سفر در زمان؛ یادداشتهای علم، سهشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۵۱: این سوءقصد به شاه که سه گلوله لب، کلاه و پشت وی را خراشید و آسیبی نرساند، باید از معجزات دنیا ثبت شود
یادداشتهای اسدالله علم: در زمان مصدق ضعف نشان داد و هنگام تیراندازی به شاهنشاه در ۱۵ بهمن در دانشگاه تهران، بیست و سه سال قبل، به قراری که شاهنشاه تعریف میفرمودند، ایشان و والاحضرت شاهپور غلامرضا پشت ماشین پنهان شدند. فقط پیرمرد سرتیپ صفاری رشتی که آن وقت رئیس شهربانی بود و حالا سناتور است، با خونسردی ضارب شاه را هدف قرار داد و از پا درآورد. این سوء قصد به شاه که سه گلوله لب شاه و کلاه شاه و پشت شاه را خراشید و آسیبی نرساند، باید از معجزات دنیا ثبت شود. فکر میکنم عامل آن هم آمریکاییها و انگلیسیها بودند که می خواستند شاه را از بین بردارند و مرحوم رزم آرا را که آن وقت رئیس ستاد بود، به عنوان مرد قوی ایران بر سر کار بیاورند.
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
۱۷ بهمن ۱۳۵۱: امروز از کیش به تهران بر میگردم. پنج روز است که در آبادان بوشهر و کیش هستم. این چند روزه در کیش که بوی استراحت به مشام رسیده بود، احساس میکردم که چه قدر خسته بودهام. چون از شکل کاغذ و کتاب و قلم بیزار بودم. به این جهت هیچ یادداشت نکردم. این یادداشتها را در هواپیما بین کیش و تهران مینویسم. منظورم از مسافرت استراحت بود، ولی در عین حال از شهرک به نام ولیعهد را که بین شلمچه و خرمشهر میسازیم، بازدید کردم. پول آن را چند سال قبل تجار برای سیل زدگان خوزستان جمع آوری کرده بودند که مصرف نشد-این پول تحت سرپرستی ولیعهد جمع آوری شده بود. شاهنشاه امر فرمودند این شهرک را بسازیم. ده خوبی میشود و نمونه خواهد بود.
مرز ایران و عراق را در طول اروند رود و مرز غربی ایران به دقت بازدید کردم. روحیه سربازها و ژاندارمهای ما عالی بود. شب قبل از ورود من برخورد با عراقیها داشته و سبیلشان را دود داده بودند. شب آبادان ماندم روز بعد به بوشهر رفتم. خواستم با هلیکوپتر به جم و ریز بروم، به علت گرد و خاک ممکن نشد، به این جهت به کیش رفتم. روز سوم از کیش با هلیکوپتر به محل شروع جاده جم و ریز که از جاده اصلی ساحلی منشعب میشود، رفتم. این جاده که طول آن ۲۵ کیلومتر - به علاوه ۱۷ کیلومتر از جم به ریز - خواهد شد، سال گذشته که شاهنشاه برای ملاحظه فعالیت لژیون بشر به جم و ریز تشریف آوردند، امر فرمودند ساخته شود. تمام کوهستانی و پرخرج است، ولی خیلی واجب است، چون یک منطقه بسیار وسیع را به کشور وصل میکند. جاده ساحلی را که از هلیکوپتر میدیدم، مثل بچه خودم دوست داشتم. این جاده را وقتی من نخست وزیر بودم و آن وقت وضع مالی بسیار بدی داشتیم، به حدی که امینی نخست وزیر قبل از من گفت کشور ورشکست است - شروع کردم و، چون پول نداشتیم، با آرد و روغنی که از مؤسسه [کاره]Care بین المللی میگرفتیم، شروع کردم که ضمناً به مردم جنوب هم که در وضع بسیار بدی قرار داشتند، کمک شده باشد. از بوشهر به طرف بندر عباس که تقریباً ۷۰۰ کیلومتر است، شروع کردیم. من هرگز تصور نمیکردم که ظرف ده سال ساخته شود. الحمد الله ساخته شده و چنان که امید و آرزوی من بود به طرف شرق یعنی جاسک و چاه بهار پیش میرود. من فکر میکنم حق زیادی به گردن مردم جنوب و ساحل خلیج فارس دارم. همین اقامتگاه شاهنشاه در کیش و توجهی که به طور کلی حالا به جنوب میشود، نتیجه زحمات من است. هنوز باید توجه بیشتری به حال مردم برای رفاه و آسایش آنها بشود، به خصوص گمرک و مأمورین دیگر که چشم به دست مرکز پدر سوخته دوختهاند، مردم را ناراحت دارند. ولی کم کم رفع میشود. صنعت ماهیگیری را هم که من میخواستم به بنادر کوچک بدهم و آن جا سردخانه بگذارم، به علت مداخلات ارتش و به خصوص دکتر آیادی عملی نمیشود که خود بحث علیحده دارد و من از ناراحتی این جا نمینویسم...
از اخبار داخلی درگذشت سپهبد یزدان پناه رئیس بازرسی شاهنشاهی است. پیرمرد خوبی بود، به اعلیحضرت رضاشاه کبیر و شاهنشاه خیلی صادقانه خدمت کرد. مرد صحیح النفسی بود، ولی مرد شجاعی نبود. در زمان مصدق ضعف نشان داد و هنگام تیراندازی به شاهنشاه در ۱۵ بهمن در دانشگاه تهران، بیست و سه سال قبل، به قراری که شاهنشاه تعریف میفرمودند، ایشان و والاحضرت شاهپور غلامرضا پشت ماشین پنهان شدند. فقط پیرمرد سرتیپ صفاری رشتی که آن وقت رئیس شهربانی بود و حالا سناتور است، با خونسردی ضارب شاه را هدف قرار داد و از پا درآورد. این سوء قصد به شاه که سه گلوله لب شاه و کلاه شاه و پشت شاه را خراشید و آسیبی نرساند، باید از معجزات دنیا ثبت شود. فکر میکنم عامل آن هم آمریکاییها و انگلیسیها بودند که میخواستند شاه را از بین بردارند و مرحوم رزم آرا را که آن وقت رئیس ستاد بود، به عنوان مرد قوی ایران بر سر کار بیاورند. چند دفعه این مطلب را از شاهنشاه پرسیدهام، خیلی جواب صریحی نفرمودهاند - به هر حال بعدها رزم آرا نخست وزیر شد و بر سر مسأله نفت هم کشته شد. گویا میر فخرائی ضارب شاه، با دختر باغبان سفارت انگلیس رابطه عاشقانه داشت.
امروز در مجلس فاتحه مرحوم یزدان پناه شرکت کردم و عصری هم در منزل به دیدن خانم ایشان رفتم. خیلی متأثر شدم؛ جای مرحوم سپهبد خیلی خالی بود.
منبع: انتخاب