قتل دوست صمیمی در خانه ویلایی
من به خانه ابراهیم مدام رفتوآمد داشتم تا اینکه شب حادثه خواهرم با من تماس گرفت و گفت: ابراهیم و شیما دعوا کردهاند و…
من به خانه ابراهیم مدام رفتوآمد داشتم تا اینکه شب حادثه خواهرم با من تماس گرفت و گفت: ابراهیم و شیما دعوا کردهاند و…
وقتی به درون اتاق آمد، دیگر مهلت ندادم، او را روی تخت انداختم و متکا را روی صورتش فشار دادم. وقتی فهمیدم که دیگر جان…
تا این که حدود ساعت ۲۰ شب ناگهان با پیکر بی جان این دختر در سرویس بهداشتی منزل پدربزرگش روبه رو شدند و هراسان او را به…
علی اصغر با پرخاشگری از ماشین پیاده شد و به رویم چاقو کشید. من چاقو را از دستش گرفتم که او به داخل ماشین برگشت و قفل…
من هم ماندم که مراقب پیرمرد باشم. در همین حین پویان یک ضربه به شکم مقتول زد که مقتول سیاه شد، اما من کمک کردم او…
اما در همین موقع شوکر را بیرون آورد که من دیگر نفهمیدم چه کار میکنم و ضربه دوم را به گردنش زدم. من تنها با انگیزه…
وقتی با این شکست در زندگی روبه رو شدم نقشهای برای انتقام کشیدم و او را به بهانه «آخرین دیدار» به ساختمانی در مشهد…
برادرم وقتی اصرارهای مرد جوان را دید، گفت: بگذار کمکش کنیم و قبول کرد که خودش بیاید. فردای آن روز برادرم فقط برای…
برای اینکه کار را تمام کنم با دست گلویش را فشار دادم و پس از آنکه از مرگ او اطمینان پیدا کردم به سراغ همسایه مان که یک…
آنها داس و قمه داشتند و من هم به داخل ویلا رفتم و چاقویی که آنجا بود را برداشتم. من قصد قتل نداشتم، اما مقتول با داس…