سفر در زمان؛ یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۵۲: سفیر مصر گفت «برای بازی‌های ورزشی آسیایی از اسرائیلی‌ها دعوت نکنید که اعراب بتوانند شرکت نمایند»

سفر در زمان؛ یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۵۲: سفیر مصر گفت «برای بازی‌های ورزشی آسیایی از اسرائیلی‌ها دعوت نکنید که اعراب بتوانند شرکت نمایند»

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم. شاهنشاه را خنداندم. عرض کردم: دیشب که سفارت پاکستان بودم، سفیر مصر گفت: امیدوارم برای بازیهای ورزشی آسیایی از اسرائیلیها دعوت نکنید که اعراب بتوانند شرکت نمایند. من برای آن که جواب صحیحی ندهم، گفتم: تا آن وقت شما اسرائیلیها را به دریا میریزید و سفیر از آن خنده های بلند که خودش را مسخره می‌کرد سر داد.

کد خبر : ۲۷۰۲۲۴
بازدید : ۴۳
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  
 
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
 
سه‌شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۵۲: صبح شرفیاب شدم. شاهنشاه را خنداندم. عرض کردم: دیشب که سفارت پاکستان بودم، سفیر مصر گفت: امیدوارم برای بازیهای ورزشی آسیایی از اسرائیلیها دعوت نکنید که اعراب بتوانند شرکت نمایند. من برای آن که جواب صحیحی ندهم، گفتم: تا آن وقت شما اسرائیلیها را به دریا میریزید و سفیر از آن خنده های بلند که خودش را مسخره می‌کرد سر داد. شاهنشاه هم خیلی خندیدند. فرمودند: باید می‌گفتی دعوت این ورزشکاران با فدراسیون جهانی است. عرض کردم: اصلا نخواستم وارد بحث شوم.
 
جریان مذاکره با سفیر آمریکا را مشروحاً عرض کردم. فرمودند: اینکه تعجب کرده که چه طور میان ما و سعودیها شکرآب است، حق دارد تعجب بکند. ولی به او بگو که آنها دائماً در کار ما اخلال میکنند و من تصور میکنم شیخ رأس الخیمه را هم بر علیه ایران دائماً آنها تحریک می‌نمایند. در خصوص اقدام سفیر برای فروش اسلحه دست دوم ایران به پاکستان اظهار رضایت فرمودند (چون ما تعهد داریم که اسلحه آمریکایی را به دولت ثالث نفروشیم).
 
 در خصوص شناسائی کره شمالی که سفیر سؤال کرده بود در چه مرحله است، فرمودند: به زودی خواهیم شناخت ولی وزیر دارایی آنها را پذیرفتم. خیلی مایل بود راجع به [یکی شدن] reunification دو کره هم حرفی بزنیم. گفتم:  این کار بسته به میل ملتهاست. شما میخواهید با کره جنوبی یکی بشوید، چرا ما مداخله بکنیم؟ مگر آلمان شرقی و غربی نمی‌خواهند یکی بشوند و نمی‌شوند؟ فرمودند: نیشی به متحدین آنها زدم و دهن وزیر را هم بند آوردم، دیگر تقاضایی نکرد، فرمودند: به سفیر آمریکا بگو درمورد کمبود امر هواپیماها می‌تواند با فرمانده نیروی هوائی ملاقات کند. به فرمانده نیروی هوائی هم ابلاغ کن.
 
 شب مهمانی دربار بود.... سفیر آمریکا [هم] بود. متن تلگرام بسیار شدید و غلیظی که برای کمبود وسائل یدکی به نیکسون کرده بود محرمانه به من داد که تقدیم شاهنشاه کنم. سر شام من پهلوی علیا حضرت شهبانو واقع شده بودم، خیلی صحبتهای شعری و فلسفی و غیره داشتیم. بعد از شام فیلم جشنها را دیدیم. همه دیپلماتهای تازه از اینکه چنین تشکیلات بزرگی را که در آن واحد از سی و هفت نفر رئیس کشور و ۷۸ رئیس میسیون که مقام آنها هم یا نخست وزیر یا وزیر خارجه بوده است پذیرائی کرده ام، به من تبریک گفتند و باور نمی‌کردند چنین واقعه[ای] ممکن است اتفاق افتاده باشد.

منبع: انتخاب

۱
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید