دخترها با اره برقی پدرشان را کشتند
من توی مغازه همراه پدرم کار میکردم و میدانید چه رنجی میکشیدم وقتی میدیدم من باید با کفشهای پاره زندگی کنم و پدرم…
من توی مغازه همراه پدرم کار میکردم و میدانید چه رنجی میکشیدم وقتی میدیدم من باید با کفشهای پاره زندگی کنم و پدرم…
نمیدانم چطور شد که پسرم آتش گرفت. او خودش را به حمام رساند، من هم فرش را رویش انداختم تا آتش را خاموش کنم. من اصلا…
مدتها بود که با دو دخترم مشکل داشتم و این اختلافات خانوادگی روز به روز بیشتر میشد. درنهایت تصمیم به قتل آنها گرفتم.…
روز حادثه به بهانه گردش پدرم را سوار خودرو کردم و روانه جاده چالوس شدیم. تصمیم گرفته بودم این مرد بداخلاق را با ماشین…
راستش بعد از کشتن مادر و برادرم کمی ناراحت بودم، اما از کشتن پدرم به هیچ وجه حس بدی نداشتم. او باید میمرد.
وقتی دخترم برگشت من خیلی عصبانی شدم و گفتم چرا بدون اینکه به من بگوید به سفر رفته است. من و نسترن دوباره با هم دعوا…
به غیر از اینها متوجه شدم که همه اموالش را نیز به نام دو خواهرم کرده است. وقتی از کانادا به ایران آمدم به خانه پدرم…
دوستم به من چاقو داد تا از خودم دفاع کنم، چون مقتول قویهیکل بود و من نمیتوانستم در برابرش مقاومت کنم. من یک ضربه به…
صدها هزار نفر از ما کسانی را پدر و مادر خودمان میدانیم که در واقع نسبتی با ما ندارند.
روزحادثه در داخل مغازه پدرم نشسته بودم و قصد داشتم با خوردن سم خودکشی کنم، اما در یک لحظه، تصمیم به کشتن پدرم گرفتم.