سفر در زمان؛ یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۵۱: خدا کند چنین سالی هرگز عید نداشته باشم

سفر در زمان؛ یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۵۱: خدا کند چنین سالی هرگز عید نداشته باشم

یادداشت‌های اسدالله علم: عید که نداشتم. خدا کند چنین سالی هرگز نداشته باشم. البته هم نخواهم داشت. چون موجود عزیزی مثل مادر دیگر برایم باقی نمانده است. باید بگویم‌ای سال برنگردی. روز عید تبریکی به شاهنشاه و شهبانو عرض کردم که، چون حقیقت بود خیلی مؤثر واقع شد.

کد خبر : ۲۶۹۴۳۱
بازدید : ۷۷

اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  

در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.

۲۱ اسفند ۱۳۵۱: صبح پس از ملاقات‌های زیاد، برای دیدن اسب‌هایی که تازه از آلمان خریده‌ایم به فرح آباد رفتم. یک ساعتی هم خودم سوار شدم. سوار کار آلمانی که متخصص سواری است، هنگام پرش اسب به علت پیچیدن زین زمین خورد. خیلی خندیدم.

عصری ساعت پنج شاهنشاه مراجعت فرمودند. الحمدلله سرحال بودند. 

امروز تولد والاحضرت شاهدخت فرحناز است. به این جهت شاهنشاه خودشان را سر ساعت ۵ رساندند. وقتی سنت موریتز بودم، یک شب شاهنشاه با فرحناز با تلفن صحبت می‌کردند. فرحناز گفتند: حتماً باید برای تولد من بیایی. شاهنشاه فرمودند: «چشم، مطمئن باش خودم را می‌رسانم.» و رساندند. 

این قطعه را گذاشته بودم که بعد بنویسم، زیرا در این بین گرفتاری‌های قبل از عید و ایام عید زیاد بود. تا سیزده عید هم در جزیره کیش بودیم ولی به واسطه گرفتاری‌های زیاد امکان یادداشت برایم باقی نماند. در این فاصله مهمانی‌های خارجی زیادی منجمله سر الک هیوم وزیر خارجه انگلیس را داشتیم. بوتو قرار بود به ایران بیاید - به طور رسمی به واسطه گرفتاری‌های داخلی و درگیری با احزاب اقلیت بر سر قانون اساسی جدید، نتوانست بیاید. گویا در داخل ارتش هم ناراحتی داشت، جرأت نکرد بیاید. عید که نداشتم. خدا کند چنین سالی هرگز نداشته باشم. البته هم نخواهم داشت. چون موجود عزیزی مثل مادر دیگر برایم باقی نمانده است. باید بگویم‌ای سال برنگردی. 

روز عید تبریکی به شاهنشاه و شهبانو عرض کردم که، چون حقیقت بود خیلی مؤثر واقع شد. روزی که به سنت موریتز می‌رفتم تفالی از حافظ درباره نفت زده بودم. این غزل آمده بود که اتفاقاً کلمه ملحد - به نظر من مصدق - هم در آن آمده بود و در همان سنت موریتز به شاهنشاه عرض کرده بودم برای تبریک خواندم. آن قدر طرف توجه واقع شد که شهبانو گریه کردند.

منبع: انتخاب

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید