مروری بر آثاری که لیلا حاتمی در آنها با نقش معشوق ظاهر شده است به بهانه اکران فیلم «پیر پسر»؛ قصه‌ی بی‌پناهی

مروری بر آثاری که لیلا حاتمی در آنها با نقش معشوق ظاهر شده است به بهانه اکران فیلم «پیر پسر»؛ قصه‌ی بی‌پناهی

کم‌تر بازیگری را می‌توان یافت که مانند «لیلا حاتمی»، درک عمیقی از زیست زنانه را در قالب شخصیت‌هایی عاشق، سرگشته، معصوم، مطرود یا رهاشده، به نمایش گذاشته باشد. او از همان نخستین حضورهای جدی‌اش در سینما، همواره در نقش‌هایی حضور داشته که در آنها مفهوم عشق و معشوقه‌گی، هم‌زمان با رنج، صبر، تردید و درونی‌ترین لایه‌هایِ روانِ زنانه گره خورده است.

کد خبر : ۲۵۲۴۴۳
بازدید : ۳۰۶

به بهانه بازی لیلا حاتمی در فیلم «پیر پسر»، در این پرونده مروری داریم بر نقش‌هایی که او در سه دهه با محوریت «زن معشوق» ایفا کرده و مفهوم معشوقه در سینمای ایران را بازتعریف کرده است.

پیرپسر| رعنا | اکتای براهنی| 1404

8

در فیلم «پیر پسر»، لیلا حاتمی نقش زنی لوند و جسور را بازی کرده است.

در فیلم پیرپسر، لیلا حاتمی نقش زنی به‌نام رعنا را بازی می‌کند که برخلاف نقش‌های پیشین‌اش، آن معشوقه‌ی نجیب، معصوم یا رؤیایی نیست. او زنی ا‌ست لوند، جسور، واقعی و پررمزوراز که با حضوری ناگهانی، یک خانه‌ی‌ مردانه و یک رابطه‌ی پوسیده خانوادگی را به لرزه می‌اندازد. رعنا در این فیلم، تجسم زنانه‌ای از معشوقه‌ای‌ است که ابتکار عمل را در دست دارد، معادلات را بر هم می‌زند و با انتخاب‌هایش بازی را تغییر می‌دهد. رعنا، در نگاه نخست، ممکن است زن اغواگر یا حتی فرصت‌طلب به‌نظر برسد؛ زنی که در خدمت نقشه‌ای طراحی‌شده توسط پدر خانواده، وارد خانه‌ی‌ فرزندان او می‌شود و البته نقشه‌ی پدر را نقش بر آب می‌کند. عشقِ یک پدر و فرزند به او، عشقی است که هم تنش می‌آفریند، هم افشاگری می‌کند، هم زخم می‌زند و در نهایت، همه تاوان سنگینی برای آن می‌پردازند.

لیلا در این فیلم، برخلاف معشوقه‌های آرام و سربه‌زیر فیلم‌هایی چون شیدا یا رگ خواب، این بار نقشِ زنی آگاه از جذابیت خویش را بازی می‌کند و مردانِ فیلم را تحت تأثیر قرار می‌دهد. او هم‌زمان، دختر سرکشی‌ است مقابل یک پدر مستبد، معشوقه‌ای شوریده است در کنار مردی بی‌پناه و زنی مستقل است که نمی‌خواهد توسطِ خانواده‌اش کنترل شود. اما سرانجام درگیر احساسی واقعی و پیچیده می‌شود و همین تجربه‌ای دردناک را برای او رقم می‌زند. رعنایِ پیرپسر دست به انتخاب می‌زند و بهایش را هم می‌پردازد.

تصور| شیرینی‌فروش| علی بهراد| 1402

9

لیلا حاتمی در فیلم «تصور»، نقش معشوقی خیالی را دارد.

«تصور» تجربه‌ای منحصر به فرد در کارنامه‌ی لیلا حاتمی است. فیلم در بستر فانتزی و خیال‌گونه، ماجرای یک راننده تاکسی جوان را روایت می‌کند که هر شب مسافران زن با چهره‌ای مشابه را سوار می‌کند و داستان‌هایشان را می‌شنود. پسر جوان، عاشق یک زن شیرینی‌پز می‌شود؛ اما در ابراز عشق خود به او ناتوان است. به همین خاطر شروع به خیال‌پردازی درباره‌ی او می‌کند و فضاهایی خالی در داستان فیلم ایجاد می‌شود که پر کردن آن‌ها برعهده‌ی تصور مخاطب است. حاتمی در این فیلم هم‌زمان چند نقش را ایفا کرده است. فیلمی که بخش عمده‌ای از آن در شب روایت می‌شود و تبحرش درایفای نقش چند شخصیت بدل به یکی از نقاط قوت این فیلم می‌شود. او به ما نشان می‌دهد باوجودِ این‌که در تلاش و تقلا برای زنده ماندن و ادامه‌ی زندگی‌، فرصتی برای عاشقی نمانده، اما هم‌چنان عاشقانی خوش خیال و دلپذیر وجود دارند.

رگ خواب| مینا | حمید نعمت‌الله| 1395

10

حاتمی در فیلم «رگ خواب»، معشوقی را در آستانه فروپاشی به تصویر می‌کشد.

در فیلم «رگ خواب»، لیلا حاتمی در یکی از عمیق‌ترین و چالش‌برانگیزترین نقش‌های دوران حرفه‌ای‌اش ظاهر می‌شود. «مینا»، معشوقه‌ای است شکست‌خورده، تحقیرشده و در آستانه‌ی فروپاشی عاطفی؛ زنی که زندگی عاشقانه‌اش فرو می‌ریزد، اما از دل همین ویرانی، خود را از نو می‌سازد. حضور کامران در زندگی مینا به‌جای آن‌که پناهگاه باشد، بدل به بستری برای بی‌پناهیِ مطلق می‌شود و زنی را که با زخم‌های قدیمی اما با عزت نفس وارد رابطه شده، به‌مرور دچار فروپاشی عاطفی و روانی می‌کند تا در نهایت او به خودآگاهی و استقلال برسد: مسیری دردناک اما زاینده که شاید یکی از صادقانه‌ترین بازنمایی‌های زنان آسیب‌دیده در روابط عاطفی در سینمای ایران باشد. «مینا»ی رگ خواب، جنس تازه‌ای از عشق را روایت می‌کند: عشقی سمی. عشقی که با وابستگی آغاز می‌شود و با رهایی پایان می‌پذیرد. حاتمی در این نقش، بار سنگین تحول روانی یک زن و فروپاشیِ تدریجی را با مهارتی بالا روایت می‌کند. مینا، برخلاف بسیاری از معشوقه‌های سینما بیش از هر چیز، واقعی است. واقعی و انسانی، با همه ضعف‌ها و رنج‌ها و در نهایت، اراده‌‌ی نجات‌بخش‌اش.

در دنیای تو ساعت چند است| گلی| صفی یزدانیان| 1393

11

گلی در فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» معشوقی است که پس از سال‌ها متوجه عشقی دیرینه می‌شود.

در فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»، لیلا حاتمی نقش گلی، زنی میانسال و بازگشته از غربت را بازی می‌کند؛ زنی که بی‌آنکه خود بداند، مرکز ثقل چندین و چند رابطه‌ی عاشقانه‌ی یک‌سویه است. فرهاد سال‌هاست که او را دوست داشته‌، اما او بی‌خبر از این عشق، درگیر عشقی دیگر و ناتمام مانده است.مادرش، حوا، که خود سال‌ها پیش دل در گروی جوانی به نام آقای تجویدی داشته، در سال‌های پایانی عمرش به فرهاد دل می‌بندد؛ پسر جوانی که عاشق دخترش است. در این فیلم، گلی معشوقه‌ای بسیار انسانی‌ است.

زنی معمولی، سرخورده، درگیر خاطرات، و مانده میان دو جهان. او همچنان دلبسته‌ی مردی است که رابطه‌شان سال‌هاست در مرز میان بودن و نبودن مانده است.  در نهایت، در آن سکانس جادویی که فرهاد با حرکتی کودکانه (بالانس زدن) چرخه‌ی عشق یک‌سویه را می‌شکند، گلی از بی‌خبری درمی‌آید. برای نخستین‌بار، نگاهش به فرهاد تغییر می‌کند و تماس تلفنی با آنتوان را رها می‌کند و همین سبب می‌شود تا در سکانس پایانی،  فرهاد روی میز دراز بکشد و با لبخند بگوید: «ارزشش را داشت.»

چیزهایی هست که نمی‌دانی| معشوقِ علی| فردین صاحب‌الزمانی| 1389

12

در «چیزهایی هست که نمی‌دانی» به عاملی برای بازگشت یک مرد منزوی به زندگی تبدیل می‌شود

در فیلم «چیزهایی هست که نمی‌دانی»، لیلا حاتمی در نقش زنی بی‌نام ظاهر می‌شود که حضوری روشن و تعیین‌کننده دارد؛ معشوقه‌ای که از درون یک تصادفِ زندگی، راهش به مسیر مردی ساکت و خاموش باز می‌شود. این زن، برخلاف بسیاری از نقش‌های کلاسیک معشوقه، معشوقه می‌شود، بی‌آنکه قصدی برای عاشق کردن داشته باشد. مردِ قصه، علی (با بازی علی مصفا)، راننده‌ای منزوی و کم‌حرف است؛ انسانی درون‌گرا، افسرده، گسسته از زندگی، و در پیله‌ی خود تنیده. جهان بیرون برای او تکرار روزمرگی‌هاست و خانم دکتر، تنها با چند برخورد ساده و  صمیمیتی بی‌تکلف و حضوری گرم، رگه‌های حیات را دوباره در وجود علی جاری می‌کند. عشق، در این فیلم به شکل کلاسیکش معنا نمی‌یابد. این رابطه، قرار نیست ادامه پیدا کند. زن می‌آید، نور می‌پاشد، و می‌رود.

شیدا| نقشِ شیدا | کمال تبریزی| 1377

13

«شیدا» یکی از عاشقانه‌ترین و در عین حال تلخ‌ترین فیلم‌های لیلا حاتمی است.

فرهاد، جوان مجروحی که با چشمان بسته در بیمارستان صحرایی بستری است، بدون آنکه شیدا را ببیند، تنها با شنیدن صدای او عاشق‌اش می‌شود. شیدا، پرستاری ا‌ست که در میانه‌ی آتش جنگ چون یک ‌بانوی اثیری، بذر عشق می‌پاشد. او خود نیز عاشق است، اما عاشقی‌که تمنای وصال و نیازی به تملک ندارد و همه‌چیز را به سرنوشت و ایمان واگذار می‌کند. در ساختار عاشقانه‌ی فیلم، جنگ موضوعِ اصلی نیست، بلکه تنها زمینه‌ای برای یک داستان عاشقانه است. این عشق است که از دلِ آن همه مرگ و خون‌ریزی، شیدا و فرهاد را به زندگی پیوند می‌دهد. جنگ که تمام می‌شود، عشق هم به‌ظاهر گسسته می‌شود و فرهاد برای یافتن شیدا، سودای ادامه‌ی جنگ در سر می‌پرورد. این تصویر، یکی از رمانتیک‌ترین و در عین حال تلخ‌ترین جلوه‌های عاشقانه‌ی سینمای ایران را خلق می‌کند.

دلشدگان| شاهزاده‌خانم‌ِ ترک | علی حاتمی| 1370  

14

حاتمی در «دلشدگان» با نقش یک شاهزاده‌خان نابینای ترک، جلوه‌ای متفاوت از معشوق به نمایش می‌گذارد.

در فیلم «دلشدگان» ساخته‌ی علی حاتمی، لیلا نقشِ یک شاهزاده‌خانم نابینای ترک را بازی می‌کند و بدین‌ترتیب، جلوه‌ای متفاوت از مفهوم معشوقه را تجسم می‌بخشد. او در روایت فیلم در چند نمای محدود حضور دارد، اما نقش او در پیش‌بُرد داستان و شکل‌گیری تراژدیِ «طاهر»، بنیادی است. شاهزاده‌خانم، همچون محرک اصلی تراژدی عمل می‌کند. معشوقه‌ای رازآلود، رؤیایی و در عین حال ناپایدار که جوهر عشق را می‌شناسد. طاهر در مواجهه با او، گویی به‌تمامی از خود تهی می‌شود و در تبِ عشقی عارفانه و سوزان، سرنوشتی محتوم می‌یابد. در امتداد سنت عاشقانه‌ی ایرانی (از لیلی و مجنون گرفته تا شیرین و فرهاد) این‌بار نیز عشقِ میانِ طاهر و شاهزاده‌خانم، به سرانجام نمی‌رسد و مردِ عاشق در غربت می‌‌میرد که گویی تقدیر هنرمند ایرانی چنین است.

منبع: فیلم نیوز

۱
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید