سمیه را کشتم چون متأهل بود
یک ساعت بعد از سمیه مدیر آموزشگاه میآمد و بعد هم شاگردان وارد میشدند؛ بنابراین حدود یک ساعت سمیه در آموزشگاه تنها بود. روز حادثه وارد آموزشگاه شده و با سمیه درگیر شدم بعد با کابل کامپیوتر زن جوان را خفه کردم. بعد از جنایت هم، طلاهای او را سرقت کردم.
پشیمانی قاتل، توبه از جنایتی که مرتکب شده بود و حفظ قرآن در زندان باعث شد تا اولیای دم مقتول پس از ۱۵ سال قاتل را ببخشند. رسیدگی به این پرونده از ۲۴ فروردین سال ۸۴ با تماس مدیر یک آموزشگاه کامپیوتر در کرج مبنی بر قتل منشیاش آغاز شد.
وقتی مأموران پلیس به محل جنایت رفتند با جسد زن ۲۴ سالهای روبهرو شدند که خراشهایی روی بدنش داشت. این آثار نشان میداد مقتول با قاتل درگیر شده و از آنجا که طلاهایش نیز سرقت شده بود، احتمال قتل بهخاطر سرقت قوت گرفت.
در تحقیقات اولیه، تیم جنایی به همسر مقتول ظنین شدند بررسیها نشان میداد سمیه - مقتول- یک سال قبل ازدواج کرده بود، اما وقتی همسرش برای تحقیق و بازجویی احضار شد مدرکی مبنی بر متهم بودن وی پیدا نشد.در حالی که هیچ رد و سرنخی از متهم بهدست نیامده بود، مدیر آموزشگاه سرنخی در اختیار مأموران قرار داد که تیم جنایی را به قاتل رساند. او گفت: مردی به نام حمید، کنار آموزشگاه زیر پلهای دارد و چندین بار درباره سمیه از من سؤالاتی کرده است.
تیم جنایی به سراغ حمید رفته و مرد جوان در تحقیقات منکر قتل سمیه شد. باتوجه به نبود مدرک، حمید آزاد شد، اما بهصورت نامحسوس او را زیر نظر قرار دادند. در ادامه مدارکی بهدست آمد که دست داشتن حمید در این جنایت را نشان میداد.
با تکمیل تحقیقات و بازسازی صحنه جنایت به درخواست اولیای دم برای قصاص، متهم در دادگاه کیفری کرج پای میز محاکمه رفت.
باتوجه به درخواست اولیای دم برای قصاص، حمید سال گذشته پای چوبه دار رفت تا حکم قصاصاش اجرا شود؛ اما با تلاش واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران به سرپرستی محمد شهریاری، آنها به قاتل در آخرین لحظات مهلت دادند.
حمید بار دیگر به زندان منتقل شد و تلاش واحد صلح و سازش دادسرای جنایی برای جلب رضایت اولیای دم ادامه داشت. در بررسیها مشخص شد حمید در مدتی که در زندان بوده، متنبه شده و ابراز پشیمانی کرده است. او در زندان چندین جزء قرآن را حفظ کرده و کارهای خیر انجام داده است.