تصاویر؛ «برگرد پیش تراکتورهایت!»: توهین فراری که امپراتوری لامبورگینی را خلق کرد

تصاویر؛ «برگرد پیش تراکتورهایت!»: توهین فراری که امپراتوری لامبورگینی را خلق کرد

یک جمله تحقیرآمیز انزو فراری کافی بود تا تراکتورسازی ثروتمند، بزرگترین جنگ تاریخ سوپراسپرت‌ها را آغاز کند و رقیبی بسازد که فراری را به چالش بکشد.

کد خبر : ۲۵۶۴۸۹
بازدید : ۱۴

هوای بهاری مودنا هنوز بوی فلز داغ و روغن‌موتور می‌داد. پشت دیوارهای آجری کارخانه فراری، مردی با کت طوسی و کفش‌های براق ایستاده بود؛ فروچیو لامبورگینی، میلیونر خودساخته‌ای که نامش در صنعت تراکتورسازی ایتالیا می‌درخشید.

او به‌عنوان یک متخصص حرفه‌ای امیدوار بود گفتگویش با بنیان‌گذار افسانه‌ای شرکت به بهبود خودروهای فراری‌اش منجر شود. اما در آن‌سوی میز انزو فراری نشسته بود؛ مردی که ترکیب غرور، سرسختی و نبوغش هم قهرمان پیست‌ها را می‌ساخت و هم فضای اطرافش را سنگین و غیرقابل‌نفوذ می‌کرد.

آنچه در چند دقیقه بعد رخ داد، مشاجره‌ای معمولی نبود. یک جمله تحقیرآمیز در زمانی کوتاه‌تر از ۶۰ ثانیه، مثل جرقه‌ای در انبار باروت، همه‌چیز را تغییر داد: برخوردی که مسیر تاریخ صنعت سوپراسپرت‌ها را از نو نوشت و بزرگ‌ترین رقیب فراری را خلق کرد: لامبورگینی.

64_11zon
exoticcarlist

از تاکستان تا کارخانه: ظهور تاجری با ذهن تیزبین مهندسی

در دشت‌های سبز امیلیا-رومانیا آنتونیو و اولینا لامبورگینی دو کشاورز فقیر، پسرشان را در میان ردیف‌های تاکستان‌های خانوادگی بزرگ کردند: فروچیو ۲۸ آوریل ۱۹۱۶، درست وسط هیاهوی جنگ جهانی اول به دنیا آمد؛ کودکی که از همان سال‌های نخست، نگاهش بیشتر از شاخه‌ها و زمین‌ها، به پیچ و مهره‌های ماشین‌آلات قدیمی خیره می‌ماند.

در دهه‌های آغازین قرن بیستم، اغلب جوانان روستایی ایتالیایی بر سر دوراهی سرنوشت‌سازی قرار می‌گرفتند: اینکه راه سنتی خانواده را به‌عنوان یک کشاورز ادامه دهند یا ریسک ورود به دنیای نوظهور صنعت و کارخانه‌ها را بپذیرند. اما فروچیو از نوجوانی می‌دانست که خاک مزرعه، تمام آینده‌اش نخواهد بود. ساعت‌ها در گاراژ کوچک پدرش می‌گذراند و دستانش از باز و بسته کردن موتورهای فرسوده سیاه می‌شد.

فروچیو از همان نوجوانی می‌دانست خاک مزرعه، تمام آینده‌اش نخواهد بود

سال ۱۹۳۵، پس از تحصیل در رشته مکانیک، به‌اندازه‌ای اعتمادبه‌نفس پیدا کرده بود که کارگاه کوچکی برای تعمیر و دست‌کاری موتور راه بیندازد. اما عمر کسب‌وکارش چندان طولانی نشد.  

با شروع جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۴۰ فروچیو به خدمت نیروی هوایی سلطنتی ایتالیا فراخوانده شد و به پایگاه جزیره رودس در یونان اعزام گشت. آنجا، به‌عنوان مکانیک، بارها مجبور شد از انبار قطعات فرسوده، دستگاه‌های سالم بسازد؛ مهارتی که بعدها پایه و اساس موفقیتش شد.

با پایان جنگ فروچیو به ایتالیا بازگشت و این‌بار ایده‌ای روشن در ذهن داشت. کشورش به بازسازی نیاز داشت و کشاورزان محتاج ابزارهای مدرن بودند. او با چشمان یک مهندس و ذهن یک تاجر، راه‌حل را در همان تجهیزات نظامی مازاد دید که در انبارها خاک می‌خوردند.

65_11zon
فروچیو در کارخانه تراکتورسازی لامبورگینی تراتوری
Lamborghini Trattori

سال ۱۹۴۷، با سرمایه ۲ هزار لیر و کمک سه مکانیک، اولین تراکتورش را ساخت. شاهکارش، «کاریوکا»، موتوری قدیمی از کامیون‌های بریتانیایی موریس بود که حالا به‌جای بنزین گران، با گازوئیل ارزان کار می‌کرد.

کاریوکا به چنان موفقیتی رسید که فروچیو برای ساخت انبوه سفارش‌ها کارخانه «لامبورگینی تراتوری» را تأسیس کرد

کاریوکا موفقیتی برق‌آسا بود. سفارش‌ها یکی پس از دیگری رسید و فروچیو برای پاسخ‌گویی، کارخانه «لامبورگینی تراتوری» را تأسیس کرد. با وام ۱۰ میلیون لیری، صدها موتور نظامی خرید و آن‌ها را روی تراکتورهای جدید کار گذاشت.

تا اوایل دهه ۱۹۶۰، کارخانه‌اش روزانه ۳۰ تراکتور می‌ساخت و بیش از ۴۰۰ کارگر داشت. فروچیو لامبورگینی، پسر کشاورزان ساده، حالا یکی از صنعتگران ثروتمند ایتالیا بود.

عشق و وسواس به خودرو: باید اجزا را بهتر کنیم

در دهه ۶۰ میلادی، فروچیو لامبورگینی دیگر فقط یک کارخانه‌دار موفق نبود؛ او مردی بود که می‌توانست هر ماشینی را بخرد و همین کار را هم کرده بود. گاراژ خصوصی‌اش مثل نمایشگاه بهترین خودروهای زمان می‌درخشید: دو آلفا رومئو، دو مازراتی، یک جگوار E-Type ، یک مرسدس‌بنز لوکس و در مرکز همه، چندین دستگاه فراری.

66_11zon
عکاس: Sergio del GrandeMondadori / Getty Images

اما پشت این علاقه، نارضایتی‌هایش نیز سر می‌کشیدند. فروچیو که مکانیک را مثل زبان مادری‌اش می‌فهمید، هیچ‌وقت از بعضی ضعف‌های فراری‌ها راضی نبود. به گوشش، موتورشان بیش از حد فریاد می‌زد، کابینشان با آن صندلی‌های سفت و طراحی ساده برای رانندگی طولانی راحت نبود و مهم‌تر از همه، کلاچ‌شان بارهاوبارها تسلیم فشار جاده می‌شد.

فروچیو انتقادات زیادی را به سروصدای زیاد، کابین و کلاچ خودروهای فراری وارد می‌دانست

علاقه‌اش به‌سرعت یک‌بار هم برایش گران تمام شد. او با یک فیات توپولینو تیون‌شده در «میله میلیا»، مسابقه استقامت افسانه‌ای ایتالیا، شرکت کرد، اما مسابقه با یک حادثه به پایان رسید: برخورد محکم با دیوار یک رستوران. از آن روز به بعد، مسابقات برایش بی‌معنی شد. حالا باورداشت که خودروی ایده‌آل باید برای جاده ساخته شود، نه پیست.

با این ذهنیت، وقتی دوباره کلاچ فراری‌اش از کار افتاد، تصمیم گرفت مستقیماً با مرد شماره یک این شرکت صحبت کند. به دفتر انزو فراری در مودنا رفت، نه به‌عنوان یک مشتری عادی، بلکه به‌عنوان مهندس باتجربه‌ای که می‌خواست مشکل را ریشه‌ای حل کند. انتظار داشت شنیده شود.

اما انزو، مردی خودبین و مستبد که حتی نزدیک‌ترین مدیرانش را به‌خاطر مسائل شخصی کنار گذاشته بود، حاضر نبود نصیحت کسی را بپذیرد که شهرتش را در دنیای تراکتورسازی ساخته بود.

در سکوت سنگین اتاق، هر دو می‌دانستند که گفت‌وگو به‌آسانی پیش نخواهد رفت.

۶۰ ‌ثانیه‌ای که تاریخ خودروسازی را تغییر داد

بالاخره فروچیو با لحنی محکم و آرام، از تجربه‌اش گفت: از صدای بیش‌ازحد موتور، از کابین بی‌روح و از همه مهم‌تر، از کلاچی که انگار برای تسلیم‌شدن ساخته شده بود.

67_11zon
انزو فراری در دفتر کار
عکاس: Classic and Sports Car

انزو فراری پشت میز چوبی‌اش، سیگار نیمه‌سوخته را میان انگشتان نگه داشته بود، بدون لحظه‌ای مکث برای انتخاب کلمات، با همان لحن سرد همیشگی‌اش گفت:

کلاچ ماشین‌های من مشکلی ندارند. تو کشاورزی، چیزی از خودرو نمی‌فهمی. برگرد پیش تراکتورهایت.

واژه‌های انزو مثل پتک بر سرش فرود آمدند. فروچیو که عادت داشت در هر بحث فنی حرف آخر را بزند، این‌بار حتی تلاش نکرد پاسخی بدهد. فقط ایستاد، به چشمان انزو خیره شد و بعد اتاق را ترک کرد.

انزو فراری به فروچیو لامبورگینی گفت که یک کشاورز، چیزی از خودروهای او نمی‌فهمد

در کسری از ثانیه همه‌چیز ذهن فروچیو رنگ دیگری گرفته بود. این دیگر ماجرای تعمیر یک کلاچ نبود. حالا او هدف قاطعانه‌ای داشت: ساختن خودرویی که فراری را در جاده تحقیر کند. آن ۶۰ثانیه، آینده را عوض کرده بود.

تولد یک رقیب: گاو خشمگین وارد می‌شود

چند هفته بعد، زمین‌های کشاورزی اطراف سانتاگاتا بولونیزه شاهد جنب‌وجوشی غیرمعمول شدند. کامیون‌های باری، قطعات فلزی و جعبه‌های ابزار را به ساختمانی نیمه‌کاره می‌آوردند؛ ساختمانی که قرار بود مرکز چالشی تازه برای فراری شود. فروچیو لامبورگینی کارخانه‌ای مدرن بنا می‌کرد، نه برای تولید تراکتورهای جدید، که برای خلق ماشین‌هایی که نفس رقبا را ببرند.

دیگر ماجرای تعمیر یک کلاچ مطرح نبود؛ او می‌خواست خودرویی بسازد که فراری را تحقیر کند

او بهترین مهندسان جوان ایتالیا را دور هم جمع کرد، ازجمله چندنفری که از فراری جدا شده بودند و عطش انتقام در خونشان موج می‌زد. در اتاق طراحی، مدادها روی کاغذ می‌دویدند و موتورهای V12 روی میزها باز و بسته می‌شدند. فروچیو هدف نهایی را برای همه روشن کرده بود: ساخت خودرویی سریع‌تر، نرم‌تر و باشکوه‌تر از هر فراری.

68_11zon
Lukas Mirek

برای نماد این شورش مکانیکی، فروچیو به ستاره متولد اردیبهشت در آسمان و علاقه شخصی‌اش به گاوبازی نگاه کرد. نتیجه، لوگوی گاو نر خشمگینی شد که سر پایین آورده و آماده حمله است؛ تصویری که از همان آغاز، اعلام می‌کرد این برند قرار نیست در سایه بایستد.

پاییز ۱۹۶۳، تنها چند ماه پس از آن گفت‌وگوی تحقیرآمیز در مودنا، پرده‌ها در نمایشگاه خودروی تورین کنار رفتند و نخستین خودروی لامبورگینی، GTV350، زیر نور پروژکتورها ظاهر شد. مشکل کوچکی وجود داشت: موتور V12 هنوز آماده نبود و حتی در محفظه‌اش جا نمی‌شد. فروچیو با خونسردی دستور داد فضای خالی را با آجر پر کنند و کاپوت را قفل نمایند: «مردم برای دیدن آمده‌اند، نه رانندگی.»

ماشین مثل شهاب‌سنگ نگاه‌ها را ربود. بعد از نمایشگاه، مهندسان همه مشکلات را برطرف کردند و در ۱۹۶۴، نسخه تولیدی یعنی GT 350 با موتوری قدرتمند، گیربکس پنج‌سرعته و تعلیق مستقل، وارد بازار شد. برای نخستین‌بار، خریداران ثروتمند ایتالیایی و اروپایی، جایگزینی واقعی و حتی جذاب‌تر از فراری در برابر خود داشتند.

فروچیو لامبورگینی: «هنوز وقتی مردم از من می‌پرسند که اتومبیل ایده‌آلت چیست، فقط یک پاسخ می‌دهم: میورا»

میورا و کونتاش: بازتعریف مفهوم سوپراسپرت

69_11zon
inkl

موفقیت GT 350، فروچیو و تیمش را جسورتر کرد. در گوشه‌ای از کارخانه، چند مهندس جوان پروژه‌ای مخفی را پیش می‌بردند. آن‌ها خوب می‌دانستند رئیسشان علاقه‌ای به مسابقه ندارد، اما نمی‌توانستند وسوسه ساخت خودرویی با قلب مسابقه را نادیده بگیرند.

روی میزهای طراحی، شاسی‌ای شکل می‌گرفت که موتور در وسط آن جای می‌گرفت؛ آرایشی که تا آن زمان فقط در خودروهای پیست دیده می‌شد.

وقتی فروچیو بوی این شورش مهندسی را شنید، نه‌تنها خشمگین نشد، بلکه با دیدن نمونه اولیه، لبخند زد. شرطش ساده بود: این ماشین باید جاده را فتح کند، نه پیست را. خروجی کار در سال ۱۹۶۶، نمایشگاه ژنو را به شور و هیجان آورد: لامبورگینی میورا.

میورا استاندارد تازه‌ای را برای سوپراسپرت‌ها تعریف کرد

بدنه کم‌ارتفاع، خطوط منحنی و موتور V12 که درست پشت سر راننده نفس می‌کشید، دنیا را مسحور کرد. سرعت، طراحی و صدای میورا استاندارد تازه‌ای را برای سوپراسپرت‌ها تعریف کرد و لقب «قاتل فراری» را برای همیشه به نام لامبورگینی گره زد.

اما این تازه آغاز بود. سال ۱۹۷۴، جهان با مدل دیگری روبه‌رو شد که حتی در عکس هم غیرواقعی به نظر می‌رسید: کونتاش. بدنه‌ای زاویه‌دار با خطوط تیز، درهایی که مثل تیغه قیچی به بالا باز می‌شدند و حضور بصری‌ای که در هر خیابان، چشم همگان را به خود خیره می‌کرد.

کونتاش زبان آینده را به امروز آورد و همه رقبا را وادار کرد عقب‌نشینی کنند یا به اصلاحات عمیق روی آورند.

میورا و کونتاش با هم، لامبورگینی را از یک بازیگر تازه‌وارد عاصی، به یک جریان‌ساز بی‌چون‌وچرا در دنیای خودرو تبدیل کردند.

سال‌های پرآشوب و بازگشت به اوج

70_11zon
دفتر مرکزی لامبورگینی در سن‌آگاتا، بولونیزه
motor1

دهه ۷۰ میلادی، برای بسیاری از صنایع ایتالیا دوره‌ای پر از تلاطم بود و لامبورگینی هم از این طوفان بی‌نصیب نماند. بحران جهانی نفت در سال ۱۹۷۳، خیابان‌ها را از سوپراسپرت‌های تشنه بنزین خالی کرد. همان زمان، بازار سهام سقوط کرد و ضربه آخر، از جایی آمد که فروچیو هرگز پیش‌بینی نمی‌کرد: لغو ناگهانی قرارداد فروش ۵ هزار تراکتور به بولیوی، آن‌هم به‌دلیل یک کودتا.

در کارخانه، اعتصابات کارگری بی‌وقفه ادامه داشت و فشار مالی هر روز سنگین‌تر می‌شد. فروچیو که سال‌ها با جسارت روبه‌جلو رفته بود، این‌بار ترجیح داد پیش از غرق‌شدن کشتی، سکان را رها کند. ابتدا کارخانه تراکتورسازی را فروخت و یک سال بعد، در ۱۹۷۴، باقی سهامش در «آتوموبیلی لامبورگینی» را واگذار کرد. مردی که با یک توهین جنگی را آغاز کرده بود، حالا با تلخی صحنه را ترک می‌کرد.

«با گالاردو، گاو خشمگین دوباره قلب بازار را فتح کرد

پس از او، برند به توپ داغ سرمایه‌گذاران بدل شد؛ از کارآفرینان فرانسوی گرفته تا غول آمریکایی کرایسلر و حتی یک گروه اندونزیایی، هر کدام برای مدتی کوتاه مالک لامبورگینی شدند. اما مدیریت پراکنده و بی‌ثبات، ماشین‌ها را از اوج نوآوری به حاشیه بازار کشاند.

اما سال ۱۹۹۸ ورق دوباره برگشت؛ زمانی‌که گروه فولکس‌واگن، تحت هدایت فردیناند پیک، لامبورگینی را خرید.

با تزریق سرمایه، نظم سازمانی و استراتژی روشن، کارخانه دوباره جان گرفت. نتیجه، محصولاتی بود که هم قلب علاقه‌مندان را به تپش انداخت و هم حساب‌های بانکی را پر کرد: «گالاردو» که با بیش از ۱۴ هزار دستگاه، پرفروش‌ترین مدل تاریخ شرکت شد، جانشین قدرتمندش «هوراکان» و شاسی‌بلند لوکس و تهاجمی «اوروس».

سال ۲۰۲۳، لامبورگینی با درآمد ۳٫۰۹ میلیارد دلار و تحویل ۱۰,۶۸۷ دستگاه در سراسر جهان، به رکوردی تاریخی دست‌یافت. انزور فراری هرگز فکرش را نمی‌کرد که برند این «راننده‌ی تراکتور»  روزی ماشین‌هایی بسازد که نامشان در هر لیست رؤیایی کنار فراری بدرخشد و گاه حتی آن را پشت سر بگذارد.

منبع: خبرآنلاین

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید