یک متهم در تلاش است تا همسر سابق خود را که میخواهد علیه آن فرد شهادت بدهد را خفه کند:
آن شب با هومن درگیر شدم و با شالی که دور گردنش پیچیدم او را خفه کردم. بعد از آن جسد را داخل خودرو گذاشته و از خانه‌شان…
من فقط در بستن دست و پا کمک کردم و دهان و بینی پیرمرد را سعید بست. اما وقتی بازداشت شدیم زندانی‌ها در اداره آگاهی…
از کاری که او انجام داد، خیلی عصبانی شدم. ما با هم درگیر شدیم و در‌حالی‌که از شدت خشم کنترلی روی اعصابم نداشتم و…
در ابتدا به بهانه سفر به شمال آن‌ها را سوار خودروام کردم و بین راه به آن‌ها آبمیوه مسموم دادم و پس‌از آنکه بیهوش شدند…
همسر من بیماری زمینه‌ای داشت و من فکر نمی‌کردم اینکه من شال را دور گردنش بیندازم و بکشم باعث مرگش شود. من فکر می‌کنم…
برای اینکه آرام شوم به حیاط رفتم و سیگار روشن کردم، اما وقتی برگشتم دیدم همسرم نفس نمی‌کشد سعی کردم با فرو کردن جسم…
سعید و میثم او را کشتند. سعید و میثم بعد از اعترافات این مرد بازداشت شدند. آن‌ها به قتل اعتراف کردند، اما مدعی شدند…
تنها فرزند بازمانده، در ساعت وقوع جنایت، مدرسه بوده و به همین دلیل جان سالم به در برده است. عامل جنایت بعد از ارتکاب…
برای اینکه کار را تمام کنم با دست گلویش را فشار دادم و پس از آنکه از مرگ او اطمینان پیدا کردم به سراغ همسایه مان که یک…
