پاداش مهربانی تصادفی
«روز کار خیر تصادفی» سال ۲۰۰۴ در نیوزلند نامگذاری شد و هر سال به مدت یک هفته در ماه فوریه این روز را جشن میگیرند و…
«روز کار خیر تصادفی» سال ۲۰۰۴ در نیوزلند نامگذاری شد و هر سال به مدت یک هفته در ماه فوریه این روز را جشن میگیرند و…
آنها با چوب و چماق به ما حمله کردند و ما هم با چاقو از خودمان دفاع کردیم. وقتی فریدون و پسر عموهایم روی زمین افتادند…
وقتی به درون اتاق آمد، دیگر مهلت ندادم، او را روی تخت انداختم و متکا را روی صورتش فشار دادم. وقتی فهمیدم که دیگر جان…
یک هفته قبل از حادثه به شوهرم گفتم خانهای اجاره کنیم و از خانه او برویم، اما وقتی مادرش فهمید گفت که اجازه نمیدهد ما…
پپس از آن من و پسرعمهام به بیمارستان رفتیم و تا ۲ روز خبری از فرهاد و دوستانش نداشتم تا اینکه امروز به اتهام قتل…
به خاطر پول چندباری با هم در تماس بودیم و بعد از آن تماسمان بیشتر شد البته لیدا به من گفته بود از شوهرش جدا شده، اما…
دوستم به من چاقو داد تا از خودم دفاع کنم، چون مقتول قویهیکل بود و من نمیتوانستم در برابرش مقاومت کنم. من یک ضربه به…
من تا به حال به این موضوع فکر نکردهام. البته فکر خوبی است و من اعتقاد دارم که کار خیر به آرامش روح خواهرم کمک میکند.…
کارگر کوچکتر صدای تلویزیون را زیاد کرد و سر همین موضوع با هم درگیر شدند و کارگر کوچکتر با چاقو کارگر بزرگتر را کشت.…
یونس، جوان میوهفروش دورهگرد، مدتی پیش از درگیری با باجناق خود، از دورهگردی و شکایت کسبه میوهفروش به ستوه آمده بود…