موفق سازها؛ پدیدهها چگونه محبوب میشوند؟

درک تامپسن در کتاب «موفق سازها» قصد دارد به این بحث روان شناسانه بپردازد که چه میشود که بعضی مردم از بعضی چیزها خوششان میآید و نقش رسانه ها، شبکههای اجتماعی، بازهای فرهنگی و اقتصادی که ایدهها را گسترش میدهند در این میان چقدر است.

کتاب «موفق سازها» دربارهی موفقهاست. معدود کارها و ایدههایی که در بین فرهنگ عامه و رسانهها به محبوبیت فوق العاده و موفقیت تجاری قابل توجهی دست یافته اند. این کتاب بر این نظریه استوار شده است که اگرچه به نظر میرسد آهنگ ها، برنامههای تلویزیونی، فیلمهای پرهزینه، شوخیهای اینترنتی و برنامههای درجه یک به یکباره به موفقیت میرسند، ولی حتی این آشفته بازار فرهنگی هم تحت سلطه قوانین مشخصی قرار دارد؛ روان شناسی این که چرا بعضی مردم از بعضی چیزها خوششان میآید، شبکههای اجتماعیای که این ایدهها از طریق آنها گسترش مییابند و جنبههای اقتصادی بازارهای فرهنگی.
درک تامپسن قصد دارد به این بحث روان شناسانه بپردازد که چه میشود که بعضی مردم از بعضی چیزها خوششان میآید و نقش رسانه ها، شبکههای اجتماعی، بازهای فرهنگی و اقتصادی که ایدهها را گسترش میدهند در این میان چقدر است.
✓ چرا در این بازار بعضی محصولات شکست میخورند درحالی که ایدههای مشابه آنها جواب میدهند و به محبوبیتی فوق العاده میرسند؟
این دو پرسش بهم ربط دارند، ولی یکی نیستند.
برخلاف پرسش دوم، پاسخ پرسش اول در گذر زمان دچار تغییرات چندانی نشده است. محصولات تغییر میکنند و سلیقه مردم بالا و پایین میشود. ولی ساختار ذهن انسان همان حالت دیرینه خود را حفظ کرده است و نیازهای انسانی تعلق داشتن، فرار کردن، آرزو کردن، فهمیدن، فهمیده شدن) ابدی هستند.

کتاب "موفق سازها" کتابیست در مورد زمانهایی که تاثیرات روانشناختی و بازار دست به دست داده و باعث موفقیت شدید یک کالای فرد، یا ایده میشوند.
کتاب "موفق سازها" موفقترین کالاها، افراد و ایدههای عصر جدید را به ریزترین بخش هایش تقسیم کرده و در مورد دلیل موفقیتشان صحبت میکند.
قانون ۱۰ هزار ساعتی گلدول میگوید برای هر کاری ۱۰ هزار ساعت زمان بگذاریم در آن استاد میشویم.
به نظر ما این کتاب ارزش این را دارد که چند ساعت را صرف خواندن آن بکنید تا بتوانید با ۹۹۹۰ ساعت باقی مانده به اهدافتان برسید.
بخشهایی از کتاب

«در بین تثبیت شدهترین و پایدارترین قواعد حاکم بر ساختار جامعهی انسانی، یک نظریه به نام «هوموفیلی» وجود دارد. هوموفیلی که واژهی جالبی هم به نظر میرسد، حول یک ایدهی ساده میچرخد؛ شما شبیه آدمهای اطراف تان (دوستان، همسرتان، دوستان آنلاین تان، همکاران تان) هستید. یک نظریهی مرتبط دیگر هم به نام «قرابت» وجود دارد. «قرابت» معتقد است شما به آدمهایی که در اثر زندگی یا کار زیاد میبینید علاقه پیدا میکنید و شبیه آنها میشوید. این دو نظریه در کنار هم شبیه ابعاد اجتماعی عناصری، چون روانی و اثر دیده شدن به نظر میرسند.»
وقتی اطلاعاتی را با مردمی که با آنها در ارتباط هستیم به اشتراک میگذاریم، به جای این که بپرسیم «چرا مردم آن چیزها را به اشتراک میگذرند؟» باید بپرسیم «چه چیزی مردم را به هم متصل میکند؟»
درباره نویسنده
