی داشتند از خودروی پژو سرقت می‌کردند، هوشیاری پلیس پایتخت دست‌شان را رو کرد و هردو بازداشت شدند. آن‌ها به جرم خود اعتراف کرده و از ماجرای خلافکار‌شدن‌شان گفتند. ابتدا میلاد بود که با شیلا آشنا شد. ماجرا به دو سال پیش برمی‌گردد.
دختری که از میلاد یک عاشق‌پیشه تمام‌عیار ساخت. عاشقی که برای ازدواج با دختر مورد علاقه‌اش حاضر بود دست به هر کاری بزند؛ حتی سرقت. میلاد برای اینکه بتواند هزینه ازدواجش را با شیلا جور کند، به حقوق خودش در مغازه پوشاک و لباس اکتفا نکرد به سراغ دزدی رفت تا شاید بتواند هر چه زودتر با عشقش ازدواج کند.
شیلا به او جواب مثبت داده بود پس نباید فرصت را از دست می‌داد. میلاد به سراغ یک مسیر اشتباه رفت و زندگی خودش را تباه کرد. او دزدی کرد، اما درنهایت گیر افتاد. درست ٦ ماه بعد از آشنایی با شیلا، میلاد به جرم دزدی روانه زندان شد: «من عاشق شیلا بودم و زندگی خودم را به خاطر او نابود کردم. وقتی دستگیر شدم از زندان با او تماس گرفتم.
به او گفتم که هر کاری کردم به خاطر تو بود، ولی شیلا بدون توجه به من و قول‌هایی که داده بود، مرا ترک کرد. دو سال در زندان بودم و همانجا متوجه شدم شیلا با پسر دیگری در ارتباط است. لحظه‌شماری می‌کردم تا آزاد شوم. من زندگی‌ام را به خاطر او به خطر انداختم و حالا او داشت به راحتی با فرد دیگری خوشگذرانی می‌کرد. کینه زیادی داشتم. برای همین به محض آزادی از زندان به سراغ کیارش رفتم. پسری که با شیلا در ارتباط بود.»

میلاد به سراغ رقیب عشقی‌اش رفت و تمام عصبانیت و کینه‌های خود را سر او خالی کرد. کیارش را آن‌قدر کتک زد که تا پای مرگ رفت و برگشت. او تمام عقده‌های چند سال زندانی‌بودنش را سر رقیبش خالی کرد؛ اما این پایان ماجرا نبود. چند وقت بعد حالا این کیارش بود که به سراغ میلاد رفت.
اما این‌بار به عنوان درد دل؛ شیلا او را هم رها کرده و حالا با مرد دیگری ازدواج کرده بود: «یک روز که در قهوه‌خانه بودم کیارش را دیدم. چند وقت بعد از دعوایمان بود. او پیش من آمد و گفت که شیلا بعد از گرفتن چند میلیون تومان پول او را ترک کرده و حالا با یک مرد ازدواج کرده است.
خیلی شوکه شدم. فکر می‌کردم شیلا به خاطر اینکه من دزدی کرده‌ام، مرا رها کرد، ولی او حتی کیارش را هم فریب داده بود. برای همین تصمیم گرفتیم از او انتقام بگیریم. هیچ راهی به ذهن‌مان نرسید به جز دزدی.»

این‌بار میلاد و کیارش به خاطر دختر موردعلاقه‌شان با هم رفیق شدند و یک باند سرقت تشکیل دادند. ابتدا قرار بود فقط از آقای داماد دزدی کنند. اولین هدف‌شان خودروی شوهر شیلا بود، ولی بعد از آن این مسأله به عادت این دو نفر تبدیل شد و سرقت‌هایشان ادامه یافت. هر دو به سراغ خودروی پژوی داماد رفته و آن را دزدیدند.
تمام لوازم داخلش را برداشتند. خودرو را با چوب و چماق له و درنهایت آن را در خیابان رها کردند. وقتی این سرقت بی‌نقص انجام شد، میلاد و کیارش به فکر ادامه دزدی‌ها افتادند: «در زندان بودم که شیوه سرقت خودرو را یاد گرفتم. هم‌بندی‌هایم به طور دقیق یادم داده بودند که چطور در خودروی پژو و پراید را باز کنم.
برای همین به سراغ خودروی شوهر شیلا رفتیم و آن را دزدیدیم. ولی از طرفی هر دو کلی مشکلات مالی داشتیم. باید زندگی‌مان را جمع‌وجور می‌کردیم. من که به خاطر شیلا سابقه‌دار شده بودم و نمی‌توانستم جایی کار کنم. کیارش هم کلی پول به شیلا داده و ضرر کرده بود. برای همین با نقشه‌های دقیق‌تر به سراغ خودرو‌های دیگر رفتیم.
نیمه‌های شب با خودرو‌هایی که سرقتی بودند، لوازم خودرو سرقت می‌کردیم. معمولا در خیابان‌های شمال تهران این کار را انجام می‌دادیم. ماشین‌های دزدی را هم در خیابان رها می‌کردیم. هر بار برای دزدی یک ماشین سرقت می‌کردیم. تازه کارمان را شروع کرده بودیم که پلیس ما را حین دزدی دستگیر کرد.»

وقتی میلاد و کیارش در حال سرقت لوازم خودروی یک پژو بودند، پلیس آن‌ها را دید. به هر دو مشکوک شد. آن‌ها را زیر نظر گرفت. این دو نفر پس از برداشتن لوازم خودروی پژو، سوار خودروی پراید شدند. پرایدی که همان لحظه با استعلام مأموران پلیس مشخص شد که سرقتی است.
برای همین تعقیب و گریز آغاز شد. دزدان سعی داشتند با حرکات مارپیچ از دست پلیس فرار کنند، ولی فرارشان موفقیت‌آمیز نبود و درنهایت پلیس سد راه‌شان شد و هر دو را دستگیر کرد. سارقان پس از دستگیری به دزدی‌های خود اعتراف کردند و گفتند که اموال سرقتی را به مالخران می‌فروختند؛ بنابراین تلاش برای شناسایی و بازداشت مالخران آغاز شد.
همچنین به دستور دادیار دادسرای ویژه سرقت، متهمان برای انجام تحقیقات بیشتر و شناسایی جرایم احتمالی دیگر در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفتند.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید