نقد سریال وحشی؛ قسمت پنجم؛ من همه چی رو می‌دونم

نقد سریال وحشی؛ قسمت پنجم؛ من همه چی رو می‌دونم

از همان سکانس ظهور نوید در سریال، نوشتم بازیگر این نقش، درخشان ظاهر شده و نه تنها زیر سایه‌ی عزتی نیست بلکه او را کاملا تحت تاثیر قرار داده است. رفته رفته، شخصیت‌پردازی قدرتمند سناریو و توجه ویژه به این نقش، او را به مهم‌ترین عنصر این اثر تبدیل کرد. نوید حالا مرکز ثقل سناریو و مهم‌ترین المان سریال است.

کد خبر : ۲۴۱۹۹۷
بازدید : ۱۴

سریال وحشی از نیمه عبور کرد و می‌توانم بگویم هنوز در مسیر موفقیت قدم می‌زند. قسمت پنجم، به‌نظرم بهترین قسمت سریال تا اینجا بود؛ خبری که هم خوب است و هم بد. خوب است چون می‌توانیم امیدوار باشیم رفته رفته به اوج‌های بالاتر برسیم و بد است چون ممکن است نقطه‌ی آغاز سقوط سریال باشد البته که من دوست ندارم بدبین باشم و ترجیح می‌دهم به جای فکر کردن به آینده‌ی سریال، از قسمت خوبی که دیدم بنویسم. در ادامه همراه ما باشید.

در ادامه داستان سریال لو داده می‌شود.

نوید؛ بهترین ویلن تاریخ نمایش خانگی

از همان سکانس ظهور نوید در سریال، نوشتم بازیگر این نقش، درخشان ظاهر شده و نه تنها زیر سایه‌ی عزتی نیست بلکه او را کاملا تحت تاثیر قرار داده است. رفته رفته، شخصیت‌پردازی قدرتمند سناریو و توجه ویژه به این نقش، او را به مهم‌ترین عنصر این اثر تبدیل کرد. نوید حالا مرکز ثقل سناریو و مهم‌ترین المان سریال است. نوید موجودی به‌شدت موذی، غیرقابل پیش‌بینی، خونسرد و آماده برای انجام هرکاری است. تمام این صفت‌ها را در قسمت پنجم سریال دیدیم و با پرداخت هنرمندانه‌ی کارگردان و سناریست، زیر چتر بازی درخشان بازیگر، همه‌ی آن‌ها را باور کردیم.

نوید دروغ‌هایی می‌گوید که ما هم به‌عنوان تماشاگر عصبانی می‌شویم و دلمان می‌خواهد مثل داوود گلوی او را فشار دهیم. جایی که او با اشاره به داوود می‌گوید «من همه چی رو می‌دونم»، مخاطب مشت‌هایش را گره می‌کند و احتمالا فریاد می‌زند. نوید در عین حال برای دیگران کاملا باورپذیر است و البته زمانی که نقابش را «فقط برای داوود» کنار می‌زند، چهره‌ی شیطانی شخصیت او را می‌بینیم. هومن سیدی می‌خواهد فشار خون مخاطب را بالا ببرد و او را به قرص مسکن محتاج کند. برای رسیدن به این هدف، او شخصیتی غیرقابل کنترل خلق کرده که مخاطب هر لحظه منتظر است تصمیم تازه‌ای بگیرد و همه‌چیز را به‌هم بریزد. این شخصیت به‌خوبی می‌تواند هر پیش‌بینی‌ای که مخاطب در ذهنش برای قدم بعدی چیده را باطل کند و هنر سریال این است که بعضی از این پیش‌بینی‌ها را از قبل انجام داده، آن‌‌ها را باطل می‌کند.

109_11zon

داوود اشرف واقعی

می‌دانیم که داوود اشرف، موجود بی‌گناه و بره‌ی رام نیست. او در جوانی خلاف‌های زیادی داشته و در محیطی بسیار خشن زندگی می‌کند. او سابقه‌ی قطع دست در کارنامه دارد و انتظار می‌رود مدام سر به زیر نباشد. در نقد قسمت‌های قبلی هم نوشتم که داوود بین زندگی کارگری و سربه‌زیر بودن و اوباش‌گری در رفت‌وآمد است و نمی‌تواند به یک سمت متمایل شود. او در قسمت قبل نشانه‌هایی از بیدار شدن «وحشی» درون خود را در تقابل با پدربزرگ نوید نشان داد اما در قسمت پنجم، او در آستانه‌ی تبدیل شدن به موجودی دیگر است. داوود (دست‌کم در تقابل با نوید) ترس را کنار گذاشته و با پذیرفتن واقعیت‌هایی که با آن‌ها روبرو شده، تلاش می‌کند نقشه‌های بعدی را بچیند. او اهرم‌های زور نوید را علیه خودش به کار می‌گیرد و با هوش هیجانی بالا، همه چیز را کتمان می‌کند؛ چرا که می‌داند نوید در عمل کار راحتی برای محکوم کردن او ندارد.

ارجاع به قسمت‌های قبل؛ استرس تا قسمت ششم

در نقد قسمت‌های قبل هم نوشتم که بیننده‌ی ‌سریال، عاشق ارجاع به اتفاق‌های قسمت‌های قبل است. تیم سناریست‌های وحشی، این ارجاع‌ها را به‌خوبی انجام می‌دهند. داوود که در قسمت‌های قبلی در ظاهر بی‌دلیل سراغ آپاراتی رفت و بعد از مرگ دو بچه، سری به کافه زد، حالا می‌تواند (و می‌خواهد) از آن شاهدهای دست‌سازش، علیه تهمت‌های نوید استفاده کند.

اوج این ارجاع‌ها هم در پایان این قسمت رخ داد؛ جایی که پلیس لنگ خونی‌ای در ماشین داوود پیدا کرد. بیننده‌ی آماتور ممکن است اینطور فکر کند که این لنگ خونی، حکم اعدام داوود را امضا می‌کند اما بیننده‌ی حرفه‌ای به‌خوبی به یاد می‌آورد که داوود وقتی در قسمت اول و در معدن، وارد دعوا شد، از این لنگ برای جمع و جور کردن خودش و همکارش استفاده کرد. این بیننده‌ی حرفه‌ای، همچنین به‌خوبی به یاد می‌آورد که دختر بچه هم از همین لنگ برای تمیز کردن خونِ دماغ پسر بچه استفاده کرد. حالا چه می‌شود؟ آیا امکان دارد خون‌های ترکیب شده روی این لنگ که حالا مدت‌هاست خشک شده، اثری از خون یکی از دو بچه‌ی کشته شده در خود داشته باشد؟ یا داوود به راحتی می‌تواند با ارجاع به دعوای محل کارش و نتیجه‌ی ازمایش‌هایی که خون همکارش را نشان می‌دهند، این لنگ را از مسیر داستان خارج کند؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسش‌ها باید تا قسمت بعدی صفر کنیم.

110_11zon

جنگ داخل زندان چه شد؟

درگیری‌های داوود با اوباش داخل زندان، هنوز به اوج نزدیک هم نشده. او تازه باید پاسخگوی آدم‌فروشی غیرقابل بخشش و بزرگش باشد. پرسش بزرگی که حالا در پایان قسمت پنجم در ذهن مخاطب نقش بسته، این است که آن دعوا چه شد؟ حدس می‌زنم در سه قسمت بعدی، سریال روی پرونده‌ی سه جسدی که به داوود مربوط می‌شوند، متمرکز باشد. او حالا باید با لنگی خونی دست‌وپنجه نرم کند که اگر خون پسر بچه روی آن قابل تشخیص باشد، درصد قابل توجهی از راه اعدام شدن را رفته است.

او با جنازه‌ی پدربزرگ نوید هم روبرو خواهد بود؛ جنازه‌ای که بعد از مرگش هم به اندازه‌ی زمان زنده بودنش برای داوود دردسر است. به نظر می‌رسد نوید بازی‌های بیشتری با این برگ برنده انجام خواهد داد و در جریان دادرسی، داوود که دیگر نمی‌تواند همه چیز را کتمان کند، باید بازی‌های جدیدی انجام دهد. مقصد نهایی داوود به احتمال نزدیک به یقین، زندان است؛ جایی که او تازه باید با پرونده‌های سنگین‌تری روبرو شود. در این پرونده‌ها دیگر بازپرس و دادگاهی وجود ندارد و اشرف باید از خودش دفاع کند.

منبع: مجله بازار

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید