سفر در زمان؛ یادداشتهای علم، دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۵۱: سیمون، پادشاه [پیشین] بلغارستان خیلی بدبخت شده؛ با یک آلمانی شریک شده، می خواهد ماهی و خوراکهای لوکس به آلمان صادر کند
![سفر در زمان؛ یادداشتهای علم، دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۵۱: سیمون، پادشاه [پیشین] بلغارستان خیلی بدبخت شده؛ با یک آلمانی شریک شده، می خواهد ماهی و خوراکهای لوکس به آلمان صادر کند](https://cdn.faradeed.ir/thumbnail/07Vn6jFJg06k/451dMGaSGR0CPg6J-igvmEhXOYlvwTvYHos60qKwj22Xf0uzbN6PrfRjVSTXX8EAtLeUT68rHLSqyl2se9jp5x6DL9ue_nStKIwh14fcdjTiQ1raxGI27M-hFKho0LEg/1.jpg)
یادداشتهای اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم... شاهنشاه فرمودند: به سیمون پادشاه [پیشین] بلغارستان کمک کن. خیلی بدبخت شده. با یک آلمانی شریک شده، می خواهد ماهی و [خوراکهای لوکس] delicatesse به آلمان صادر کند....
کد خبر :
۲۶۲۱۳۵
بازدید :
۸۷
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۵۱: صبح شرفیاب شدم... شاهنشاه فرمودند: به سیمون پادشاه [پیشین] بلغارستان کمک کن. خیلی بدبخت شده. با یک آلمانی شریک شده، می خواهد ماهی و [خوراکهای لوکس] delicatesse به آلمان صادر کند....
یادداشت فلاح را تقدیم کردم. اصلاحات زیادی فرمودند. من عرض کردم: یک نکته را باید عرض بکنم و آن این است که [انگیزه] ما ردّ [انتقاد] کمونیست هاست و حال آن که، چنان که نظر شاهنشاه است، باید بگوییم به پیروی از سیاست مستقل ملی و این که هر کشور برحسب قطعنامه سازمان ملل صاحب منابع خویش و صاحب اختیار آن است، ما تصمیم گرفته ایم چنین بکنیم، فرمودند: خیلی صحیح است، به همین نحو اصلاح بکنید......
اسرائیلی ها به من اطلاع داده بودند که آمریکاییها فشار می آورند که ما کانال سوئز را باز کنیم. نمیفهمیم به چه جهت است. شاید با شوروی تفاهمی به هم رسانده باشند. به عرض رساندم.
روزنامه لوموند و هرالد تریبیون را که برائت امیر هوشنگ را نوشته بودند، به عرض رساندم. شاهنشاه خوشحال شدند. فرمودند: پیام دیروز را به نخست وزیر دادی؟ عرض کردم: بلی دادم. فرمودند: چه گفتی؟ عرض کردم: گفتم، لازم نیست شما اقدامی بکنید. این مطلب اصولاً مهم نیست. به علاوه ما میدانستیم که این کار بالاخره روشن میشود. گو این که یک عده از اوّل خیلی بی جهت دستپاچه شده بودند. فرمودند: فهمید؟ عرض کردم: بیش از فهم! خیلی هم دستپاچه شد. خیلی خیلی خندیدند. فرمودند: «بیهوش که نیست!» گو این که پدر سوخته است! منتها شاه چه تحملی دارد. واقعاً صبر ایوب دارد که همه چیز را تا آن جا که لازم است، تحمل میکند، به طوری که انسان تصور میکند واقعاً شاه طرفدار آن موضوع با آن شخص است. سال گذشته از [اروزا] به سنت موریتز عریضه عجیبی عرض کردم و تا آن جا که اطلاع داشتم، پته آقایان را بنا بر وظیفه چاکری خودم نسبت به شاه، بر باد دادم. عرض کردم: مگر ممکن است اشخاصی فراماسون باشند انترناسیونال باشند، عضو سیا باشند، بهائی باشند و باز هم علاقه مند به کشور؟ انگار عریضه من به دست شاهنشاه نرسیده است. هرگز به روی من نیاوردند!
منبع: انتخاب
۰